پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین‌الرعایا و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه:


Emotional Neglectغفلت هیجانی

Fantasyفانتزی

Powerقدرت

Humiliationتحقیر

Devaluationکم ارزنده سازی

Protectionمحافظت

Self-Esteemعزت نفس

Desireمیل

Otherدیگری

Omnipotenceهمه توانی

Securityامنیت

Containدر برداشتن

Angerخشم

Ambivalenceدوسوگرایی

Joy

False Selfخویشتن کاذب

Alivenessسرزندگی

Guiltاحساس گناه

Griefسوگ

Shameشرم

Understandingدرک

کارگردان:Ken Loach

سایر آثار کارگردان:
I,Daniel Blake 2016
The angels’ share 2012
The wind that shakes the barley 2006
Kes 1969
….

جوایز و نامزدی ها:

نامزد دریافت جایزه نخل طلای کن ۲۰۱۹
نامزد بهترین فیلم انگلیسی سال بفتا ۲۰۲۰
و….

IMDB rating: 7.6

سایت IMDb

داستان فیلم:

داستان فیلم درباره ی خانواده ای ست که در تلاشند تا بتوانند از بدهی های سنگین زندگی شان رهایی یابند. ریکی شخصیت اصلی داستان موقعیت تازه ای برای کار در یک شرکت تحویل و پخش کالا پیدا می کند که تصور می کند می تواند ازاین فرصت به نفع خانواده استفاده کند . این شرکت قوانین خاصی برای رانندگان اش وضع کرده است که به تدریج این قوانین چالشهایی را برای ریکی و خانواده اش به وجود می آورد.

تحلیل روانکاوانه فیلم متأسفیم جا ماندی

داستان فیلم درباره ی خانواده ای ست که در تلاشند تا بتوانند از بدهی های سنگین زندگی شان رهایی یابند. ریکی شخصیت اصلی داستان موقعیت تازه ای برای کار در یک شرکت تحویل و پخش کالا پیدا می کند که تصور می کند می تواند ازاین فرصت به نفع خانواده استفاده کند . این شرکت قوانین خاصی برای رانندگان اش وضع کرده است که به تدریج این قوانین چالشهایی را برای ریکی و خانواده اش به وجود می آورد.

فیلم روابط انسانی درون خانواده را به تصویر می کشد که هر اتفاقی چطور هر یک از اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. در این خانواده شاهد عدم حضور والدین به اندازه ی کافی در خانه هستیم. پدر و مادر در تلاش هستند که نیازهای مادی خانواده را رفع کنند اما غافل از این هستند که نبودن آنها در خانه باعث می شود که به رشد عاطفی و روانی فرزندانشان آسیب های دیگری وارد شود.

ریکی

ریکی می خواهد جرأت مندی از خود نشان دهد تا خانواده را از این شرایط بد اقتصادی بیرون بیاورد. او می خواهد در جهت بهزیستی خانواده قدم بر دارد. او می خواهد محافظت کننده خانواده اش در برابر ناامنی ها و ترسها باشد و یک منبع امنیت باشد.

او آرزو دارد که احساس خوشایندی نسبت به خود پیدا کند و عزت نفس خود را بالا ببرد. در فیلم می بینیم که در محیط کاری اش او عمیقاً احساس بی قدرتی دارد و انگار که ناخودآگاه سزاوار مدلی بود که با گرایشات مازوخیستی او آمیخته و ترکیب شود. او حتی فرصتی ندارد که در زمان کارش به دستشویی برود، دائماً تحت نظارت است و نمی تواند استراحتی در کارش داشته باشد. مرخصی نمی تواند داشته باشد، در صورت غیبت در کار جریمه سنگینی می شود و… . در آخر فیلم هم می بینیم که با وجود جراحت های سنگینی که به او وارد شده و اصرار خانواده اش برای ماندن در خانه با اشک به سمت محل کارش رانندگی می کند. در واقع در چنین شرایطی، فردی مانند ریکی تصور می کند که تحمل کردن چنین فضای سوء استفاده گری به فواید و مزایای بلندمدتی که برای خانواده اش دارد، می ارزد.

رییس او مالونی یکی از مهم ترین مسایلی که در هر ارگانی از نظر روان شناختی مهم تلقی می شود- مرکزیت هیجانی در جهت حل و فصل کردن اضطراب را رعایت نمی کند و اصلا جزو اولویت های کاری او نیست که بخواهد به آن بپردازد. هر چقدر هم که مسایل و خواسته های کسانی که با او کار می کنند پیچیده و مشکل باشد، او تنها نگرانی اش کنترل کردن آسیب وارده به عملکرد شرکت است و اهمیتی برای رضایتمندی شغلی قائل نیست. به همین دلیل رانندگان در شرکت احساس نشنیده شدن، بی احترامی و درک نشدن داشتند. در عین حال مالونی فضایی را ایجاد کرده بود که بین همکاران رقابت به وجود بیاید و همین مساله باعث می شود که کارکنان این شرکت احساس پیوستگی و اتحاد نداشته باشند.  مالونی آنچنان به ضوابط و مقررات شرکت پایبند بود که شاهد اثرات سوء آن در زندگی ریکی یکی از رانندگان شرکت هستیم. او به این دلیل که در هرم قدرت خود را بالا می پندارد، همه مسایل را از دید خود می بیند نه دیگری و اینکه درک احساسات و شرایط دیگری برای او ممکن نیست ، که این مساله می تواند مرتبط به ذهنی سازی پیتر فانگی هم باشد. در این خصوص می توان به این موضوع هم اشاره کرد که برخی روان درمانی ها که بیش از حد قوانین مربوط به حد ومرزهای درمان را رعایت می کنند، به جای اینکه اثر درمانی در مراجعان داشته باشد، عوارضی در پیشبرد درمان به همراه دارد.

ریکی نگران شرایط خانواده خود به خصوص پسرش است. تمسخر، بی تفاوتی و کم ارزنده سازی سب نسبت به ریکی باعث احساس بی کفایتی و در نتیجه خشم او می شود. در حقیقت، یکی از چالشهایی که معمولا والدین با آن مواجه می شوند این است که بتوانند به صورت سازنده ای تنش میان فانتزی های همه توانی شان و نبود آن در واقعیت که برخاسته از تجربه زندگی واقعی آنهاست را در بربگیرند. ریکی در طی فیلم در تلاش است که به پسرش نشان دهد می تواند از خانواده کاملاً مراقبت کند و نیاز های آنها را مرتفع کند ولی در واقع، در موقعیت های زیادی از زندگی کاری و خانوادگی اش با درگیری های زیادی سروکار دارد.

ابی

مادر خانواده برای اینکه ریکی بتواند کار جدیدش را شروع کند، مجبور می شود که ماشین خود را بفروشد تا همسرش بتواند در ماه سود بیشتری از کارش داشته باشد. اما در ادامه فیلم می بینیم که رفته رفته نداشتن ماشین، ابی را برای انجام دادن کارش تحت فشار قرار می دهد و او نسبت به همسرش دچار خشم می شود به این دلیل که احساس می کند بار مسئولیت فرزندان بر دوش او افتاده است. در عین حال که ابی نسبت به اینکه به اندازه کافی مادرخوبی است، دچار شک و تردید است و به همین خاطر خود را مقصر این شرایط نابسامان می داند. او به تدریج دچار درماندگی می شودو در جایی ازفیلم خطاب به ریکی و سب می گوید که دیگر تحمل ندارد. بعد از آن در صحنه ای می بینیم که زنی سالمند موهای او را مانند یک مادر شانه می کند و او با گریه کردن برون ریزی انجام می دهد. لازم است که در اینجا به این موضوع اشاره کنیم که ابی پرستار خانگی افراد سالمند تنهاییست که نیاز به مراقبت دارند. او باید در طی روز به خانه های آنها سر بزند و در امور خانه و بهداشت به آنها رسیدگی کند. او می گوید که در این شغل تنها یک قانون دارد و آن هم این است که از این افراد مانند مادر خودش مراقبت کند. شاید او همچنان درگیر سوگ مادرش باشد و متعجب است که چطور بعضی افراد والد خودشان را رها کرده اند. او در عین حال انگار که مسایلی حل نشده با پدر خودش دارد. به این دلیل که در زمان دعوای ریکی و سب به همسرش می گوید که نمی خواهد ریکی شبیه به پدرش بشود و فرزندش را کتک بزند.

او در جایی از فیلم که همسرش به شدت کتک خورده است و در اورژانس هستند، با رئیس ریکی وارد بحث و دعوا می شود و نمی تواند خشم خود را کنترل کند، بعد از آن او به شدت دچار شرم می شود که خشم خود را به شکل کلامی به کنش درآورده است.

سب

رفتارهای پسر نوجوان خانواده باعث شده است که چالش های بیشتری بر کل خانواده تحمیل شود، مثل: رفتارهای پرخاشگرانه، دزدی از مغازه، تعلیق دو هفته ای از مدرسه و نقاشی بر روی دیوارهای شهر که معمولاً غیرقانونی است. در ارتباط با امتناع سب نسبت به مدرسه رفتن می توان گفت که ممکن است خشم و دوسوگرایی نسبت به پدر و مادر به حدی شدید باشد که با خشم و بی تفاوتی نسبت به مدرسه جابجا شده باشد. نقاشی های او به نوعی اعتراض کردن و بیان عواطف درونی اوست که هیچ گاه به خوبی درک نشده است.

سب گرافیتی را به کمک دوستانش بر روی دیواری از شهر می کشند که دو نفر در حال بحث کردن با یکدیگر هستند اما انگار که هیچ کدام از طرفین متوجه حرف دیگری نیست آن هم به این خاطر که علامتهای اختصاری همچون علامت سوال را کشیده اند و در عین حال زبان هر دو چهره را شبیه به مار کشیده اند که انگار در عین فهمیده نشدن، با حرف هایشان به دیگری آسیب می زنند. وقتی ریکی نقاشی های سب را در دفترش می بیند به ابی می گوید که انگار که بخشی از شخصیت سب را نمی شناخته است.

او نمی خواهد در راستای میل ” دیگری” هویتی را از خویشتن بسازد که مورد رضایت والدین و جامعه است اما با خود واقعی او تفاوت دارد. او عصبانی و ناامید است از  تلاشهایی که پدر و مادرش برای زندگی شان انجام می دهند. در جایی از فیلم می بینیم که او به پدرش می گوید که “انگار تمام تلاشت کافی نیست.” در جایی دیگر هم شاهد دعوای دیگری میان پدر و پسر هستیم که ریکی نمی تواند به عنوان والد هیجان های منفی خود و سب را تحمل کند و تا حدی بهینه او را ناکام کند تا سب متوجه بشود محدودیت و قوانینی وجود دارد که باید رعایت کند، به همین خاطر موبایل را از سب می گیرد و دعوا شدیدتر می شود. همین مساله باعث می شود که ابی و لایزا برای پایان دادن به دعوا وارد عمل شوند.

لایزا

شخصیت لایزا فرزند کوچک ریکی و ابی در فیلم، کارکردی دارد و آن هم مراقبت کردن از اعضای دیگر خانواده است، به نظر می رسد که ناتوانی والدین در مدیریت کردن محیط نگهدارنده و نیازهای عاطفی باعث شده است که جابجایی نقش اتفاق بیفتد،  او در نبود پدر و مادرش نقش والدینی برای سب در خانه دارد. او وقتی می بیند که پدر و مادرش روی مبل خوابشان رفته، تلویزیون را خاموش می کند و به نظر می رسد که او نگران ابژه های مهم زندگی خودش است. در عین حال او شبها نمی تواند بخوابد تا زمانی که مادرش به خانه برگردد. همچنین او نسبت به محیط خانه و افراد دیگر خانواده گوش به زنگ است و در زمان دعوای آنها ترس از آسیب به ابژه دارد و تنها خواسته اش از ریکی آرامش و سرزندگی در خانواده است که ریکی به عنوان پدری که می خواهد والدی پاسخده به خواسته دخترش باشد شبی را برای خانواده ترتیب می دهد که همه در کنار هم احساس شادمانی و لذت داشته باشند. لایزا در ادامه فیلم، راه حلی برای رفع مشکلات زندگی شان به ذهنش می آید که سوییچ ماشین پدرش را پنهان کند تا همه چیز به روال قبل برگردد، اما وقتی می بیند که پدرش، سب را مسبب این اتفاق می داند و شرایط بدتر از قبل شده است، دچار احساس گناه می شود.

با وجود اینکه در فیلم به اندازه کافی به این شخصیت پرداخته نمی شود اما شاهد این هستیم که تمامی اتفاقاتی که در زندگی آنها در حال وقوع است، او را دچار شب ادراری و بی خوابی کرده است.به نظر می رسد که او مضطرب است اما نمی تواند آن را در محیط متشنج خانواده اش مطرح کند.انگار از نظر او فضایی برای بیان مسایل او دیگر وجود ندارد.