نویسنده: فرد بوش

مترجم: مجید حسین آبادی

پاره‌ای از متن کتاب:

«تعريف بایون از خیال‌ورزی»
باوجود این‌که پیروان بایون از او به‌عنوان مرجع اصطلاح خیال‌ورزی و معنی‌آن یادمی‌کنند، خیال‌ورزی (و هر‌آنچه اغلب با خیا‌ل‌ورزی یکسان درنظر گرفته‌می‌شود) و رویا دربیداری، درحقیقت اولین‌بار توسط بروئر هنگام کار با «آنا اُو» استفاده‌شد. «او وارد یک رؤیا دربیداری شد، مار سیاهی را دید که از بالای دیوار به‌سمت پیرمردی می‌خزید تا او را نیش‌بزند».
این‌وضعیت حالت هیپنوئید نامیده می‌شود که بروئر آن‌را نوعی از هیپنوتیزم خودکار توصیف‌کرد که به‌صورت خودجوش رخ‌می‌دهد و جایگزین حالت بیداری می‌شود.

او با‌‌توصیف چگونگی ارتباط بین خیال‌ورزی‌ها و حالت هیپنوتیزم ادامه‌ می‌دهد و ادعا می‌کند که «مطمئنم که در کار با “آنا اُو”، هیپنوتیزم خودکار مسیر را برای خیال‌ورزی‌های متداول او هموار کرده‌اند». بروئر و فرويد، رویاهای روزانه را با خيال‌ورزی‌های یکسان درنظر می‌گرفتند و آن‌ها را به‌حالت هیپنوئید مرتبط می‌دانستند که “اغلب به‌نظر می‌رسید ناشی از رویاها درطول روز هستند و دربین همه‌ی افراد بهنجار متداول‌اند”. بنابراین مدت‌ها پیش‌از معرفی اصطلاح خيال‌ورزی توسط بایون، تاریخچه‌ی روان‌کاوانه‌ی طولانی درارتباط با این اصطلاح وجوددارد.

حالتی از‌ ذهن که فروید و بروئر خيال‌ورزی توصیف‌کردند، بسیار شبیه‌به‌ حالت‌هایی‌است که پیروان بایون، خيال‌ورزی می‌نامند. پیش‌از بایون بیشتر ادبیات مرتبط با خیال‌ورزی پیرامون کارکرد آن (مانند کارکرد‌ دفاعی) و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن با دیگر مکانیزم‌های روانی (مانند تجزيه) در‌بیماران بود. بااین‌حال، برخی دیگر، احتمال وقوع خیال‌ورزی در روان‌کاو را تشخیص داده‌اند، ولی در اغلب‌اوقات آن‌را شکلی از انتقال‌متقابل درنظر می‌گرفتند.

با‌وجود این، سهم اصلی بایون مرتبط‌کردن خیال‌ورزی باذهن روان‌کاو بود، او ازاین طریق به‌روان‌کاوان سمت‌وسوی تازه‌ای برای‌ درک بهتر بیماران داد. نقش عمده‌ی بایون درتعریف خیال‌ورزی در‌چند پاراگراف کوتاه در‌کتاب آموختن از تجربه‌ها خلاصه می‌شود. آگدن، با مدنظر قراردادن نوشته‌ها و تفکرات فرار و همواره درحال تکامل بایون به‌کار بردن واژه‌ی “تعريف‌شده” درباره‌ی نوشته‌های او‌ را مناسب نمی‌داند.
این‌کیفیت نوشته‌های بایون را از یک‌سو تعبیرهایی خلاقانه ازآنچه او تلاش داشت توضیح‌دهد، به‌همراه آورد و از سوی دیگر منجر به ظهور تعاریف چندگانه و حالت‌های روانی زیربنایی که این تعاریف بازنمایی می‌کنند، شد.

همان‌طور که خواهیم‌دید، این‌کیفیت ابهام برانگیز باعث‌شده‌است تا پیروان بایون، تعاریف متفاوتی از خیال‌ورزی ارائه‌دهند، درعین‌حال این تنوع در تعاریف را نادیده‌بگیرند. با‌توجه به‌تمامی آن‌چه در رابطه باخیال‌ورزی گفته‌شد، به‌نظرم یادآوری گفته‌های بایون، درمورد این‌‌مفهوم ارزشمند خواهد‌بود.

خیال‌ورزی‌ها از چه بخشی از ذهن نشئت می‌گیرند. منبع خیال‌ورزی‌ها چه اطلاعاتی درباره ظرفیت دگرگون‌سازی آن‌ها ارائه می‌دهند؟ آیا رویاها معادل فهمیدن هستند و آیا می‌توان خیال‌وریی را محصول مشترک ذهن روانکاو و بیمار دانست؟نویسنده در این کتاب می‌کوشد به پرسش‌های بالا پاسخ دهد.

دکتر فرد بوش روانکاو ارشد آموزشی و ناظر در انستیتو و جامعه رواککاوی بوستون است. او پرچمدار روانشناسی ایگو در آمریکای شمالی است و تا کنون جهار کتاب و بیش از هفتاد مقاله درباره روش و تئوری درمان روانکاوی منتش کرده است. در عین حال دکتر بوش ویراستاری مجلات معتبر روانکاوی را نیز در کارنامه خود دارد. کتاب پیش رو کاندیدای جایزه گراویدا بوده و به بیش از ده زبان دنیا ترجمه شده است.

اگرچه در سال های اخیر استفاده از خیال‌ورزی های روانکار و در کار بالینی با بیماران افزایش یافته است. پژوهش های انتقادی اندک ارزشمندی این مفهوم و مشکلاتی را که به کارگیری آن به همراه خواه دداشت، مورد بررسی قرار داده اند. با وجود عدم یکپارچگی در نحوه‌ی تعریف و به کارگیری خیال‌ورزی در میان پیروان بایون، استفاده از این مفهوم نزد سایر روانکاون نیز احترام فزاینده‌ای یافته است. بوش مدعی است این واقعیت که پیروان بایون بر مبنای مفهوم خیال ورزی پارادایمی جدید و افراطی در رابطه با عوامل درمان بخش در روانکاوی ارایه داده اند، از منظر بسیاری پنهان مانده است.

یادداشتی از رهرا اسدی