پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین‌الرعایا و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه:


Infidelity خیانت

Narcissism خودشیفتگی

Fantasyفانتزی

Grandiosity

Pleasureلذت

Tolerance تحمل

Frustrationناکامی

Pain درد

Fear ترس

 Damageآسیب

Mourningسوگواری

Lonelinessتنهایی

Lossفقدان / از دست دادن

Object Relationروابط ابژه

Separationجدایی

Regretندامت

Denial انکار

Confrontationمواجهه

Shameشرم

Griefاندوه

Love عشق

Hateتنفر

Rageخشم/ غیظ

Revenge انتقام

Retaliationتلافی

Undoing ابطال

Manipulation

Hope امید

Metabolize متابولیزه کردن

Constructive Mourningسوگواری سازنده

Attachmentدلبستگی

کمدی درام

کارگردان : Nancy Meyers

سایر آثار کارگردان :

What Women Want 2000

Something’s Gotta Give 2003

The Holiday 2006

The Intern 2015

جوایز و نامزدی ها :

بفتا ۲۰۱۰
نامزدی :بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد

IMDb rating : 6.5

سایت IMDb

داستان فیلم:

داستان فیلم در مورد زنی به نام جین است که حدود ۱۰ سال پیش از همسر خود، جیک، جدا شده است و سه فرزند دارند. آنها در یک مهمانی و بعدتر برای جشن فارغ التحصیلی پسرشان همدیگر را می بینند که همین دیدار سرآغاز اتفاقات بعدی فیلم است.

تحلیل روانکاوانه فیلم پیچیده است

داستان فیلم در مورد زنی به نام جین است که حدود ۱۰ سال پیش از همسر خود، جیک، جدا شده است و سه فرزند دارند. آنها در یک مهمانی و بعدتر برای جشن فارغ التحصیلی پسرشان همدیگر را می بینند که همین دیدار سرآغاز اتفاقات بعدی فیلم است.

طلاق

زمانی که یک ازدواج، به جدایی منجر می شود هر یک از زوجین با طیف وسیعی از تجارب عاطفی مختلفی مواجه می شوند که می تواند به بروز دوباره ی تجربه های دردناک دوره ی کودکی، از دست دادن تجربه زوج بودن و… مرتبط باشد. فیلم در مورد زنی به نام جین است که ۱۰ سال پیش همسرش به او خیانت می کند و همین مساله موجب جدایی آنها می شود. هر کدام از آنها به شکلی متفاوت فرآیند جدایی را تجربه کرده اند. جیک با زنی بسیار جوان و جذاب به نام اگنس آشنا می شود، خانواده اش را ترک می کند و با اگنس ازدواج می کند. در مقابل، جین سرپرستی بچه هایشان را به عهده می گیرد و به نظر می رسد که با رفتن پیش روان شناس در تلاش بوده است که سوگ از دست دادن ابژه را برای خود حل و فصل کند.  اکنون بعد از گذشت یک دهه از طلاقشان، جین در زندگی اش به ثبات رسیده است و به غیر از بعد عاطفی زندگی خوبی برای خود فرآهم کرده است.

در رابطه با تجربه عواطف مختلف در حین جدایی و حتی بعد از سالها می بینیم که جین از دیدن جیک و اگنس در کنار هم احساس بیرون انداخته شدن یا طرد از رابطه دارد که می تواند به طور ناخودآگاهی طنین انداز درد فراموش شده ی کودکی که مرتبط با ادیپ است، باشد. او تمام وقت خود را صرف فرزندانش و کار کرده و حالا، بعد از رفتن دختر کوچکش از خانه، احساس تنهایی برای او ملموس تر شده است و او را به فکر دوباره ارتباط برقرار کردن با مردها انداخته است تا قدری بتواند حس تنهایی خود را تسکین دهد. در مقابل او، جیک که به شکل خودشیفته وارانه ای خانواده اش را ترک کرده است روند زندگی او مانع روبرو شدن با احساس تنهایی، یاد گرفتن تحمل و کنار آمدن با چنین تجربه ای که بخشی از فرآیند سوگواری است، شده است. برای جیک قابل پیش بینی نبوده که چقدر زندگی بعد از طلاق می تواند چالش برانگیز باشد. در حالی که انتظار یک شروع تازه و هیجان انگیز را داشته، طلاق و جدایی از خانواده ی قبلی خود آن چنان که تصور می کرده، امیدوار کننده نبوده است.

سوگواری در بحث جدایی زوجین شامل تحمل عواطف دردناک در گذر زمان است. تحمل احساساتی همچون: غم، ندامت، آسیب دیدن، شرم، ناامیدی و دلشکستگی که به نظر می رسد جین تا حدی توانسته است از آنها گذر کند. به این خاطر که متابولیزه کردن احساسات دردناک و خام ازدست دادن ابژه و جدایی به تدریج امکان پذیر است. برای جین که به او خیانت شده است یکی از مواردی که در روان او حل نشده باقی مانده؛ فانتزی انتقام و تلافی کردن بوده است. با وجود اینکه بعد از برقراری رابطه جنسی با جیک، دچار احساس گناه شده بود که رابطه نامشروع با هم داشته اند اما خوشحالی او از رابطه اش و صحبت با دوستانش نشان از به عمل درآوردن فانتزی ناخودآگاه اوست که حالا او دیگری است که جیک با او رابطه خارج از چهارچوب زندگی زناشویی اش دارد. جین در پی یک سوگواری سازنده تر نسبت به جیک، توانسته بود خود را از یک رابطه مرده رها کند، فرصتهایی برای کشف خود خلق کند، رابطه اش را با فرزندانش به خوبی حفظ کند، در کارش، به پیشرفتهایی برسد که همه این ها برایش تجارب لذتبخشی بوده اند.

زمانی که جین با جیک دوباره وارد یک رابطه می شود و همزمان احساس می کند که به معمار خانه خود، آدام علاقمند شده است، دچار سردگمی می شود که رابطه اش را با جیک ادامه دهد یا رابطه ای جدید را امتحان کند. در واقع، می توان گفت صرف نظر کردن از موارد آشنایی که جین در رابطه با جیک تجربه می کند می تواند فرآیند آشنایی با ابژه ای جدید را برای جین به شدت مشکل کند و باعث شود که رها کردن یک رابطه ی آشنا با یک ابژه ی بد با وجود جنبه های ناخوشایندش تکلیفی دشوار برای جین به حساب آید.

به نظر می رسد جیک بعد از رابطه با جین و دیدن زندگی او ، نمی توانست با آن چیزی که ۱۰ سال قبل خودش باعث جدایی و از دست دادن ابژه ی عشقی اش شده کنار بیاید و آن را باطل کند؛ بنابراین تلاش می کرد با تحت تاثیر قرار دادن و دستکاری روانی جین آن احساس ناتوانی و از دست دادن را خنثی کند. از دیدگاه آگدن، افرادی که دلبستگی های خودشیفته وارانه دارند قادر نیستند با دیگران به عنوان افرادی مجزا از خود که نیاز های مختص به خودشان دارند، ارتباط برقرار کنند. به همین خاطر نمی توانند کاملاً با واقعیت فقدان روبرو شوند و به شکلی موفقیت آمیز ابژه ی از دست رفته ی خود را رها کنند. به نظر می رسد که جیک سالها در انکار ابژه ی از دست رفته ی خود بوده است و حالا با دیدن معاشرت همسر سابق اش، با مردی دیگر با آن جدایی و واقعیت دردناک زندگی خود مواجه شده است. او در ابتدا تلاش می کند هر دو ابژه را برای خود حفظ کند اما رفته رفته در طی فیلم می بینیم که ترس از دست دادن جین برای او جدی تر می شود و امید بیشتری به برگشتن به یکدیگر پیدا می کند اما اصلاً نمی تواند شرایط و نیازهای جین را هم در نظر بگیرد.

معمولاً به پایان رساندن مراحل سوگ با وجود فرزندان برای زوجین مشکلاتی به همراه می آورد. به این خاطر که بعد از جدایی مجبور هستند که باز هم با یکدیگر در ارتباط باشند و احساس های متناقضی را دائماً در مورد یکدیگر تجربه کنند و در برخی موارد امید به برگشت در آنها برنگیخته می شود. در فیلم هم می بینیم که جشن فارغ التحصیلی پسر خانواده، ازدواج دختر بزرگ خانواده و …. منجر به رابطه دوباره آنها می شود. زمانی که فرزندانشان متوجه رابطه آنها می شوند، دچار خشم و سردرگمی زیادی می شوند، انگار که به نوعی دوباره ترس ها و دردهایی که در طی این سالها متحمل شده اند، برایشان زنده شده است. آنها تصور می کنند که باز هم باید خودشان را با عواطف والدین خود همساز کنند که این مساله برایشان بسیار دشوار است. در صحنه ای که جین پیش فرزندانش می رود می بینیم که چطور هر سه آنها کنار هم روی یک تخت نشسته اند و نگران تصمیم مادر خود هستند. به نظر می رسد تنها کسانی که می توانند کاملاً همدیگر را در این شرایط درک کنند همشیرها هستند.

خیانت

در تحلیل روان کاوانه زمانی خیانت به خوبی ارزیابی و درک می شود که یک آشنایی جامع فراروان شناسی در مورد آن صورت بگیرد، در همین راستا تاریخچه ی زندگی فرد، عوامل ساختاری شخصیت فرد، پویایی های ناهشیار او، روابط ابژه ی اولیه، فانتزی ها و دیگر مسائل پیچیده ی روان شخص باید مورد توجه قرار بگیرد. در طی فیلم اطلاعات کمی در مورد گذشته زندگی جیک و جین به مخاطب داده می شود، اما از مکالمه های آنها می توان تبیین کلی در مورد خیانت جیک در بستر زندگی زناشویی اش با جین داشته باشیم.

ما در حال حاضر در دنیایی زندگی می کنیم که به صورت مداوم ما را به لذت بردن از لذت های جدید اید یا همان نهاد دعوت می کند، به همین خاطر زمانی که جذابیت های زیادی برای خود شیفتگی، خود بزرگ بینی و فانتزی های همه توانی افراد همه جا حاضر است، قدرت تحمل ناکامی های ما در روابط کاهش می یابد. در صحنه ای که جیک و جین داخل حمام با هم صحبت می کنند جیک به این موضوع اشاره می کند که ازدواج دوم اش به آن شکلی که فکر می کرده، پیش نرفته است. همسرش به فکر دوباره بچه دار شدن است و زمانی که او به خانه جین می آید از سکوت آنجا لذت می برد.  خیانت برای جیک به نوعی دور شدن از واقعیت های ناکام کننده ی زندگی روزمره است که هم در زندگی مشترک با جین تجربه کرده و هم در رابطه با ازدواج دومش با اگنس. خیانت یک هیجان واپس روی شده همراه با لذت های لیبیدینال است که او را از تعاملات خانوادگی معمول دلزده می کند و چالش هایی که زندگی زناشویی با خود به همراه می آورد را ندارد مانند کار کرد های پخته تر ایگو.

سکانس انتخابی :

۱. جین و آدام در مهمانی جیک را می بینند

۲. سکانسی از فیلم It’s complicated

۳. سکانسی از فیلم It’s complicated