اطلاعات اثر:

نام اثر: در ۸۴ –  Door 84 (1984)

نام نقاش: دوروتی تنینگ – Dorothea Tanning

درباره اثر و صاحب اثر:

خانم تنینگ[۱] در مصاحبه‌ای درباره این اثر، به رویایی اشاره می‌کند که باعث خلق این اثر شده است.

«یادم می‌آید که مدت‌ها قبل رویایی درباره درها داشتم و بعدازآن، آن درها در بوم‌های بسیاری ظاهر شدند. آن رویا یک رویای وحشتناک بود. من یک در را باز کردم و یک در دیگر پشت آن بود… و «در ۸۴»؟ در این زمان، «در» خودش قربانی است. هر دو [طرف] مردم در حال حل دادن در هستند. در از هر دو طرف حل داده می‌شود. شاید این در هیچ‌گاه نباید باز شود.»

دوروتی تنینگ (۱۹۱۰ – ۲۰۱۲) یک هنرمند، نویسنده و شاعر آمریکایی بود. اگرچه او معمولا به عنوان یک هنرمند سورئال شناخته می‌شود، او از دهه ۱۹۴۰ از زمینه سورئال فاصله گرفت و سبک شخصی خودش را تکامل بخشید.

تحلیل نقاشی:

در این اثر دو شخصیت حضور دارند که بعد از کمی تامل، حسی از شباهت بین این دو تجربه می‌شود. به‌خصوص اندازه جثه، حالت پاها و حتی پیراهنی که برتن دارند که گذشته از رنگش تقریبا یکسان به‌نظر می‌رسند. در مرکز این قاب نقاشی یک «در» وجود دارد که از هر دو طرف با پاهای هر دو شخصیت نگه‌داشته شده‌اند. انگار هردو می‌خواهند از بازشدن این در جلوگیر کنند. قرار گرفتن «در» در وسط کادر، استفاده از «در» در عنوان این نقاشی، در کنار تجربه رویایی که صاحب اثر دیده است، نقش اصلی را به این المان می‌دهد. براین اساس، یکی از اولین مفاهیمی که به ذهن متبادر می‌شود، مفهوم دونیمه‌سازی[۱] (Splitting) می‌باشد. این مفهوم به عنوان یکی از مکانیزم‌های دفاعی مطرح شده است و همان‌طور که از اسم آن مشخص است چیزی که قبلا یکپارچه و در وحدت بوده، به دو بخش تقسیم می‌شود و ارتباط این دو بخش از هم گسسته می‌شود. درست مانند آنچه در نقاشی می‌بینیم که دو داستان متفاوت در هر بخش جریان دارد. در نظریه‌های روانکاوی اینکه بین چه چیزی این تقسیم اتفاق می‌افتد و تاثیر آن چیست، تفاوت‌هایی وجود دارد. نمونه این تعاریف عبارتند از:

محافظت از ناحیه‌ای مخفی غیرقابل تماس

  • جایی که بیمار در آنجا کاملا تنهاست (فربرن[۲]، ۱۹۴۰؛ بالینت[۳]، ۱۹۶۸)
  • جایی که خود-واقعی فرد محافظت می‌شود (وینیکات[۴]، ۱۹۶۰ و ۱۹۶۳)
  • جایی که بخش دوجنسیتی[۵] فرد را مخفی می‌نماید (وینیکات، ۱۹۷۱)
  • برای حمله به اتصال فرآیند تفکر (بیون[۶]، ۱۹۵۷ و ۱۹۵۹ و ۱۹۷۰؛ دونت[۷] و گرین[۸]، ۱۹۷۳)
  • فرافکنی بخش بد خود بر روی ابژه (کلاین[۹]، ۱۹۴۶)

به همراه انکار شدید واقعیت.

وقتی این مکانیزم‌ها استفاده می‌شود، تحلیل‌گر با واقعیت روانی فرد در تماس است اما او احساس می‌کند که بخش غیرقابل دسترسی کنارگذاشته‌ شده است یا می‌بیند که مداخلاتش به‌صورت یک آزارگر و مزاحم ادراک شده و در نتیجه فروپاشیده می‌شوند [بی‌اثر می‌گردد].

حال بیاید دوباره به نقاشی برگردیم و نگاهی جزئی‌تر به آن داشته باشیم. با وجود شباهت‌های این دو شخصیت که حسی از یکی بودن آنها دارد، تفاوت آنها و فضایی که در آن قرار دارند قابل ملاحظه است. در قسمت چپ تصویر، ضرب قلم‌ها و رنگ‌های گرم زرد و قرمز حسی از برانگیختگی، پویایی و فعالیت را به ما می‌دهند. این درحالی‌ست که در قسمت راست تصویر رنگ آبی تیره تقریبا نیمی از این بخش را فراگرفته است و بنابراین حسی از رکود یا کم‌انرژی بودن یا حتی افسردگی را منتقل می‌کند. این تفاوت در سطح انرژی و پویای، در وضعیت دو شخصیت نیز به وضوح به تصویر کشیده شده است. شخصیت سمت چپ بسیار پرانرژی‌تر و پرتکاپوتر به‌نظر می‌رسد. حالت ایستاده و شاید حتی معلق او، همچنین استفاده از دستش هم‌زمان با یک پا، برای جلوگیری از باز شدن «در» را با شخصیت سمت راست مقایسه کنید. او روی صندلی نشسته است، چهره‌ای غمگین و خسته دارد، رویش را از سمت در برگردانده، دست‌هایش خیلی دیده نمی‌شود و حالت آن به‌مانند دو دست بی‌حس و لمس است. باوجود اختلاف سطح انرژی، پویایی و قدرت این دو فضا و شخصیت، اما حس کلی ما از این نقاشی این است که این «در» مستحکم برجایش ایستاده و قرار نیست به سمتی متمایل شود. شاید وضوح پای شخصیت سمت راست که در را نگه‌داشته، در مقایسه با پای سمت چپ حسی از توانمندی بیشتر آن می‌دهد؛ توانمندی که شاید بی‌انرژی بودن کل فضا و شخصیت سمت راست را جبران می‌کند.

در بین تعاریفی که در مورد دونیمه‌سازی شده است، روایت کلی این نقاشی بیشتر می‌تواند یادآور مفهوم «دونیمه سازی ایگو[۱۰]» (splitting of the ego) باشد که فروید در یکی از آخرین مقالاتش با نام «دونیمه‌سازی ایگو در روند دفاعی[۱۱]» بیشتر آن را توضیح داده است. او در این مقاله، موقعیتی را توصیف می‌کند که کودک بین یک درخواست غریزی[۱۲] و ممانعت از طرف واقعیت، یا هیچ‌کدام را انتخاب نمی‌کند و یا هردو را هم‌زمان انتخاب می‌کند که به یک چیز می‌رسد. به عبارت دیگر، ایگوی کودک تصمیم نمی‌گیرد؛ در واقع قضاوت نمی‌کند. ایگو دو قضاوت متناقض را هم‌زمان می‌پذیرد. جهت حرکتی در دو بخش این نقاشی مخالف یکدیگر است؛ در سمت چپ کادر، جهت به سمت راست است و در سمت راست کادر، جهت به سمت چپ. می‌توان این نمایش را نمادی از تعارض این دو بخش با هم در نظر گرفت. علاوه‌براین، وجود ردی از پاهای دیگر به غیر آنکه «در» را نگه‌داشته، می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که این وضعیت از ابتدا وجود نداشته. در واقع حادثه‌ای باعث شده این وضعیت به‌وجود بیاید. وضعیتی که فرد برای حل تعارضش از دونیمه‌سازی استفاده کرده است.

فروید بر هم-زیستی هم‌زمان در دو‌نیمه‌سازی اصرار داشت: « از یک طرف کودک با کمک مکانیزم‌های مشخصی واقعیت را رد می‌کند و از قبول هر نوع ممنوعیتی سرباز می‌زند؛ از طرف دیگر در همان نفس کودک تهدید واقعیت را تشخیص می‌دهد و در نتیجه تلاش می‌کند تا خود را از ترس عاری کند… دو واکنش مخالف به تناقض، به عنوان نقطه مرکزی دونیمه‌سازی در ایگو، ادامه می‌یابد.»

فروید از این عبارت برای توضیح مکانیزم خاصی در فتیشیسم[۱۳] و سایکوز[۱۴] استفاده کرده است: هم‌زیستی دو گرایش روانی در مرکز ایگو در رابطه با واقعیت بیرونی که در مقابل یک درخواست غریزی قرار می‌گیرد. اولین گرایش واقعیت را در نظر می‌گیرد، درحالیکه دومی آن را رد می‌کند[۱۵] و با محصول یک میل آن را جایگزین می‌کنند. هر دو گرایش درکنار یکدیگر ثابت می‌مانند بدون اینکه بریکدیگر اثری بگذارند. این توصیف شبیه اتفاقی است که در این نقاشی در جریان است. دو بخش جدا شده که هم‌زمان با هم وجود دارند و بدون تاثیر برهمدیگر، وجودشان ادامه پیدا می‌کند. براین اساس، سمت راست نقاشی را می‌تواند نماینده واقعیت دانست؛ به‌علت وجود المان‌هایی مانند صندلی و پرنده‌ای در فضای اتاق وجود دارد می‌تواند برداشتی از وجود ارتباط با دنیای بیرونی و واقعی را داشت. بنابراین، سمت چپ نقاشی می‌تواند نماینده بخشی باشد که درخواست غریزه را می‌پذیرد و واقعیت را رد می‌کند، نماینده لذت؛ انرژی و تکاپویی که در سمت چپ وجود دارد، همچنین دیده نشدن چهره او که هویت (و در واقع خصوصیات) اش را ناشناخته می‌کند، می‌توانند نمادی از رانه‌های ناخواگاه باشد.

حادثه تروماتیکی که مسبب این دونیمه‌سازی است در دوران کودکی فرد اتفاق می‌افتد. اما این اتفاق به سمت ناخودآگاه عقب‌نشینی می‌کند. اگر به شخصیت سمت راست تصویر نگاه کنیم متوجه می‌شویم که صندلی که بر آن نشسته هم‌زمان بدن یک زن را نیز در برگرفته است. به‌این‌معنی که احتمالا در حوزه جسمانی با یک فرد بزرگسال روبرو هستیم و آنچه در این نقاشی بر آن تمرکز شده، جریان روان اوست؛ و آنچه در روان این زن به عنوان دونیمه‌سازی ایگو جریان دارد، مرتبط است به آنچه در کودکی تجربه کرده است. فروید در آخرین نوشته‌های خود درباره دونیمه‌سازی ایگو در فصل هشتم، «دستگاه روانی و دنیای بیرونی[۱۶]»، از «رئوس مطالب روانکاوی[۱۷]» خلاصه می‌نماید:

«به‌جای یک تمایل روانی، دو تمایل روانی شکل می‌گیرد؛ حالت طبیعی آن، واقعیت را در نظر می‌گیرد و حالت دوم، تحت تاثیر روانه‌ها از واقعیت جدا می‌شود. هر دو تمایل در کنار هم وجود دارند. وجود مشکل بستگی به قدرت نسبی آنها دارد. اگر دومی [که تحت تاثیر غریزه است] قوی‌تر باشد یا قوی‌تر بشود، پیش‌شرط سایکوز فراهم می‌شود. اگر رابطه برعکس باشد، درمان آشکار اختلال هذیان را داریم. درواقع، این [دونیمه‌سازی] به سمت ناخودآگاه عقب‌نشینی می‌کند؛ همانطوری که بسیاری از مشاهدات ما را به این باور می‌رساند که هذیان‌ها  از مدت‌ها قبل از ظهور ناگهانی‌شان، به‌طور ساخته شده وجود دارند.»

در دونیمه‌سازی رابطه بین ایگو به عنوان نماینده واقعیت و درخواست‌های غریزی به عنوان نماینده لذت، افقی می‌باشد [در یک سطح هستند]؛ درست مانند آنچه در نقاشی می‌بینیم. دلیل ایگو و دلیل درخواست غریزی در یک فضای روان هم‌زیستی دارند. این نوع هم‌زیستی وقتی در طی درمان تحلیلی اتفاق می‌افتد، یک عامل رکود ایجاد می‌کند. بدین‌صورت که تحلیل‌شونده فقط با یک گوش تعبیرهای تحلیل‌گر را می‌شوند. گوش دیگر اجازه می‌دهد که توسط آواز پری‌دریایی تکانه‌ی غریزی مبهوت شود، و کاملا پیغامی که توسط گوش دیگر دریافت می‌شود را نادیده بگیرد. دو منطق در تعارض با یکدیگر هستند. یک امتناع از انتخاب هرکدام از آنها وجود دارد.

در این وضعیت استراتژی ایگو این است که هم‌زمان هم «بله» و هم «نه» می‌گوید. موضوعی که اهمیت دارد بازی دوپهلوی ایگو در دونیمه‌سازی نیست بلکه این است که دونیمه‌سازی ناخودآگاه صورت می‌گیرد. اینجا یک پارادوکس ایجاد می‌شود. در «سرکوب[۱۸]» ناخودآگاه از خودآگاه جدا می‌شود اما بازگشت چیزهای سرکوب‌شده به ما کمک می‌کند که بین خودآگاه و ناخودآگاه یک پل بزنیم. آنچه سرکوب شده پنهان است اما زمان‌هایی خود را با لباس مبدل نشان می‌دهد. این درحالی‌ست که در دونیمه‌سازی دو نوع تفکر به‌صورت هم‌زیست، در مقابل چشم غیرمسلح ظاهر می‌شوند، و به‌نظر می‌رسد که ایگو عملکرد دوگانه آنها را کاملا اشتباه قضاوت می‌کند. هیچ ارتباطی بین دو بخش تقسیم شده وجود ندارد.

یک تعمیم از این موقعیت در تداعی‌های تحلیل‌شوند دیده می شود. برای تحلیل‌گر این تداعی‌های برجسته هستند و تعبیرهایی که از آنها پدیدار می‌شوند قابل نتیجه‌گیری می‌باشند. اما بیمار نمی‌تواند اتصالاتی بین آنها برقرار کند و به نتیجه مناسب برسد. این‌طور به‌نظر می‌ رسد که ترتیب افکار از قطعات مستقلی ساخته شده‌اند. شاید حالت بی‌تفاوتی و کرختی در بخش سمت راست را بتواند ناتوانی بیمار در نتیجه‌گیری و برقراری اتصال دانست.

موضوع قابل توجه دیگر این است که به غیر از وضعیت سایکوز و فتیش، فروید این دونیمه‌سازی را در حالت رویا[۱۹] و در وضعیت نوروتیک[۲۰] نیز بازشناسی کرد:

«ایگوی فرد رویابین ممکن است دو مرتبه یا بیشتر در رویا ظهور کند، یک‌بار به عنوان خودش و بار دگیر در لباسی مبدل به شکل افراد دیگر… در خودش [رویا]، این چندگانگی، از چندگانگی ظاهرهای ایگو در حالت بیداری قابل توجه‌تر نیست.»

«دونیمه‌سازی ایگو… نه خیلی جدید است و نه خیلی غریبه… در واقع یک خصوصیت عمومی نوروز[۲۱] است… باتوجه به‌اینکه برخی رفتارهای خاص، دو تمایل متفاوت، مخالف هم و مستقل از هم [وجود دارد]. اگرچه، در مورد نوروزها یکی از این تمایلات به ایگو تعلق دارد و تمایل مخالف آن که سرکوب شده است، به اید تعلق دارد.»

این دونیمه‌سازی در بیان مناسب‌تر یک دفاع ایگو محسوب نمی‌شود بلکه راهی است که دو روند دفاعی در کنار هم وجود داشته باشند؛ یک دفاع به واقعیت معطوف می‌شود (رد کردن) و دیگری به غریزه معطوف می‌شود. دومین دفاع می‌تواند باعث شکل‌گیری علائم نوروتیک مانند فوبیا شود.

فروید می‌گوید: «اما برای هر چیزی باید بهایی پرداخت شود و این موفقیت به قیمت یک شکاف در ایگو بدست می‌آید؛ شکافی که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد اما با گذشت زمان بزرگتر می‌شود». این جمله می‌تواند یادآورد جمله خانم تنیننگ در مورد این «در» باشد: «… هر دو [طرف] مردم در حال حل دادن در هستند. در از هر دو طرف حل داده می‌شود. شاید این در هیچ‌گاه نباید باز شود.»

منبع:

from interview with Cate McQuaid, “Dorothea Tanning Paints Again, and Speaks for Herself,” The Boston Sunday Globe, April 4, 1999, p. N6.

Green, André. Psychoanalysis and ordinary modes of thought. University College London, 1982.

Green, André. “The Analyst, Symbolization and Absence in the Analytic Setting (On Changes in Analytic Practice and Analytic Experience)—In Memo.” International Journal of Psycho-Analysis 56 (1975): 1-22.

Laplanche, Jean, and Jean-Bertrand Pontalis. The language of psychoanalysis. Routledge, 2018.

Freud, Sigmund. “Splitting of the ego in the process of defence.” The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud, Volume XXIII (1937-1939): Moses and Monotheism, An Outline of Psycho-Analysis and Other Works. ۱۹۶۴. ۲۷۱-۲۷۸. Bokanowski, Thierry, and Sergio Lewkowicz, eds. On Freud’s Splitting of the Ego in the Process of Defence. Routledge, 2018.

پیوست:


[۱] Splitting

[۲] Fairbairn

[۳] Balint

[۴] Winnicott

[۵] Bisexual

[۶] ‌Bion

[۷] Donnet

[۸] Green

[۹] Klein

[۱۰] Splitting of the ego

[۱۱] Splitting of the Ego in the Process of Defence

[۱۲] Instinct

[۱۳] Fetishism

[۱۴] Psychosis

[۱۵] Disavow

[۱۶] The psychical apparatus and the external world

[۱۷] An Outline of Psychoanalysis

[۱۸] Repression

[۱۹] Dream

[۲۰] Neurotic

[۲۱] Neuroses