مشخص شده که مهمترین عامل اخلالگر در ظرفیت ذهنیتسازی، تجربۀ ترومای ارتباطی در کودکی است، مواردی مثل دوست داشته نشدن، خواسته نشدن، مورد تنفر واقع شدن، نادیده گرفته شدن، و محرومیت هیجانی. اما چگونه؟ نخست، کودک برای اجتناب از فکر کردن دربارۀ مقاصد بدنهاد دیگران سیستم ذهنیتسازی خود را خاموش میکند. دوم، تنش شدید اولیه باعث فعال شدن سیستمهای برانگیختگی مغز و بازداری مناطق دخیل در ذهنیتسازی حتی در مواجهه با تهدیدهای جزئی میشود. سوم، تروما مانند هر پریشانی دیگری سیستم دلبستگی را فعال کرده و کودک در جستجوی پناهگاهی امن به نگارۀ دلبستگی خویش روی میآورد، ولی ازآنجاکه مراقب کودک همان آزارگر اوست، تروما تشدید شده و سیستم دلبستگی برای مدت طولانی فعال باقی میماند؛ تکرار این چرخه به بازداری بیشتر ذهنیتسازی میانجامد. سرانجام، کودک در تلاش جهت یافتن کنترل روی آزارگر با او همانندسازی میکند، اما از آنجاکه این بخش درونیشده ارتباطی با خود واقعی او ندارد، قادر به درک آن نبوده و بجای نفرت از بدابژۀ بیرونی، نفرت از خود را تجربه میکند.
دیگر عامل مهم دخیل در ذهنیتسازی مختل بیماران مرزی، نقص در ذهنیتسازی والدین آنهاست. نوزادان درابتدا از ماهیت حالات ذهنی خود (مثل گرسنگی، درد، ترس، خشم، شگفتزدگی، خوشحالی، ناراحتی و …) آگاه نبوده و برای رسیدن به درکی صحیح از آنها نیازمند “انعکاس هیجانی” والدین خویش هستند. درواقع وقتی کودک سیگنالی را برای والدش میفرستد (گریه، خنده، اخم و ..) والد یک بازنمایی مرتبۀ دوم از حالات ذهنی نوزاد به او میدهد تا او این بازنماییها را درونی کند.
حال اگر والد هیجان نوزادش را دقیقاً متوجه نشود، آن را سوءبرداشت کرده و هیجانی را به او انعکاس دهد که با هیجان اصلی وی همخوان نیست، درواقع یک بازنمایی مرتبۀ دوم تحریف شده از هیجانات نوزاد به او میدهد که توسط او درونی میشود. در این صورت خود درحال شکلگیری نوزاد پیوندی با هیجانات زیربنایی ندارد، و حالات درونی آنقدر برایش گیج کننده میشوند که تنظیم کردن آنها دشوار است. ازطرفی، اگر انعکاس هیجانی آنچنان دقیق باشد که نسخۀ همانندی از آنچه کودک احساس کرده به خودش بازگردانده شود، کودک متوجه نخواهد شد که اینها انعکاس حالات درونی خود او توسط والدش است، و این پیشفرض زیربنایی ذهنیتسازی را در نخواهد یافت که من و دیگری هر یک ذهن های مجزایی داریم.
منبع:
The Development of BPD – A Mentalizing Model 2008 by Fonagy and Bateman