به بهای تحریفی که طی عمل رویا رخ می دهد، دسترسی به میلمان را تسهیل می کند.
متوجه این واقعیت شده ایم که گرچه آرزویی که محرک رویاست، آرزویی مربوط به زمان حال است، بااین حال، به واسطه ی خاطرات دوران کودکی به شدت تقویت شده است..
هرچقدر در مسیر تحلیل رویاها پیش تر برویم، بیشتر و بیشتر به تجارب دوران کودکی، که منبع محتوای پنهان رویا هستند، میرسیم
آنچه رویاها را بر می انگیزاند یک آرزوست و برآوردن این آرزوست که محتوای رویاها را تشکیل می دهد-این یکی از اختصاصات اساسی رویاهاست.
اختصاص دیگری هم که همیشه دیده می شود این است که رویا به سادگی یک فکر را بیان نمی کند،بلکه آرزوی برآورده شده را به صورت یک تجربه توهمی در می آورد..
بخش از نوشته ی جی. سالی به برداشت فروید نزدیک است ، مقاله ای باعنوان رویاها به مثابه مکاشفه: “در هر حال، به نظر میرسد که رویاها به قول چاوسر، شکسپیر، و میلتون مزخرف مطلق نیستند. انباشت مغشوش خیالات شبانه ی ما دارای معناست و آگاهی جدیدی را منتقل می کند. آنچه در رویا می آید مانند حروف رمزی، وقتی دقیقاً بررسی شود، از آن ظاهر مهمل اولیه خارج می شود و شکل و قالب پیامی جدی و هوشمندانه خود می گیرد. یا اگر بخواهیم تشبیهمان را تغییر دهیم، میتوانیم بگوییم که رویا نیز مانند بعضی از جزوات در زیر حروف ظاهراً بی ارزشش ردّ و نشان های مفهومی دیرینه و ارزشمند را برملا میکند