پیشتر به این پرداختیم که ندیدن حقیقت دلیل بر نبودن آن نیست! محتویات ناهشیار پیوسته تلاش می‌کنند تا رخنه‌ای در سد دفاعی روان یافته و به‌نحوی خود را به سطح هشیاری برسانند. درواقع واپس‌رانی یک بار برای همیشه اتفاق نمی‌افتد و ایگو همواره با صرف انرژی، رانده‌ها را رانده نگاه می‌دارد. مثل اینکه تلاش کنید عده‌ای مجرم را در زندان نگه دارید: مادامی ‌که نگهبان‌هایی را برای محافظت از زندان بگمارید می‌توانید اطمینان حاصل کنید که مجرمین وارد جامعه نمی‌شوند، اما این کار مستلزم صرف منابع انسانی محدود و ارزشمندی است که می‌توانستند در جای دیگری بکار گرفته شوند. انرژی‌ای که صرف سرکوب نفرت می‌کنیم، می‌توانیم در جهت پرورش عشق بکار گیریم.

با تمام محافظت‌هایی که از زندان‌ها صورت می‌گیرد، همواره شاهد فرار زندانی‌ها بوده‌ایم. این را می‌دانیم که آن‌ها با ظاهر معمول یا از جلوی چشمان نگهبانان اقدام به فرار نکرده‌اند. محتویات ناهشیار نیز به همین منوال می‌توانند خود را آزاد کنند: با تغییر ظاهر. یکی از راه‌های فرار از ناهشیار، و به تعبیر فروید، شاهراه فرار از آن، رویاها هستند. در روانکاوی رویاها اغلب ارضای امیال هستند، امیال سرکوب‌شده‌ای که برای پنهان شدن از چشمان ایگو و مکانیزم‌های دفاعی آن با لباس مبدل ظاهر می‌شوند تا به نحوی ارضا شوند. بنابراین آنچه در رویا می‌بینیم معنای نهفته‌ای دارد که می‌تواند پرده از رازهای ناهشیار ما بردارد.

ازآن‌جایی‌که فرآیند روانکاوی موجب بالا آمدن محتویات ناهشیار می‌شود، ممکن است در جریان روانکاوی فرکانس رویابینی مراجع بالا برود. آنالیزان پس از تعریف کردن رویای خود دربارۀ آن تداعی می‌کند و روانکاو با توجه به تداعی‌های بیمار، فرآیند حاضر در جلسه و شناختی که طی جلسات از آنالیزان پیدا کرده آن را تفسیر می‌کند. البته که تفسیر ارائه‌شده تنها تفسیر ممکن از آن رویا نیست؛ درواقع موضوع روانکاوی بیش از اینکه یافتن معنا باشد، خلق معناست. به این سناریوی ساده توجه کنید:

آنالیزانی در جلسۀ دوم تحلیلش رویایی را تعریف می‌کند که شب بعد از جلسۀ اول دیده بود: او در سالن انتظار هتل مجللی نشسته و منتظر رسیدن سفارش خود بود؛ یک بستنی گران‌قیمت با ظاهری عالی در پیشخوان. اما وقتی بستنی به دستش رسیده بود اصلاً ظاهر خوبی نداشت؛ آب‌شده و انگار دهن‌خورده بود. آنالیزان سپس بلافاصله تداعی کرد که تجربۀ روانکاوی چقدر با آنچه فکر می‌کرده متفاوت است.

به نظر شما تفسیر روانکاوش چه بود؟