اعتیاد یک وضعیت پیچیده و یک اختلال روانی است که به صورت استفاده اجبارگونه از مواد یا پرداختن به یک فعالیت اعتیادآور نمود پیدا میکند. فرد معتاد علیرغم آگاهی از اثرات مخرب استفاده از مواد یا پرداختن به رفتارهای اعتیادآور، برای رسیدن به اثرات پاداش بخش، به تکرار این رفتارها ادامه میدهد. اعتیاد میتواند، شامل استفاده از موادی مانند الکل، کوکائین، نیکوتین و یا رفتارهایی مانند قمار باشد.
اعتیاد، یک استراتژی دفاعی برای اجتناب از احساس عجز و ناتوانی است. عموما افراد برای مدیریت اضطراب و حفظ عزت نفس از راهکارهای دفاعی استفاده میکنند. سوء استفاده از مواد یک تلاش نافرجام در جهت پر کردن خلاء درونی است. فرد معتاد سعی میکند با استفاده از رفتارهای اعتیادآور، اضطراب و عزت نفس پایینش را جبران کند. استفاده از مواد به طور موقت اعتماد به نفس فرد را بالا میبرد. فرد معتاد یک دنیای خیالی که در آن همه چیز تحت کنترل کامل او است را جایگزین دنیای واقعیای میکند که در آن احساس بیمصرف بودن و خارج از کنترل بودن دارد. استفاده مکرر از مواد، برای تسکین درد و رنج، به یک سبک زندگی تبدیل میشود. این تسکین، موقتی است. اما، در دراز مدت، استفاده از مواد به خودی خود به هدف اصلی فرد تبدیل میشود. اعتیاد باعث میشود، فرد به درک درستی از مشکلاتش نرسد و همچنین به ظرفیت هیجانی لازم برای اینکه بتواند خودش را تسکین بدهد، دست پیدا نکند.
از دیدگاه روان تحلیلی، اعتیاد اساسا یک اختلال در خود تنظیمی (Self-regulation) است. برای مثال، افرادی که در دوران کودکی تجربه آسیبهای محیطی (مثلا: سوء استفاده جسمی و جنسی) را داشتهاند، در تنظیم هیجانات منفی و سازگاری با استرس، ظرفیت پایینتری دارند. احتمالا، این افراد با استفاده از مواد، سعی در خود-درمانی اختلالهای اضطرابی و خلقی خود دارند. توجه داشته باشید که خیلی از افراد مواد مخدر را تجربه میکنند، اما تعداد کمی دچار اعتیاد میشوند. برای موفقیت در درمان و رسیدن به تغییرات ماندگار، لازم است که بیمار با احساسات درونیش که قبلا خارج از دسترسش بودهاند، ارتباط برقرار کند. کمک به بیماران در افزایش توانایی خودکاوی و پیدا کردن روشهای جایگزین برای مدیریت هیجانات دشوار بخشی از رویکرد روانکاوی در درمان اعتیاد است.
منبع:
Heshmat Sh., a psychodynamic way of understanding addiction (2014), Psychology today.