واژۀ مقاومت اغلب هنگام صحبت دربارۀ جریان برق یا جنبش‌های نظامی/سیاسی به کار برده می‌شود. مقاومت در روان‌درمانی نیز معنای بسیار مشابهی دارد. تعاریف متعدد و گوناگونی از مقاومت ارائه شده که همۀ آن‌ها در یک مفهوم کلی مشترک هستند: مقاومت یعنی بی‌میلی فرد نسبت به تغییر و رشد در فضای درمان؛ یا به‌عبارتی مقاومت هر چیزی است که مانعی بر سر راه پیشرفت درمان باشد.

بیماران به دلایل متعددی از خود مقاومت نشان می‌دهند. آن‌ها با پیش‌زمینه‌های فرهنگی و شخصیتی متفاوت برای درمان مراجعه می‌کنند و هر یک دلیل خاص خود را برای ملاقات روان‌شناس دارند. مقاومت در افرادی که به خواست خود وارد درمان نشده‌اند، اغلب قابل درک و بسیار آشکار است. بااین‌حال افراد که به خواست خود و با هدف ارتقای سلامت روان و جسم خویش نیز برای درمان مراجعه می‌کنند، نسبت به تغییر مقاومت نشان می‌دهند، چراکه تغییر می‌تواند دشوار، دردناک، و ترسناک باشد، و قطعاً همینطور هم هست.

مقاومت که زیگموند فروید آن را به‌عنوان یکی از دو فرآیند اساسی روانکاوی – در کنار انتقال – معرفی کرد، اغلب به شکل بی‌میلی نسبت به صحبت کردن دربارۀ موضوعی خاص در جریان روانکاوی نمود پیدا می‌کند. بنابراین، مقاومت هر آن چیزی است که در قاعدۀ اساسی روانکاوی، یعنی تداعی آزاد (بیان آزادانه و بدون سانسور هر آنچه به ذهن فرد می‌رسد) تداخل ایجاد ‌کند. مقاومت فرآیندی ناهشیار است. درواقع همان نیرویی که در وهلۀ نخست موجب پس راندن محتویات اضطراب‌زا و تهدیدکنندۀ روان به ناهشیار شده بود، این بار از بازگشتن آن‌ها به سطح هشیاری جلوگیری می‌کند.

مقاومت می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد؛ از سکوت و اجتناب از صحبت دربارۀ موضوعی خاص، و برعکس، لفاظی و اطناب‌گویی در موضوعات دیگر گرفته تا دیر آمدن، نیامدن یا عدم پرداخت هزینۀ جلسات.برای مثال، یک بیمار ممکن است از صحبت پیرامون رابطه با پدرش اجتناب کرده و هرگاه مکالمه به آن سمت پیش می‌رود بحث را عوض کند، و اگر درمانگر به کنکاش در این زمینه ادامه دهد ممکن است با مقاومتش را با کنسل کردن جلسۀ بعدی یا حتی قطع درمان نشان بدهد. به همین دلیل است که کنکاش، مواجهه، تفسیر یا هر مداخلۀ دیگر روانکاو باید در زمان مناسب، به نحو مناسب، و با توجه به سطح آمادگی و پذیرش بیمار صورت گیرد.

منبع:

Resistance in Psychotherapy: Definition & Concept