می‌توان به اعتیاد جنسی به عنوان تلاش‌های مکرر ناموفق در جهت ترمیم نقایص اساسی در یک ساختار روانی نامنسجم، نگاه کرد. هرچندکه معتادین جنسی، لزوما اختلال شخصیت خودشیفته ندارند، اما به احتمال زیاد، بعضی مسائل مربوط به خودشیفتگی را دارند. کوهات، اختلال خودشیفتگی را به عنوان هسته اصلی آسیب شناسی اعتیاد مشخص کرد.

از نظر کوهات، ریشه اعتیاد به سکس، بسیار شبیه به ریشه اعتیاد به الکل است. در حقیقت، مشکل اساسی این افراد را غیاب یک ساختار درون-روانی می‌دانست. همانطور که فرد معتاد به الکل، از الکل برای جبران فقدان سازمان روانی استفاده می‌کند، فرد معتاد به سکس نیز از سکس برای کاهش اضطراب و افزایش عزت نفس استفاده می‌کند. تا زمانی که این ساختارهای روانی برای فرد معتاد ساخته نشود، این نقایص فرد را ناتوان نگه می‌دارد.

کوهات، اعتیاد را تثبیت یا واپس‌روی به مراحل اولیه رشد می‌داند. فرد معتاد به سکس، از رابطه جنسی برای جبران کاستی‌های خود، در تنظیم تنش‌ها، خود-آرام سازی و تنظیم عزت نفس، و همچنین رهایی از ترس چند پاره شدن خود، استفاده می‌کند. در فرد معتاد، رفتار جنسی در خدمت ترمیم دو وضعیت هیجانی متفاوت یعنی تهی سازی و چند پاره شدن عمل می‌کند. در رابطه جنسی، فرد معتاد، لذت خودشیفته‌واری را، که شامل خودبزرگ‌بینی، آسیب‌ناپذیری، آرامش و بی‌حسی است، را تجربه می‌کند. احساس رفع تنش بعد از ارگاسم، اثر ضد اضطرابی و ضد افسردگی دارد، که فرد معتاد را برای مدت کوتاهی از ترس از هم پاشیدگی یا تهی بودن رها می‌کند. اما این رهایی از تنش، گذرا است. زیرا که فرد معتاد به سکس، ساختار روانی یا منابع درونی کافی برای حفظ عزت نفس و خود-تاییدی ندارد. هنگامی که فرد متوجه می‌شود که این ساختار جبرانی ناکافی است، دچار احساس آسیب‌پذیری، عدم امنیت، و تنفر از خود می‌شود و در نتیجه مملو از اضطراب تهی‌ شدن و افسردگی خود-ویرانگر می‌شود و با احساسات پوچی، مردگی، محرومیت و فرو ریختن خود مواجه می‌شود. و دوباره برای جلوگیری از چندپاره شدن خود، به فعالیت‌های جنسی برای ایجاد احساس سرزندگی و بازگرداندن انسجام خود برمی‌گردد، و در نهایت در این دور باطل گرفتار می‌شود.