نا ارزنده سازی به زبان ساده، کم ارزش دانستن کسی یا چیزی است. ناارزنده سازی کارکردهای مختلفی دارد. هدف از ناارزنده سازی ضعیف کردن، آسیب زدن یا حتی نابودکردن یک شخص به منظور ایجاد حس کنترل است و همه اینها در خدمت کاهش تجربه آسیب پذیری یا از هم پاشیدن است. به صورت آشکاری، خشونت آمیز است، می‎تواند سادیستیک باشد و می‌تواند احساس خودبزرگ بینی و آسیب ناپذیری را در شخص بالا ببرد. همچنین، ناارزنده سازی می‌تواند به عنوان شکلی از تنبیه کردن درمانگر به کار رود. از آنجا که بیمار ممکن است احساس کند که این درمانگر است که باعث رنج هیجانی او شده است، ممکن است از ناارزنده سازی درمانگر برای تلافی کردن، استفاده کند. بنابراین، از این طریق، بیمار سعی می‌کند از ناامیدی و آسیب پذیری خود فاصله بگیرد.

فردی که از ناارزنده سازی به عنوان یک دفاع روانی استفاده می‌کند، اغلب به هر کسی که احساس امنیت هیجانی او را تهدید کند، واکنش نشان می‌دهد. کارکرد ناارزنده سازی، حفظ یک تصویر بزرگ-منشانه از خود است. بنابراین بیمار آماده است تا در صورت لزوم برای حفظ این تصویر بجنگد. در ناارزنده سازی درمانگر، بیمار سعی می‌کند، قسمت‌های دردناک و انکار شده خودش را به درمانگر نسبت دهد.

به زبان دیگر، بیمار سعی می‌کند هویتش و تجربه آسیب پذیر بودنش را به درمانگر نسبت دهد و خودش نقش یک والد سختگیر و قدرتمند را به عهده بگیرد. یعنی هر موقع که به هر دلیلی یکی از رویدادهای هیجانی ناخوشایند دوران کودکی فرد فعال می شود، بیمار با بازنمایی والد پرخاشگر، همسان سازی می‌کند و نقش خود آسیب پذیر (بیمار به عنوان کودک) را به درمانگر تحمیل می‌کند.

بیمار در اینجا، تاریخچه زندگی خودش را دوباره تکرار می‌کند. اما، این بار در نقش والد، و تجربه کودک قربانی به درمانگر تحمیل می‌شود. تا حالا، درمانگر احساس بی ارزش بودن و ترسی را که بیمار در کودکی داشته، تجربه کند. بیمار این احساسات را از خود خالی و به درون درمانگر می‌ریزد و بنابراین می‌تواند احساس موقت تعادل روانی را بدست بیاورد. ناارزنده سازی، بیمار را از تصویر خود ناخوشایند حفاظت می‌کند. همچنین، اجازه می‌دهد که تجربه انکار شده‌ای که به صورت کلامی قابل ابراز نبود، به درمانگر انتقال دهد.

منبع:

Robbins B., Under Attack: Devaluation and the challenge of tolerating the transference, J Psychother Pract Res. 2000. 9 (3), ۱۳۶-۱۴۱