اطلاعات اثر:

نام اثر: پادشاه قارچ – The Mushroom King

نام نقاش: نائتو هاتوری – Naoto Hattori

درباره اثر و صاحب اثر:

نائتو هاتوری یک هنرمند سورئال ژاپنی است که متولد سال ۱۹۷۵ میلادی می‌باشد. او برای تحصیل در دانشگاه هنرهای بصری نیویورک به آمریکا رفته است. همچنین تاکنون در کار حرفه‌ای خود جوایز متعددی را دریافت کرده است. او در مورد کارهایش می‌گوید: «نگاه من شبیه رویا می‌باشد، چه یک رویای شیرین باشد، چه یک کابوس، رویایی عجیب و غریب. من تلاش می‌کنم متوجه باشم دقیقا در ذهنم چه خبر است، یعنی تمرین می‌کنم که آگاهی‌ام را نسبت به جریانات خلاقانه در ذهنم افزایش دهم. من تلاش می‌کنم به آنچه در ذهنم می‌گذرد برچسب نزنم و تلاش نکنم که بفهمم درباره چیست، به‌جای آن هر‌انچه هست را دریافت کنم و هرآنچه در ذهنم می‌بینم را نقاشی کنم. به‌این شکل من نگاه خودم را می‌سازم».

تحلیل نقاشی:

در نگاه اول این نقاشی یک شخصیت دارد، یک فیل؛ فیل در منظره‌ای به تصویر کشیده شده که اطرافش عنصر قابل ملاحظه‌ای وجود ندارد. اما با کمی تامل بیشتر متوجه حضور شخصیت دوم این نقاشی می‌شویم که یک قارچ است. بزرگی و هیبت این فیل در مقابل قارچ کوچکی که با خرطوم خود نگه‌داشته کمی حالت طنز به تصویر می‌دهد. آنچه به مرور قابل ادراک می‌شود شباهت بسیار زیاد سر این فیل به سر قارچی است که محکم آن را نگه‌داشته است. این شباهت با قلم‌های ظریف نقاش برای کشیدن خطوط روی پوست صورت فیلم و همچنین بزرگی سر او در مقایسه به بقیه بخش‌های بدنش (مانند قارچ که سر بزرگی دارد) منتقل می‌شود. حالا دراینجا می‌تواند اهمیت و تاثیر این قارچ کوچک را بر این فیل بزرگ دید. حال دیگر شک می‌کنیم که شخصیت اصلی این نقاشی فیل است یا قارچ. شباهت فیل با قارچ و همچنین نحوه گرفتن آن با خرطوم که راهی برای به دهان بردن آن است، می‌تواند یادآور مفهوم همانندسازی[۱]، درونی‌سازی[۲] و بلعیدن[۳] در روانکاوی باشد. این مفاهیم اگرچه اشتراکاتی دارند اما به‌طور متمایز تعریف می‌شوند.

همانندسازی در کلمه یعنی مانندشدن یا شبیه شدن به یک ابژه که می‌تواند یک فرد یا بعضی از خصوصیات یک فرد یا ارتباط با یک فرد باشد. در معنای ساده، یک ابژه که در بیرون وجود دارد توسط سوژه به درون برده می‌شود و خصوصیات آن متعلق به آن سوژه می‌شود؛ درواقع سوژه همانند به ابژه‌ی فروبرده می‌شود. می‌توان دید که در این فرآیند بلعیدن، به درون بردن و شبیه شدن باهم حضور دارند. بااین وجود این مفاهیم در بخش‌های مختلف نظری به شکل‌های مختلفی تعریف شده‌اند. بلعیدن و درونی‌سازی الگوی اولیه‌ای از همانندسازی می‌باشد یا حالتی معینی از همانندسازی که فرآیند ذهنی به شکل بدنی تجربه و نمادین می‌شود (قورت دادن، بلعیدن، چیزی را در درون خود نگه‌داشتن). تفاوت بین همانندسازی و درونی‌سازی کمی پیچیده‌تر است زیرا به فرضیات نظری در رابطه با طبیعت آنها مربوط می‌شود. وقتی در مورد همانندسازی صحبت می‌کنیم این مطرح می‌شود که همانندسازی با «ابژه‌ها» یعنی با یک فرد، با خصوصیتی از یک فرد یا با بخشی از ابژه. اما درونی‌سازی مربوط به روابط بین‌فردی می‌شود.

این نقاشی می‌تواند یادآوری صحنه‌هایی از کارتون تام‌وجری باشد که درآن تام یا جری چیزی را قورت می‌دادند و شکل آن شی می‌شدند. دراینجا هم انگار فیل قارچی را خورده و شکل آن شده است. بلعیدن در روانکاوی فرآیندی است که در آن کم‌وبیش درسطح فانتری، ابژه‌ای در بدن سوژه نفوذ می‌کند تا سوژه آن را دونش نگه‌دارد. بعلیدن شامل سه معنی می‌شود: ۱) بدست آوردن لذت با نفوذ ابژه در او؛ ۲) از بین بردن ابژه؛ ۳) اختصاص کیفیات ابژه به خود، با نگه‌داشتن ابژه در درون. سومین معنی مطرح شده جایی است که بلعیدن را در ماتریسی از درونی‌سازی و همانندسازی قرار می‌دهد. شاید این سوال مطرح شود که چه انگیزه‌ها یا شرایطی ممکن است منجر به بلعیدن ابژه به منظور اختصاص دادن کیفیات آن به خود شود؟ فرآیند به دهان بردن و قورت دادن چیزی که مورد علاقه کودک است، و در نقطه مقابل تف کردن آنچه مورد تنفر اوست، یکی از تجارت طبیعی و تکراری بین نوزادان و کودکان کوچک است. آنچه به‌طور عینی و فیزیکی اتفاق می‌افتد، در سطح روان کودک هم به شکلی دیگر در جریان و درحال تجربه شدن است. این موضوع بخشی است که نظریه‌پردازان در حوزه روانکاوی به آن پرداخته‌اند. اما برای جواب به این سوال در مورد انگیزه‌ها و شرایط، می‌توان به دو مبحث از کارهای فروید اشاره کرد: موضوع ملانکولیا در مقاله «سوگواری و ملانکولیا[۴]» (۱۹۱۷) و رابطه ایگو با اید در مقاله «ایگو و اید[۵]» (۱۹۲۱).

در «سوگواری و ملانکولیا» فروید به مبحث سوگواری کردن به‌خاطر از دست رفتن ابژه و تفاوت آن با ملانکولیا می‌پردازد. فردی که درگیر ملانکولیا می‌شود نیز سوگوار از دست دادن ابژه عشقش است اما روند سوگورای را به شکلی متفاوت طی می‌کند که منجر به ظهور علائمی آسیب‌شناختی می‌شود. در ملانکولیا ابژه از دست رفته دوباره در درون ایگو بازسازی می‌شود. درواقع این همانندسازی جایگزینی برای سرمایه‌گذاری بر روی ابژه[۶] می‌شود. چیزی که در اینجا اهمیت دارد شکلی است که ایگو بعداز به درون بردن «ابژه از دست رفته» به‌خود می‌گیرد، که به سمت ساختن «خصوصیاتی» در فرد پیش می‌رود. درواقع بخشی از ایگوی فرد شکل ابژه می‌شود به‌شکلی که انگار سایه ابژه بر ایگو افتاده است؛ بدین‌گونه شکاف یا دونیمه‌سازی در ایگو اتفاق می‌افتد. اما موضوع اینجاست که فقدان ابژه عشق (که معمولا فرد را ترک کرده یا رها کرده است) و همانندسازی با آن خارج از سطح آگاهی فرد صورت می‌گیرد.

اما فروید در مقاله «ایگو و اید» به مراحل ابتدایی تحول می‌پردازد. در مراحل ابتدایی دهانی، سرمایه‌گذاری بر روی ابژه و همانندسازی قابل تمایز نیستند بلکه بعدا این کار امکان‌پذیر می‌شود. ایگو که در اینجا هنوز ضعیف است، از این سرمایه‌گذاری بر ابژه مطلع می‌شود، و یا تسلیم آنها شده یا تلاش می‌کند آنها را در فرآیند سرکوب دفع کند. زمانی که لازم می‌شود فرد ابژه مورد عشقی را رها کند، تغییری در ایگویش ایجاد می‌شود. دراینجا درخواستی مطرح می‌شود که اید باید از ابژه‌ای انتخاب‌شده و مورد سرمایه‌گذاری بگذرد. برای این منظور ابژه به درون برده شده و در ایگو جای می‌گیرد، مثل آنچه در ملانکولیا اتفاق می‌افتد. به درون بردن ابژه (درون‌سازی) در واقع واپس‌روی به مرحله اولیه تحول یعنی مرحله دهانی است؛ آنجایی که نوزاد همه چیز را به دهان می‌برد. این به‌درون بردن و همانندسازی در مراحله ابتدای تحول باعث می‌شود که ایگو خصوصیات ابژه سرمایه‌گذاری شده را بگیرد. حال ایگو می‌تواند خودش را به شکل ابژه انتخاب شده به اید نشان دهد. با این همانندسازی است که اید حاضر می‌شود از ابژه بگذرد. از منظر دیگر با تغییر دادن انتخاب ابژه شهوانی به ایگو، ایگو می‌تواند بر اید تسلط بیابد و رابطه‌اش را با اید عمیق‌تر کند. زمانی که ایگو خصوصیات ابژه را بدست آورد با اید به عنوان ابژه-عشق صحبت می‌کند: «نگاه کن! تو می‌توانی عاشق من هم باشی – من خیلی شبیه ابژه هستم». این تغییر شکل ابژه لیبیدو به ابژه خودشیفته‌وار (یا به‌عبارت دیگر، برگشت لیبیدو از سمت ابژه به سمت خود یا ایگو) ازطریق ترک کردن هدف جنسانی یا به زبان دیگر جنسیت‌زدایی[۷] صورت می‌گیرد که نوعی از والایش[۸] می‌باشد.

جابه‌جایی انتخاب ابژه با همانندسازی، در انسان‌های نخستین نیز دیده می‌شود. آنها اعتقاد داشتند که خصوصیت حیوانی که خورده می‌شود به‌عنوان بخشی از خصوصیت آن فرد در او باقی می‌ماند. دیدن فرآیند درونی‌سازی در شمای یک فیل در این نقاشی، می‌تواند ما را آن فضای بدوی نزدیک‌تر کند.

منبع:

Laplanche, Jean, and Jean-Bertrand Pontalis. The language of psychoanalysis. Routledge, 2018. Freud, S. (1989). The ego and the id (1923). TACD Journal۱۷(۱), ۵-۲۲.
https://surrealismtoday.com/naoto-hattori/ https://www.naotohattori.com

پیوست:


[۱] Identification

[۲] Introjection

[۳] Incorporation

[۴] Mourning and Melancholia

[۵] The ego and the Id

[۶] Object Cathexis

[۷] Disexualization

[۸] Sublimation