پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین‌الرعایا و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه:


Loveعشق

Hate نفرت

Rage خشم/ غیظ

Aggressionعصبانیت 

Altruismنوع دوستی 

Courage شجاعت

Forgivenessبخشش 

Sadomasochism

Masochismخودآزار گری

Compromise Formation

Approval تأیید/نظر موافق

Satisfaction ارضا

Auxiliary Ego ایگوی کمکی

Guilt احساس گناه

Fear ترس 

Anxietyاضطراب 

Addictionاعتیاد 

Capacity for Concern ظرفیت برای نگرانی 

Envy غبطه

Desire اشتیاق/ میل

Despairناامیدی

Frustration درماندگی 

Alivenessسرزندگی 

Pleasureلذت

Protectionمحافظت

Trauma تجربه آسیب زا

Gratificationخشنودی/ رضامندی 

Revengeانتقام 

Reparation جبران 

Reconsiderationتجدید نظر 

Loneliness احساس تنهایی

Abandonment رهاشدگی

Victimقربانی 

Paranoid-schizoid Positionموقعیت اسکیزویید- پارانویید

Depressive Positionموقعیت افسرده وار

Goodnessخوبی

Badnessبدی

Empathyهمدلی 

Reality Testingواقعیت سنجی 

Acceptanceپذیرش 

Humiliation تحقیر

Sublimationوالایش

  Conflictتعارض 

یک درام ورزشی

IMDb rating : 8.1

درلیست بهترین فیلم های تاریخ سینما رتبه ۱۷۱ را داراست

کارگردان : Gavin O’Connor

سایر آثار کارگردان :
Miracle (2004)
Pride and glory (2008)
Jane got a gun (2015)
The accountant (2016)
The way back (2020)

جوایز و نامزدی ها :

اسکار ۲۰۱۲
نامزد : بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد

سایت IMDb

داستان فیلم:

داستان فیلم در مورد دو برادر به نام برندن و تامی است که به دلیل اتفاقاتی که در گذشته برای آنها افتاده است، از یکدیگر جدا مانده اند و داستان از جایی شروع می شود که تامی به خانه پدرش بر می گردد….

تحلیل روانکاوانه فیلم مبارز

داستان فیلم در مورد دو برادر به نام برندن و تامی است که به دلیل اتفاقاتی که در گذشته برای آنها افتاده است، از یکدیگر جدا مانده اند و داستان از جایی شروع می شود که تامی به خانه پدرش بر می گردد که پیش تر مردی دائم‌الخمر بوده و حالا الکل را ترک کرده و عادت کرده است که تنهاییش را با گوش دادن به داستان های مختلف پر کند. داستانی که ما به عنوان بیننده در طی فیلم صدای آن را می شنویم داستان موبی دیک است که مفاهیمی همچون انتقام و بخشش را به ذهن متبادر می کند که در ادامه به آنها می پردازیم. تامی که از پدرش به شدت عصبانی است، می‌خواهد که به او جهت آمادگی  برای مسابقات هنرهای ترکیبی رزمی کمک کند. از آن طرف، برندن که حالا دبیر فیزیک است و با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرده و دو دختر هم دارند، به خاطر نگه داشتن خانه اش که رهن بانک بوده است، چاره‌ای نمی‌بیند به جز اینکه دوباره به مسابقات بازگردد. هر دو برادر در عین حال که پدرشان را مسبب اصلی تجربه های آسیب زای کودکی و نوجوانی شان می دانند، یکدیگر را نیز مقصر قطع ارتباطشان می دانند و نمی توانند همدیگر را ببخشند و دوباره با هم ارتباط برقرار کنند. خشم، عشق، نفرت، حسادت، بخشودگی، شجاعت و نوع دوستی مباحثی هستند که در این تحلیل فیلم برای بررسی آن تلاش شده است.

بخشش

در بحث بخشش از نظر روان شناختی از فردی صحبت می شود که یک چیزی –  با جنبه درون روانی یا جنبه بیرونی – برای بخشیدن دارد و در مقابل، فردی وجود دارد که باید بخشیده شود، تقابل این دو، مفهوم “قربانی” و ” خاطی” را به ذهن می آورد که تروما از طریق شخص دوم به شخص اول تحمیل شده است. در این فیلم هر کدام از این برادر ها تروما هایی را تجربه کرده اند که دیگری را مسئول آن اتفاق ناگوار می دانند. برای مثال برای هر دوی آنها مرگ مادرشان ترومایی محسوب می شود که مقصر آن برادر دیگر است: برای تامی تنها گذاشته شدن او با مادر مریضش توسط برندن و ناتوانی او در نجات دادن مادرش به دلیل بی پولی و برای برندن خداحافظی نکردن او با مادرش هنگام مرگ به دلیل عدم ارتباط با آنها که مقصر این اتفاق را برادر خود می داند. و در نهایت، هر دوی آنها پدرشان را مسئول تروماهایی که تجربه کرده اند می دانند و نمی توانند همدیگر را ببخشند.

از دیدگاه کلاین بخشش زمانی اتفاق می افتد که فرد از موقعیت پارانویید به سمت موقعیت افسرده وار حرکت می کند. در موقعیت پارانویید، خوبی به خود شخص بر می گردد و بدی کاملا بیرونی می شود. فرد دنیا را به شکل سیاه و سفید می بیند و یکی قربانی و دیگر ظالم محسوب می شود. در این حالت معمولاً بی اعتمادی نسبت به دنیای بیرونی، خشم و غیظ و بی رحمی برجسته می شود که این موارد را می توانیم در هر دو برادر ببینیم اما این ویژگی ها در تامی شدت بیشتری دارد. او خود را قربانی اتفاقات گذشته خود می داند و این خشم آن چنان زیاد است که نمی تواند با برندن دوباره ارتباط برقرار کند. او به برندن می گوید که او را به عنوان برادرش نمی داند و در ابتدای فیلم زمانی که بعد از سالها به ملاقات پدرش می رود و می بیند که پدرش الکل را ترک کرده است دچار خشم و ناراحتی زیادی می شود که مادرش همیشه برای بهتر شدن شرایط دعا می کرده است اما نه خدا صدای مادر او را شنیده است و نه پدرش الکل را به خاطر خانواده اش ترک کرده است. زمانی که او عکس مادرش را روی میز پدرش می بیند، با حالتی کنایه آمیز خطاب به پدرش می گوید ” حدس می زنم چون مسیح ظهور کرده، خدا همه دائم الخمر ها را بخشیده، نه؟ ” . در این موضع معمولا خویشتن به عنوان همه خوب یا همه بد تلقی می شود و دنیای بیرونی برای فرد تهدید کننده محسوب می شود که این مورد هم در مورد شخصیت تامی دیده می شود که چگونه پدر و برادرش را کاملا بد می دانست و توانایی رابطه برقرار کردن با آنها را نداشت.

زمانی که فرد وارد موضع افسرده وار می شود، ابژه یا دیگری برای ارتباط دو طرفه در نظر گرفته می شود و ظرفیتی برای همدلی ایجاد می شود که زمینه را برای بخشش فراهم می کند. برای اینکه فرد بتواند به سمت این موضع برود سه عامل برای قربانی تعیین کننده محسوب می شود: انتقام، جبران و تجدید نظر.

در واقع انتقام گرفتن برای کنترل کردن و تسلط بر شرایط تحمیل شده اتفاق می افتد و می تواند عزت نفس فرد را افزایش دهد. انتقام چه در واقعیت و چه در فانتزی به قربانی اجازه می دهد لذت سادیسم را بچشد،  همان چیزی که احساس می کند فرد خاطی تجربه کرده است. قربانی فکر می کند که با انتقام می تواند در جایگاه برابری با خاطی قرار بگیرد و درد و رنجی را در او ایجاد کند که زمانی خود قربانی تجربه کرده است.  در این حالت قربانی دیگر در مقام فردی معصوم وبی گناه باقی نمی ماند و فرد متخاطی نیز دیگر به تنهایی در مقام فردی ظالم قرار نمی گیرد. حالا هر دو هم آسیب دیده اند و هم به دیگری آسیب زده اند. چنین تغییری می تواند زمینه را برای همدلی فراهم کند و احساس تنفر و خشم به ابژه را کاهش دهد..

مورد بعدی که در فرآیند اعطای بخشودگی مهم محسوب می شود جبران کردن از سوی فرد خاطی است. در این حالت اگر فرد خاطی قبول داشته باشد که به قربانی آسیب وارد کرده است و نشانه هایی از ندامت، عذرخواهی وجبران عاطفی یا مادی را نشان دهد، می تواند برای روند بهبودی از تجربه تروما کمک کنند باشد.این مساله باعث می شود که تاثیرات آسیب زای انکار اینکه قصوری نسبت به کسی انجام شده است را خنثی کند و فرد قربانی نیرو و انگیزه ی بیشتری برای بخشیدن داشته باشد.

تجدید نظر معمولا بعد از بیان ندامت و عذرخواهی  اتفاق می افتد که تروما کیفیتی انتقالی در روان پیدا می کند.این تغییر حالت در نتیجه ی گرفتن مقداری انتقام و احساس های تجربه شده در اثر پذیرفتن جبران فرد خاطی اتفاق می افتد. در این حالت، فرد به واقعیت سنجی بهتری می رسد و باعث می شود در مورد خاطرات مربوط به تروما تجدید نظر اتفاق بیوفتد.

اگر بخواهیم فرآیند اعطای بخشودگی از دیدگاه سلمان اختر را در مورد شخصیت تامی ببینیم می توانیم به صحنه های پایانی فیلم اشاره کنیم که چطور عواملی مانند انتقام، جبران و تجدید نظر به شکلی نمادین در مسابقه این دو برادر باهم اتفاق می افتد اما قبل از آن بهتر است که به وضعیت هر کدام از آنها اشاره ای کنیم تا به درک بهتری از روند مسابقه برسیم:

برندن در کمال ناباوری دیگران به این جایگاه رسیده است و حریفانی سرسخت را در این دوره از مسابقات شکست داده که موجب افزایش عزت نفس در او شده است، در عین حال از روبرو شدن با برادر خود واهمه دارد. در مقابل، تامی که شاید بتوان گفت قدرت مسلم این مسابقات بوده است با دو اتفاق روبرو می شود که برایش مانند تجربه کردن دوباره ی تروما است. اول اینکه قبل از این مسابقه پدرش دوباره الکل مصرف می کند و او مجبور می شود تنها وارد مسابقه شود که این احساس رها شدگی و تنهایی او در گذشته را دوباره زنده می کند که موجب خشم زیاد در او می شود. دوم اینکه هویت اصلی او در اخبار ها اعلام می شود و مامورانی از او مراقبت می کنند تا بعد از مسابقه او را دستگیر کنند، چنین مساله ای برای تامی نشان از دنیای بیرونی تهدیدکننده و بدون همدلی و حمایت از دیگران است که در کودکی تجربه کرده است. در حالی که برندن با وجود نگرانی هایش برای این مسابقه از سوی همسر و مربی اش حمایت عاطفی و حرفه ای می شود که این هم روایت گر همان شرایط دورانی ست که این دو برادر از هم جدا می شوند.

زمانی که مسابقه شروع می شود، چشمان تامی پر از خشم، غیظ و اندوه است، احساس هایی که سراسر زندگی نسبت به پدر و برادر خود داشته است. در مقابل به نظر می رسد که برندن نگران شرایط تامی است و از او می پرسد که ” پدر کجاست؟” اما با بی توجهی تامی روبرو می شود. به زمین کوبیدن برندن و مشتهایی که تامی به او می زند می تواند بیانگر انتقامی باشد که او از برادر خود می گیرد که در دوران کودکی او را با مادر بیمارشان تنها گذاشته است. لذت آسیب زدن به دیگری چیزی است که شرایط اش برای او در این مسابقه فرآهم شده است تا برندن هم درد و خشمی را که خودش تجربه کرده است را در این مبارزه تجربه کند که این حالت به این خاطر مشهود است که حتی با اعلام داور برای پایان راند، او به مشت زدن ادامه می دهد. و در عین حال مربی ندارد که به او کمک کند تا این سوگواری برای آسیب ها و زخم های او را تسهیل کند و بتواند با تسلط بیشتری به مسابقه برگردد. در مقابل فرانک مربی برندن از او می خواهد که تامی را به عنوان حریف خود در نظر بگیرد تا بتواند در برابر او به پیروزی برسد: ” اون برادر تو نیست… به من نگاه کن…. اون برادر تو نیست” .

در راند بعدی مسابقه پایاپای تر پیش می رود به این خاطر که به نظر می رسد رفته رفته در جریان مبارزه جایگاه قربانی و متخاطی به برابری می رسد، حالا از دیدگاه تامی هر دو هم آسیب دیده اند و هم به دیگری آسیب زده اند که این تغییر زمینه را برای همدلی با دشمن فراهم می کند و احساس نفرت و خشم را کاهش می دهد. زمانی که برندن به کتف تامی آسیب وارد می کند با این حالت روبرو می شود که واقعا به تامی آسیب وارد کرده است و نگرانی او در مورد برادرش بیشتر می شود که می توان شکل گیری جبران و احساس پشیمانی از سوی او در ادامه مسابقه نسبت به تامی را مشاهد کرد که از او می خواهد ادامه ندهد و به او می گوید : ” تامی داری چیکار می کنی… بی خیال … دیوونه شدی؟ …. تموم شده تامی …. داری چیکار می کنی؟ …. تامی، ما مجبور نیستیم که این کار رو بکنیم …. برای چی می خواهی که اینکارو انجام بدی و من قراره ببینم که تو این کار رو می کنی؟…… ( ضربه زدن به تامی) …. اوکی؟ … حالت خوبه الان؟…” با فریاد مربی برندن که به او می گوید کارش رو تموم کن” تامی به برندن می گوید “بیا دیگه”، انگار متوجه این می شود که برندن نمی خواهد کسی باشد که به او ضربه می زند و شکست خوردن او را ببیند و ظرفیتی برای همدلی در او اتفاق می افتد که بتواند واقعیت سنجی بهتری داشته باشد و نسبت به او تجدیدنظر کند.

نگاه برندن به پدرش جهت تایید گرفتن برای شکست دادن برادرش و اشک های تامی نشان از بخششی است که در قدم بعدی به وقوع میپیوندد. زمانی که برندن تامی را به زمین می زند دائما تکرار می کند که ” من متاسفم تامی …. من متاسفم ” و از او می خواهد که شکست را قبول کند و مجبور به ادامه مسابقه نباشند. زمانی که دوست داشتن اش را نسبت به او بیان می کند تامی روی دست برندن می زند تا مبارزه به پایان برسد که در واقع می تواند نشان از بخشیده شدن برندن باشد. این چند ثانیه پایانی می تواند حکایت از این داشته باشد که چطور تامی توانست برندن را برای ناکامی هایی که تحمل کرده است، ببخشد.

یکی دیگر از مواردی که در مورد بخشش در این فیلم مطرح است رابطه برندن و تامی با پدرشان است که می توان به آن پرداخت:

برندن پسری که با رفتن مادر و برادرش در خانه با پدرش می ماند و در کنار او زندگی می کند. بعد ها خانواده ای تشکیل می دهد که تلاش می کند با خانواده اش رفتارهایی داشته باشد که کاملا نقطه مقابل جایگاه پدی در خانواده بوده است. او دچار خشم نسبت به اعتیاد پدر و از هم پاشیدگی خانواده اش است. به نظر می رسد که او همیشه به دنبال تایید گرفتن از پدرش بوده است، آن هم به این خاطر که احساس می کرده کسی که مورد توجه و دوست داشته شدن از سوی پدر است تامی بوده و حالا با رفتن او، این احساس را داشته که پدرش او را قبول ندارد با وجود اینکه تمام این سالها کنار پدر الکلی خود مانده است.

زمانی که پدرش به دیدن او می رود، به او می گوید که تمام گندی که من در طول بزرگ شدنم با تو داشتم را نمی خواهم دوباره در خانه ی خود داشته باشم و تو را به خانه ام راه بدهم. زمانی که می شنود که تامی برگشته است و در حال حاضر با پدرشان تمرین می کند احساس حسادت در او برانگیخته می شود که سر زدن پدرش به او فقط به خاطر تامی بوده است و با عصبانیت به او می گوید که تو پسرت را پس گرفتی. در اینجا او از این قصد ناخودآگاه خود در نوجوانی برای ماندن کنار پدرش صحبت می کند که دوست داشته بتواند یک روزی پدرش را مال خود کند و به او هم مانند تامی تمرین دهد اما این اتفاق نیوفتاده است. وقتی پدرش از او طلب بخشش می کند به او می گوید که او را بخشیده است اما اعتمادی به او ندارد. در واقع او نمی تواند پدرش را به خاطر تجربه های آسیب زای دوران کودکی اش ببخشد، به همین خاطر بی اعتمادی و خشم نسبت به ابژه در صحبتهای او مشهود است.

همانطور که در ابتدای فیلم می بینیم که پدی کانلن بعد از کلیسا که برای این شخصیت نقش ایگوی کمکی را دارد تا بتواند روند ترک الکل خود را با موفقیت پیش ببرد ، سوار بر ماشین می شود و در راه رسیدن به خانه به داستان رمان مشهور موبی دیک گوش می دهد که می توانیم متوجه شویم که فیلم قرار است ما را وارد چه فضایی کند. داستان موبی دیک در مورد انتقام است چیزی که به نظر می رسد بین تامی و پدرش در حال وقوع است. موبی دیک نهنگی سفید بوده است که قبلاً به کشتی کاپیتان ایهب آسیب وارد کرده و پای کاپیتان را از زانو قطع کرده است و حالا کاپیتان ایهب به دنبال گرفتن انتقام از موبی دیک تنها نهنگ سفید اقیانوس ها است. کارگردان فیلم هم در مورد انتخاب داستانی که قرار است پدی در طی فیلم گوش بدهد گفته است این داستان را به خاطر شخصیت تامی انتخاب کرده است. اینکه او پدر خود را تنها فردی می بیند که می تواند او را برای مسابقه آماده کند ، مانند همان نهنگ سفیدی که در اقیانوس ها تک و منحصر به فرد است و در عین حال باعث به آسیب به دیگری هم شده است. تامی به خانه برگشته تا به خاطر زخمهایی که از سوی پدرش تجربه کرده است، انتقام بگیرد و تسکین پیدا کند. دعوت او به نوشیدن الکل، سرزنش و تحقیر مداوم پدی به خاطر اشتباهاتش، صحبت های کنایه آمیز او در مورد مراقبت نکردن پدی از خانواده  و مرگ مادرش در عین تنگدستی، نپذیرفتن تلاش های پدرش برای بخشودگی و ارتباط متقابل برقرار کردن همگی در جهت گرفتن انتقام از پدری است که آرزو داشته در کودکیش الکل را کنار بگذارد. زمانی که تامی در حال بازی کردن است به پدرش می گوید او در کودکی احتیاج به پدری مهربان داشته که از او مراقبت و محافظت کند نه حالا که اتفاقات تروماتیکی را تجربه کرده و همه چیز تمام شده است. احساس خشم او به قدری زیاد است که با صحبت هایش باعث می شود پدی دچار فروپاشی شود و الکل مصرف کند. در حین مستی، پسرش را کاپیتان ایهاب خطاب می کند و از او خواهش می کند که کشتی را متوقف کند و به تامی می گوید که ما نمی توانیم هیچ وقت درستش کنیم. به نظر می رسد که پدی نسبت به تلاش هایی که برای بخشیده شدن توسط پسرانش داشته ، نا امید و درمانده شده که دوباره به الکل پناه آورده است.

شجاعت

یکی دیگر از مفاهیمی که در فیلم می توان به آن اشاره کرد، مفهوم شجاعت است که به فرد اجازه می دهد احساسات و تعصبات شدید که تهدید کننده زندگی هستند را بهتر مدیریت کند. عشق، نفرت و خشم برانگیزاننده های اصلی آن هستند:

در مورد برندن عشقی که او نسبت به خانواده اش داشت و خشم عمیقی که در طی دوران رشد تجربه کرده بود او را برای قدم گذاشتن دوباره در راهی که قبلا خود را در آن بازنشسته کرده بود، عوامل موثر در عملکرد شجاعانه او در مبارزاتش می توانند باشند.

در مورد تامی هم احساس گناه، خشم و سادومازوخیسم عوامل تعیین کننده ناخودآگاه او برای وارد شدن به مسابقات و پیش تر پیوستن به ارتش در جنگ باشد. در واقع این سادومازوخیسمی که در طی مسابقات برای او اتفاق می افتاد را می توان تلاشی برای یک دفاع شجاعانه در برابر تروما های کودکی برداشت کرد. احساس گناه در او شکلی از شجاعت به خود گرفته است و با پذیرفتن ریسک آسیب به خود و مرگ به ارتش می پیوندد و مانند یک قهرمان جنگی همرزم خود را که در یک تانک محبوس بوده را نجات می دهد. در کل، هر دوی آنها تلاش می کردند بتوانند با تعارضات خود کنار بیایند و آنها را برای خود حل و فصل کنند.

نوع دوستی / از خود گذشتگی

مفهوم دیگری که می توان به آن پرداخت نوع دوستی است. نوع دوستی می تواند انواع مختلفی داشته باشد که یکی از آنها می تواند در مورد شخصیت تامی بیان شود. شکلی از نوع دوستی وجود دارد که از تعارضات نشأت می گیردکه دفاعی علیه خشمی عمیق، غبطه و یا نیاز های برآمده از سوپر ایگو برای رنج کشیدن و قربانی بودن محسوب می شود. در این مدل از نوع دوستی هیچ لذت بردن اصیلی از موفقیت یا لذت نیابتی از خوشی دیگری وجود ندارد و معمولاً بدون لذت و شوق و همچنین انکار خویشتن از خود گذشتگی اتفاق می افتد. از نظر اکثر روان کاوان عموماً نوع دوستی یک ساختار مصالحه ای مملو از تعارضات داردکه به مین خاطر در مورد شخصیت تامی آسیب شناختی محسوب می شود. دو نمونه ای که در فیلم به تصویر کشیده شد می تواند گویای این شکل از نوع دوستی باشد:

  1. او همرزمان خود را در جنگ نجات می دهد اما در آن موقعیت نمی ماند که به عنوان یک قهرمان جنگی شناخته شود. او در واقع به طور ناخودآگاه به این خاطر که نتوانسته مادر خود را نجات دهد، دچار احساس گناه است، حتی زنده ماندنش در گروهان و از دست دادن دوست صمیمی خود که مانند برادر برای او بوده است، این احساس را به او داده که او کسی است که دیگران را رها می کند در حالی که او هم می توانست در این شرایط جان سالم به در نبرد. تنها بازمانده آن عملیات بودن برای او می تواند یادآور خاطرات کودکی او با مادر، مرگ وی و تنها ماندن تامی باشد و همین مساله باعث می شود عمل نوع دوستانه او برای نجات سرباز دیگری برایش لذت بخش نباشد و حتی دیدن ویدیوی تشکر آن سرباز برای او قابل تحمل کردن نبود.
  2. دلیل زیربنایی او برای وارد شدن به مسابقات کمک به خانواده دوست صمیمی خود مانی است که در جنگ کشته شده است. در واقع نوع دوستی به تامی که نمی توانست از تحقق امیال خود به طور مستقیم کسب لذت کند اجازه می داد تا از طریق کمک به دیگری تلاش کند که لذتی تجربه کند. در عین حال در طول فیلم می بینیم که چطور او برای پیروزی در مسابقات هیچ شوق و شوری نشان نمی داد و این سال را در ذهن بیننده ایجاد می کرد که هدف او از شرکت کردن در این مسابقات چیست و اینکه چرا احساسات او مطابق با عملکردش نیست که برای پیروزی هایش احساس خوشحالی داشته باشد و صبر کند تا دست او را به عنوان برنده بالا ببرند. تنها زمانی که می بینیم در چهره ی تامی نشانی از احساس سرزندگی و اشتیاق دیده می شود زمانی ست که با همسر دوست خود صحبت می کند و به او می گوید که حتما به قولش عمل می کند. با این حال می توان این برداشت را هم داشت که او از این طریق تلاش می کند زنی تنها همراه فرزندانش را کمک کند همان چیزی که در کودکی قادر به انجام آن نبوده است.

نوع دوستی را نیز می توان از منظر هارتمن هم نگاه کرد که به عنوان یک دفاع آن را در نظر می گیرد: والایش. نوع دوستی رفتار پیچیده ای است که عوامل مختلفی تعیین کننده آن هستند اما چیزی که در اینجا بحث می شود شکلی از نوع دوستی است که ارضای والایش شده ای را از رانه های جنسی و پرخاشگرانه برای فرد ایجاد می کند.

سکانس انتخابی :

۱. صحنه ای که برندن از کارش معلق می شود

۲. غمگین ترین صحنه

۳. این کشتی را متوقف کنید

۴. بخشش