تا به حال شده وارد اتاقی شوید و نام کسی را  کلا به یاد نیاورید؟ برای همه ما این اتفاق افتاده است! اما به گفته زیگموند فروید، فراموش کردن نام ها بیشتر از یک لغزش ساده ذهن است. فروید در کتاب خود “آسیب شناسی روانی زندگی روزمره” عمیقاً به این پدیده رایج می پردازد و فرآیندهای پنهان ذهن ما را آشکار می کند.

تصور کنید خود فروید نام سیگنورلی را فراموش کرده است. به جای اینکه آن را به عنوان یک اتفاق تصادفی تلقی کند، به سفری به روان خود می رود تا دلیل آن را دریابد. چیزی که او کشف می‌کند جذاب است: ذهن ما مانند شبکه‌های درهم‌تنیده افکار و تداعی‌ها است، و گاهی اوقات، نامی که می‌خواهیم به خاطر بسپاریم در این پیچ و خم پیچیده گرفتار می‌شود.

فروید استدلال می‌کند که فراموش کردن نام‌ها اتفاقی نیست، بلکه مربوط به آن چیزی است که در زیر سطح هشیار ذهن ما نهفته است. او به ما نشان می دهد که چگونه افکار و احساسات به ظاهر نامرتبط، مانند افکار و احساسات مربوط به مرگ یا تمایلات جنس، می توانند مخفیانه به ذهن ما نفوذ کنند و توانایی ما در به خاطر آوردن نام ها را مختل کنند.

اما اینجاست که واقعاً جالب می‌شود: فروید پیشنهاد می‌کند که وقتی نامی را فراموش می‌کنیم، ذهن ما اغلب جایگزین‌هایی مانند بوتیچلی به جای سیگنورلی پیدا می‌کند. این جایگزین‌ها تصادفی نیستند. آنها با خواسته ها و ترس های پنهان ما مرتبط هستند و سعی می کنند خود را به روش های غیرمنتظره ای ابراز کنند.

بنابراین، دفعه بعد که نام کسی را فراموش کردید، سخنان فروید را به خاطر بسپارید: دنیای کاملی از افکار ناخودآگاه در زیر سطح می چرخد. و شاید، فقط شاید، این نام فراموش شده کلید درک کمی بهتر خود را داشته باشد.