پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین الرعایا و پدرام محسنیان
مفاهیم روانکاوانه:
Emotional Neglect غفلت هیجانی
Obsessive personality شخصیت وسواسی
Anxiety اضطراب
Death Anxiety اضطراب مرگ
Separation Anxiety اضطراب جدایی
Boundary Setting مرزگذاری
Love Object ابژه ی عشقی
Resentful رنجیده خاطر
Disapproval عدم تأیید
Shame شرم
Debasement احساس پستی و حقارت
Ambivalence دوسوگرایی
Seductive Object ابژه ی اغواگر
Intimate relationship رابطه ی صمیمانه
Aliveness سرزندگی
Unresolved Grief سوگ حل نشده
Loss از دست دادن
Merging یکی شده/ ادغام شده
Mothering مادری کردن
Recognition به رسمیت شناختن
Loneliness احساس تنهایی
Capacity for Concern ظرفیت برای نگرانی
Incompetence بی کفایتی
Isolation of affect جداسازی عاطفه
Perfectionism کمال گرایی
Ego- Ideal
Expectations انتظارات
Trauma تجربه ی آسیب زا
Burden بار غصه یا مسئولیت
Rage خشم
Revenge انتقام
Manipulation دستکاری، انگولک
Extra-Marital Relationship روابط خارج از ازدواج
Unfaithfulnessبی وفایی
Frustration فرسودگی
Narcissism خود شیفتگی
Infantilization
Protection محافظت
Holding Environment محیط نگهدارنده
Individuality فردیت
یک کمدی درام زیبا از هالیوود
IMDb rating : 7.4
کارگردان : James L Brooks
سایر آثار :
Broadcast news (1987)
I’ll do anything (1994)
As good as it gets (1997)
Spanglish (2004)
How do you know (2010)
جوایز و نامزدی ها :
اسکار ۱۹۸۴
نامزدی ها : بهترین هنرپیشه نقش اول زن ؛ بهترین تدوین ؛ بهترین موسیقی متن ؛ بهترین موسیقی ؛ بهترین طراحی صحنه
برنده : بهترین فیلم ؛ بهترین کارگردانی ؛ بهترین فیلمنامه ؛ بهترین هنرپیشه نقش اول زن ؛ بهترین هنرپیشه نقش دوم مرد
گلدن گلوب ۱۹۸۴
نامزد :بهترین کارگردان ؛ بهترین هنرپیشه نقش اول زن ؛
برنده : بهترین فیلمنامه ؛ بهترین هنرپیشه نقش اول زن ؛ بهترین هنرپیشه نقش دوم مرد
بفتا ۱۹۸۴
نامزد : بهترین هنرپیشه نقش اول زن
سایت IMDb
داستان فیلم:
آورورا و اِما مادر و دختری هستند که با هم زندگی میکنند. اِما با فلَپ، جوانی که دبیر دبیرستان است و درآمد چندانی ندارد ازدواج میکند. مادر اِما با این ازدواج مخالف است و از فلپ خوشش نمیآید. مادر اِما با مرد همسایهاش (جک نیکلسون) که قبلاً فضانورد بوده است رابطهای را آغاز میکند. زندگی اِما، فلَپ و سه کودکشان کمکم دچار مشکلاتی میشود؛ اِما، فلَپ را در حال گفتگو با زن جوانی میبیند و با ناراحتی همراه با بچهها به خانه مادرش برمیگردد. پس از چند روز با تماس فلپ، او و بچهها باز به خانه برمیگردند. بین اِما و مردی که کارمند بانک است هم رابطهای شکل میگیرد. در پایان فیلم مشخص میشود اما سرطان سینه دارد. رابطه مادر او و مرد فضانورد جدیتر میشود و …..
تحلیل روانکاوانه فیلم شرایط مهرورزی
داستان این فیلم برشی از مقاطع مختلف زندگی مادر و دختری به نام آرورا و اما را به تصویر می کشد که چطور رابطه ی تنگاتنگی با یکدیگر دارند. این فیلم به خوبی توانسته است تعادلی بین لحظات خوشایند و ناراحت کننده ایجاد کند که دیدن فیلم را برای مخاطب لذت بخش می کند.(Enmeshed Relationship, Aliveness)
داستان فیلم بر روی رابطه این مادر و دختر تمرکز کرده است و سوالاتی را در ذهن ایجاد می کند که چنین رابطه ی بسیار نزدیکی می تواند آسیب زا باشد یا نه؟ به نظر می رسد که نبودن مرز در رابطه ی آرورا با دخترش منجر به غفلت هیجانی شده است. او در واقع نیازها و خواسته های اما را در راستای خواسته های خود می بیند و نمی تواند پاسخ مناسبی به نیازهای اما داشته باشد و آنها را به رسمیت نمی شناسد. بی کفایت دانستن اما، سرزنش کردن و همچنین قبول نداشتن انتخاب های اما در زندگیش نوعی از غفلت هیجانی است که در فیلم شاهد آن هستیم.(Boundary Setting, Emotional Neglect)
آرورا
آرورا شخصیت وسواسی و مضطربی دارد که باید مطابق با اصولی که در زندگیش دارد، عمل کند. او پایبند به قوانین و قواعدی است که در زندگی برای خود تعیین کرده است و دیگران هم در رابطه ی با او باید به همین صورت عمل کنند. مثل صحنه ی ابتدایی فیلم که با وجود صحبت های همسرش مبنی بر نگرانی بیهوده ی او ، باز هم به اما سر می زند و وقتی بالای سر نوزاد می رود، بی توجه به اینکه کودک در خواب است، او را تکان می دهد تا متوجه شود که کودکش در خواب نمرده است، در واقع در این صحنه می توان به این مساله هم اشاره کرد که او اضطراب مرگ دارد و از دیدگاه روان کاوی کلاسیک به نوعی آرزوی مردن دارد و به صورت نمادین هم آن را نشان می دهد حتی زمانی که دخترش می میرد به فلپ می گوید ” من چقدر احمق بودم که فکر می کردم وقتی بمیره، آسوده میشه ولی خیلی سخت تر شد”.( Obsessive, Death Anxiety, Death Wish)
او بسیار کمال گرا است و بر اساس ایگو ایده الی که در روان خود ساخته است تلاش می کند مطابق با آن همیشه کنترل شرایط را در دست داشته باشد. او سعی می کند که همه چیز بی عیب و نقص به نظر برسد مثل زمانی که میبینیم چطور با دقت و وسواس زیادی غذا را تزیین می کند و فلپ که تازه داماد است با ناخنک زدن به غذا تزیین آن را خراب می کند و آرورا انقدر برایش این عمل او ناراحت کننده است که آن ظرف را از سر میز شام بر می دارد. یکی دیگر از مفاهیم بارزی که در رفتار آرورا مشهود است، عدم ابراز احساسات و عواطفش است انگار که عواطف را در روان خود جدا و سرکوب کرده است. به همین خاطر زمانی که دخترش همراه فلپ از شهر محل زندگیشان می روند ، علی رغم وابستگی عمیقی که به اما دارد، نمیتواند به خوبی احساساتش را نشان دهد و از دلتنگی صحبت کند.( Perfectionism, Isolation of Affect, Ego-Ideal)
او برای رهایی از تنهایی و نبودن ابژه ای برای عشق ورزیدن به دخترش وابستگی پیدا می کند. او بدون توجه به نیاز های اما برای رفع نیاز های خود، دخترش را تحت فشار قرار می دهد و از اما می خواهد چیزی را انجام بدهد که او می خواهد و زمانی که می بیند شرایط ان طوری که دلش می خواهد پیش نمی رود خشم های ناگهانی را به دخترش نشان می دهد برای مثال در عروسی او حاضر نمی شود چون باور دارد که اما به اندازه ی کافی قوی نیست که بتواند از پس یک ازدواج بد بربیاید و مخالفت خود را این گونه نشان می دهد ولی بعد از ازدواج به خاطر وابستگی که به دخترش دارد دوباره با او ارتباط برقرار می کند. یا زمانی که اما خبر بارداری سومش را به آرورا می دهد و از او کمک مالی می خواهد و آرورا از او می خواهد که بچه اش را سقط کند چون هیچ معجزه ای در این ازدواج برای اما با فلپ وجود ندارد. آرورا توانایی در نظر گرفتن ” دیگری” را ندارد به همین خاطر است که نمی تواند روابط معناداری با افراد بسازد و انتظار ندارد که دیگران خواسته ای متفاوت از خواسته های او داشته باشند، به تدریج در طی فیلم می بینیم که به سمت ظرفیت برای نگرانی در مورد دیگری پیش می رود. زمانی که متوجه می شود دخترش مبتلا به سرطان شده است میبینیم که چطور می تواند برای او دوباره مادری کند.(Loneliness, Capacity for Concern, Recognition, Incompetence, Mothering)
آرورا در روابطش با دیگران هم تاکید دارد که دوستانش مطابق با خواسته های او عمل کنند و عواطف و صمیمیت در روابط آنها جایی ندارد. در جایی از فیلم هم می بینیم که اما به مادرش می گوید که ” چرا با مردها اینگونه رفتار می کنی، آنها هم احساسات دارند.” در واقع او جمعی از دوستان تحسین گر دارد که هیچ کدام نمی توانند به او نزدیک تر شوند و تنها می توانند او را ستایش کنند، در جایی از فیلم میبینیم که در مهمانی تولدش از بودن با آنها خسته و بی حوصله می شود و به سمت ابژه ای می رود که برایش دست نیافتنی تر به نظر می رسد. گرت مردی جذاب است که برای آرورا ابژه ای اغواگر محسوب می شود و سرزندگی را در روان او تحریک می کند، چیزی که دقیقا ارورا در زندگیش کم دارد. در عین حال برای رباطه داشتن با او رقیبان بسیار جوانی هم دارد که گرت را برای او ابژه ی جذابی می کند. با این وجود رفتار های گرت خارج از چهارچوب کمال گرایانه ی آروراست و این مساله باعث می شود که نتواند در رابطه پیش برود و دائماً خود را عقب بکشد. زمانی که آرورا در تخت به او ابراز احساسات می کند گرت نمی تواند با دوست داشتنی بودن و داشتن رابطه ی عمیق صمیمانه ای که بینشان اتفاق افتاده است به خوبی مواجه شود و همین نشان از اضطراب اوست که ناخودآگاه شروع به ناخن خوردن می کند.(Seductive Object, Aliveness, Anxiety, Intimate Relationship)
اما و روابطش با دیگران
در ابتدای فیلم می بینیم که اما در کودکی پدر خود را از دست می دهد و با وجود اینکه مرگ والدین برای کودکان تجربه ای آسیب زا محسوب می شود، از اما انتظار می رود که با از دست دادن خود کنار بیاید و از مادرش مراقبت کند حتی در صحنه ای از فیلم راننده به او می گوید که “از مادرت مراقبت کن”. این م تواند نشان از انتظارات جامعه و مادرش از او باشد که چظور باید بار سنگین مدیریت کردن سوگ در خانواده ش را به دوش بکشد و بعد شاهد این هستیم که چطور جابجایی نقش بین مادر و دختر اتفاق می افتد.(Loss, Trauma, Expectation, Burden)
مادر به دلیل نیازهای ارضا نشده، نداشتن یک رابطه ی رومانتیک و ناتوانی در حل کردن مناسب سوگ و نداشتن اعتماد به نفس برای داشتن رابطه ی جنسی با مردان دیگر، در بیرون از خویشتن به دنبال پر کردن جاهای خالی در روان خودش است. آرورا تحمل جدا شدن اما از خودش را ندارد و می خواهد رابطه ی نزدیک تنگاتنگی که باهم دارند را به هر شکل ممکن نگه دارد. چنین رابطه ای تأثیر عمیقی بر رشد اما داشت که واپس روی رشدی برای مستقل شدن در او دیده می شود. در فیلم شاهد هستیم که او چطور هیچ وقت نتوانست به عنوان یک فرد مجزا ابراز وجود کند و برای استقلال داشتن و رسیدن به خواسته های خود تلاش های معناداری کند، او هیچ وقت سرکار نرفت با وجود اینکه شوهرش نسبت به این مساله اعراض داشت و در اوخر فیلم هم میبینیم که دوستان پتسی از اینکه او شاغل نیست تعجب می کنند. او همچنین به دوستش می گوید که نمی فهمد که چطور نمی تواند شوهرش را کنار بگذارد.(Unresolved Grief, Merging, Separation Anxiety)
اما به این دلیل که ابژه ی عشق و نفرتش مادرش بوده است، بسیاری از اوقات از اینکه توسط مادرش تأیید نمی شود و در همه مسایل مادرش اظهار نظر می کند رنجیده خاطر است مانند زمانی که می خواهد ازدواج کند یا جایی که خبر حاملگیش را می دهد و مادرش بر سر او فریاد می زند، انگار که آرورا نمی تواند بپذیرد که دخترش جدا از او می تواند انتخاب هایی انجام دهد که دلخواه او نباشد. این دخالت های آرورا بسیار مادرانه و از روی عشق اتفاق می افتد اما به دلیل اینکه مرزی را بین خودشان قائل نیست باعث ناراحتی اما می شود.(Love object, Resentful, Disapproval, Choice, Boundary Setting)
تامی فرزند اول اما از اینکه پدر و مادرش دائماً در حال دعوا و مشجره هستند احساس شرم دارد و از آنها عصبانی است که چرا نمی توانند به خوبی از او و خواهر و برادرش مراقبت کنند. زمانی که اما و لپ در خانه با صدای بلند دعوا می کنند از خانه دور می شود که کسی متوجه نشود او فرزند آن خانواده است و در جای دیگری از فیلم هم که در فروشگاه پول کم می آورند احساس شرم و حقارت در او نمایان است. او نسبت به از دست دادن مادرش احساسات دوسوگرایانه ای دارد که نمی تواند با آنها به خوبی کنار بیاید.( Shame, Debasement, Ambivalence)
فلپ در رابطه با اما فردی خودشیفته است که با حرفهایش او را دستکاری می کند تا بتواند او را در ازدواجشان نگه دارد و در عین حال روابط جنسی خارج از چهارچوب ازدواج خود را با زنان دیگر داشته باشد. از طرف دیگر اما از بودن در رابطه با فلپ و بی توجهی های او دچار فرسودگی روانی شده است و با پیدا کردن ابژه ای جدید سعی می کند از فلپ به خاطر وفادار نبودن در رابطه انتقام بگیرد و بخشی از خشم خود را به این صورت بیرون بریزد و معتقد است این گونه با هم مساوی می شوند. فلپ پدری بی مسئولیت نسبت به خانواده ی خود است. در فیلم شاهد این هستیم زمانی که دختر آنها بیمار شده است و بچه ها آنها را از خواب بیدار می کنند نمی تواند مسئولانه عمل کند و ترجیح می دهد به خوابیدن ادامه دهد. در جای دیگری از فیلم هم اما با دوستش پتسی می خواهد به نیویورک برود، ترجیح می دهد که فرزندانش پیش مادربزرگشان بمانند و اما به او تأکید دارد که می خواهم بچه ها با تو باشند. در آخر هم زیر بار مسئولیت نگهداری بچه هایش بدون اما نمی رود.(Extra Marital relationship, Betrayal, Manipulation, Frustration, Revenge, Rage, Unfaithfulness, Narcissism)
کلام آخر
کیفیت ارتباط با مادر یکی از مهمترین عواملی است که عملکرد عاطفی فرد در بزرگسالی را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به دیدگاه وینیکات می توان به اهمیت فرزندپروری در محیطی که کودک را به سمت استقلال فردی سوق دهد و در عین حال بداند که والدینش در برابر خطر از او محافظت می کنند، اشاره کرد. اما در فیلم به دلیل از دادن پدرش و ناتوانی مادرش در مدیریت کردن شرایط نمی تواند این باور را داشته باشد که مادرش می تواند از او مراقبت کند. وینیکات از محیط نگهدارنده ای برای کودک صحبت می کند که فراتر از بعد فیزیکی نگه داشتن کودک است که شامل جنبه هایی از تنظیم عاطفی است. یک محیط نگهدارنده مناسب و مراقبت مادرانه، به کودکان کمک می کند تا در اوایل کودکی یکپارچگی عاطفی را انجام دهند. زمانی که کودک شروع به جدا شدن از مادر می کند و هیچ چیزی را پیدا نمی کند که بر آن کنترل پیدا کند به این خاطر که مادرش قبلاً تمام نیازهای او را رفع کرده است، باعث می شود که دو حالت برای کودک اتفاق بیوفتد یا با واپس روی همچنان یکی شده با مادر باقی بماند و وابستگی کودکانه ای را پرورش دهد یا اینکه مادر را به کلی طرد کند، مادری که به نظر می رسد بسیار خوب است. در فیلم هم میبینیم که چطور آرورا با رفتارهای وسواس گونه ی خود تمام کارها را از قبل برای اما انجام می دهد و نمی تواند فردیت مجزایی برای دخترش قائل شود، انگار که هنوز اما با او یکی شده، مانده است و او هم به همین صورت ادامه می دهد و نمی گذارد جدایی بین او و دخترش اتفاق بیوفتد.( Protection, Holding Environment, Control, Infantilization, individuality)