یکی از علائم اصلی اختلال پرخوری (Binge eating disorder) خوردن مقادیر زیادی غذا در مدت زمان کوتاه، به همراه احساس از دست دادن کنترل است. خیلی از این افراد به علت احساس شرم، تنها غذا میخورند و بعد از پرخوری، احساس انزجار، گناه یا غمگینی دارند. در حقیقت، طبق آخرین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-5)، پرخوری و احساسات منفی به یکدیگر مرتبط هستند.
همانطور که در یادداشتهای قبلی اشاره کردیم، تنظیم هیجانی، اصطلاحی عمومی برای توصیف توانایی فرد در مدیریت و پاسخدهی موثر به اتفاقات روزانه است و به فرآیندی اشاره دارد که توسط آن ما بر اینکه چه احساسی داشته باشیم، چه زمان این احساس را داشته باشیم و چگونه آن را تجربه و ابراز کنیم، تاثیر میگذاریم. طبق بسیاری از مدلها، افراد درگیر اختلال خوردن میشوند تا هیجانات منفی خود را کاهش دهند، یعنی برای فرار از احساسات منفی به غذا روی میآورند. در حقیقت، احتمالا، ناتوانی در کنار آمدن با هیجانات به صورت مناسب، در تداوم اختلال پرخوری تاثیر گذار است. این عدم تحمل هیجانات میتواند به همه حالتهای خلقی شدید، از جمله هیجانات مثبت و شایعتر از آن هیجانات منفی (مانند، افسردگی، خشم و اضطراب) برگردد.
در حقیقت، مشکل لزوما به خود هیجانهای منفی مربوط نمیشود، بلکه بیشتر به فقدان راهکارهای سازگارانه برای تنظیم هیجانات منفی برمیگردد. به نظر میرسد که افراد مبتلا به اختلال پرخوری، بیشتر، هیجانات ناخوشایند خود را سرکوب میکنند و نشخوار ذهنی بیشتری دارند و از راهکارهای سالم تنظیم هیجان، کمتر استفاده میکنند. علاوه بر این، راهکارهای ناسالم تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به پرخوری، نه تنها بر خوردن آنها، بلکه بر رفتارهای دیگر آنها نیز تاثیر گذار است. برای مثال، سوء استفاده از مواد و مشکل در کنترل تکانهها معمولا با اختلال پرخوری همراه هستند. اختلال پرخوری و سوء استفاده از مواد، تا حدودی عوامل روانشناختی، عصب شناختی و ژنتیکی مشترک دارند.
منبع:
A. Dingemans, U. Danner, and M. Parks, Nutrients. 2017 Nov; ۹(۱۱): ۱۲۷۴.