بینش فروید در مورد نقص های حافظه در زندگی روزمره

در فصل دوم کتاب «آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره»، فروید به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه گاهی اوقات کلمات زبان‌های خارجی را فراموش می‌کنیم و بینش‌های جالبی را در مورد عملکرد ذهنمان آشکار می‌کند. او داستانی را در مورد گفتگوی خود با مرد جوانی تعریف می کند که تلاش می کرد یک شعر لاتین را به درستی به یاد آورد. این مرد به جای اعتراف به ضعف حافظه خود، سعی می‌کرد با جایگزینی کلمات آن ضعف را بپوشاند.

فروید سپس ما را به سفری در میان افکار مرد جوان می برد و سعی می کند به او کمک کند تا کلمه گمشده را به خاطر بیاورد. افکار این مرد جوان از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرند که به ظاهر نامرتبط هستند. فروید معتقد است که این تداعی ها، تضادها و امیال پنهانی‌ای را که در اعماق ذهن ناخودآگاه مرد جوان مدفون شده‌اند، را آشکار می کند.

چیزی که این داستان را قابل توجه می کند این است که نشان می دهد چگونه افکار ناخودآگاه ما می‌توانند بر رفتار خودآگاه ما تأثیر بگذارند، حتی در افرادی که مسائل روانی آشکاری ندارند. این به ما یادآوری می کند که ذهن ما پیچیده است و حتی نقص های کوچک حافظه می تواند چیز مهمی در مورد خودمان به ما بگوید.

فروید ایده تعارض‌های درونی ناشی از سرکوب را معرفی می کند که می تواند افکار خودآگاه ما را مختل کند و منجر به اشتباهات حافظه شود. این مطالعه موردی به ما کمک می کند تا بفهمیم ذهن ما چگونه کار می کند و اهمیت توجه به افکار و احساسات ناخودآگاه خود را در زندگی روزمره برجسته می کند.


منبع

Psychopathology of Everyday life, Freud (1901)