پیشنهاد و تحلیل فیلم : سارا امین الرعایا و پدرام محسنیان
مفاهیم روانکاوانه:
Inclusionبه حساب آمدن/ پذیرفته شدن
Exclusionبیرون رانده شده/ محروم و طرد شده
Love عشق
Feeling Guilty احساس گناه
Hesitationتردید
Validationاعتبار /تأیید
Passionشهوت
Rage خشم
Frustrationفرسودگی
Sense of Badness احساس بد بودن
Shame شرم
Perversionانحراف جنسی
Perfectionismکمال گرایی
Betrayal خیانت
Threat of Loss هراس از دست دادن
Insecurity ناایمنی
Separation Anxiety اضطراب جدایی
Belonging احساس تعلق
Disillusioned توهم زدایی
Imagination تخیل
Understanding فهم و درک
Empathy همدلی
Shared Experiences تجارب اشتراکی
Depressive Position موضع افسرده
Failure شکست
Depressed Moodخلق افسرده
Loneliness احساس تنهایی
Unresolved Grief سوگ حل نشده
یک درام رمانتیک تخیلی
کارگردان : spike jones
سایر آثار فیلمساز :
Being John malkovich (1999)
Adaptation (2002)
Where the wild things are (2009)
IMDb rating : 8
جوایز و نامزدی ها :
اسکار ۲۰۱۴ :
نامزد : بهترین فیلم سال ؛ بهترین موسیقی متن ؛ بهترین اهنگ ؛ بهترین طراحی
برنده : بهترین فیلمنامه
گلدن گلوب ۲۰۱۴ :
نامزد : بهترین فیلم ؛ بهترین هنرپیشه نقش اول مرد
برنده : بهترین فیلمنامه
سایت IMDb
داستان فیلم:
تئودور مرد تنهایی ست که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از زبان مردم برای یکدیگر است. او یک روز برای کامپیوترش سیستم عامل جدیدی می خرد که توانایی های زیادی دارد. از جمله ی این توانایی ها، صحبت کردنش با خریدار است. تئودور، در طی درد دل هایش با سامانتا، یعنی صدای همین سیستم عامل کامپیوتری، کم کم دلبسته ی او می شود
تحلیل روانکاوانه فیلم او
داستان فیلم ” او” در فضایی از آینده ای نامعلوم اما نزدیک اتفاق می افتد. کارگردان فیلم، اسپایک جونز تلاش کرده است زندگی انسان ها را در زمانی به تصویر بکشد که انسان و تکنولوژی آنقدر به هم نزدیک می شوند که درک حد و مرز دنیای واقعی و دنیای مجازی مشکل می شود.
داستان حول محور روابط عاطفی و صمیمانه ی شخصیت اصلی فیلم به نام تئودور می چرخد. فردی که نمی تواند جدایی از همسرش را برای خود حل و فصل کند و ناامیدانه تلاش می کند خلاء های عاطفی و جنسی خود را پر کند. در واقع، تئودور بیانگر شخصی است که از روابط واقعی با انسانها ناکام شده است و احساس تنهایی عمیقی را تجربه می کند که در بخش های اولیه فیلم به خوبی توسط مخاطب درک می شود. او برای فرار از چنین شرایطی به یک سیستم عامل برای پیش بردن کارهایش روی می آورد که در ادامه فیلم میبینیم که چطور رابطه با این سیستم عامل تجربه ی واقعیت و دنیای مجازی تئودور را در هم می آمیزد (Unresolved Grief, Frustration, Loneliness).
دو موضوع اصلی درفیلم مطرح است که در ادامه تحلیل فیلم به آن میپردازیم:
- برقرار کردن رابطه صمیمانه با دیگران
- و اینکه زندگی انسانی چطور می تواند تحت تأثیر تکنولوژی قرار بگیرد.
تئودور
تئودور در فیلم شخصیت تنها و و افسرده ای است که در سوگ از دست دادن زنی که بسیار او را دوست داشته است نشسته است و به مرحله ای از پذیرش نسبت به این جدایی نرسیده است. ناتوانی در پذیرش تمام شدن این رابطه در نادیده گرفتن ایمیل وکیل برای امضا کردن برگه های طلاق در فیلم نمایان است. در جای دیگری از فیلم میبینیم که تئودور نسبت به بهم خوردن رابطه اش احساس گناه دارد و می گوید کاترین از او عصبانی است چون خودش را از او ( کاترین) پنهان کرده و نتوانسته است با او در رابطه پیش برود ( Depressive Position, Feeling Guilty, Rage). احساس تنهایی و خلق افسرده تئودور با ایمیل دوستش ایمی مشخص می شود که او را به مهمانی دعوت می کند و به او می گوید” دلم برایت تنگ شده اما نه تئودور ناراحت و غمگین، اون تئودور قبلی باحال و شاد، بیا اون تئودور را برگردونیم. ” (Depressed mood) در صحنه ای که وارد خانه ی خود می شود صندلی هایی را دور هم میبینیم که میزی وسط آنها قرار ندارد این می تواند نمایانگر عدم توانایی تئودور برای ارتباط برقرار کردن با افراد دیگر و جدا افتادگی او از اجتماع نزدیک خود باشد. در واقع انگار بخشی از وسایل خانه را کاترین با خود برده است که می توان این برداشت را داشت که تئودور علاوه بر کاترین نتوانسته است جایگزینی برای از دست داده هایش پیدا کند. در صحنه ی بعد هم فرسودگی روانی و ناکامی تئودور را شاهد هستیم که در بازی هم نمی تواند از سربالایی بالا برود و دائماً سر می خورد و به جای اول خود بر می گردد ( Failure, Frustration). بنابراین خسته از تلاش به تخت خود می رود و خاطراتش با کاترین را مرور می کند که این لحظاتی از عشق، لذت، شهوت و با هم بودن و تجربه های اشتراکی بین آنها بوده است (Love, Passion, Shared Experiences).
تئودور نویسنده ای است که نامه های عاشقانه مجازی از طرف افراد مختلف می نویسد. در واقع او به نوعی همدلانه تلاش می کند احساس های زندگی نکرده خود را با احساساتی که در این نامه ها بیان می کند ، تجربه کند مانند عشق ۵۰ ساله ی زوجی که او در صحنه ی ابتدایی فیلم نامه تبریک سالگرد ازدواج برایشان می نویسد ( Empathy). با اتفاقاتی که تئودور در فیلم پشت سر می گذراند در آخر فیلم شاهد این هستیم که چطور تئودور به این توانمندی می رسد که حالا خودش نامه ای واقعی را با احساسات واقعی خود برای کاترین بنویسد.
تئودور با خریدن سیستم عاملی که براساس هوش مصنوعی است وارد رابطه ای مجازی با آن می شود. این سیستم عامل در واقع یک وجود شهودی است که به فرد گوش می دهد، او را درک می کند و فرد را به خوبی می شناسد Understanding) ( . اینها عوامل مهمی برای برقرار کردن رابطه هستند که نوید این را به انسانها می دهد که چیزی فراتر از یک سیستم از پیش برنامه نویسی شده را می توانند بخرند. این سیستم عامل که نام سامانتا را برای خود انتخاب می کند به راحتی می تواند احساسات تئودور را از روی لحن صحبت هایش متوجه شود. مانند زمانی که در ابتدای نصب برنامه حس کنجکاوی تئودور را نسبت به چگونه کار کردنش متوجه می شود و در جایی دیگر از فیلم که ناراحت بودن تئودور را می فهمد و وقتی با هم صحبت می کنند، تئودور به سامانتا اعتراف می کند که برای امضا کردن برگه های طلاق آماده نیست و می گوید ” من متأهل بودن رو دوست دارم.”
ارتباطی که سامانتا با تئودور برقرار می کند رابطه ای همدلانه است و به خوبی او را درک می کند. این همان عاملی است که تئودور در رابطه با مادرش احساس نکرده است . زمانی که سیستم عامل قرار است بر اساس پاسخ هایش برای او انتخاب شود می گوید ” فکر می کنم رابطه ام با مادرم خوب باشه، هر وقت در مورد مشکلاتم با او صحبت کرده ام، واکنشش همیشه در مورد خودش بوده است …..” به این ترتیب، درک احساسات تئودور توسط سامانتا و مراقبت فیزیکی و عاطفی او سنگ بنای رابطه ی عاطفی آنها را می سازد. بعد از آن شاهد تجربه های جدید و لذت بخشی هستیم که تئودور و سامانتا با یکدیگر تجربه می کنند و بعد مجازی رابطه شان به تجربه های واقعی اشتراکی تبدیل می شود. به همین خاطر است که تئودور در جایی که سامانتا به واقعی یا جعلی بودن احساسات خود شک کرده است می گوید ” تو برای من واقعی هستی، سامانتا”. به تدریج سامانتا در رابطه ابعاد انسانی تری به خود می گیرد و می خواهد بدنی داشته باشد که در کنار تئودور راه برود، بودن در رابطه با تئودور را خیال پردازی می کند، و عواطفی را تجربه می کند که برایش به شدت هیجان آور و جذاب هستند (Imagination). زمانی که دوست داشتن سامانتا برای تئودور رنگ و بوی واقعیت می گیرد آماده می شود که قرار ملاقاتی با کاترین داشته باشد و فرآیند طلاق خود را نهایی کنند اما زمانی که کاترین متوجه می شود که تئودور با سیستم عامل خود رابطه ی عاشقانه دارد او را از توهم و خیالی که نسبت به عشق مجازی اش دارد، در می آورد و به او نشان می دهد که تئودور نمی تواند با دنیای واقعی به صورت مؤثری ارتباط برقرار کند و همین گفتگو در ذهن تئودور نسبت به رابطه با سامانتا سوال ایجاد می کند (Disillusionized).
زمانی که سامانتا با یک سیستم عامل مافوق هوشمند ” آلن” صحبت می کند و به تئودور می گوید در حال تجربه کردن چیزهای جدیدی است که او را آشفته کرده است و احتیاج دارد با الن” بیشتر صحبت کند حسی از ناایمنی در رابطه را می توان در تئودور احساس کرد (Insecurity). بعد از آن روزی که سامانتا در حال اپدیت شدن است و تئودور نمی تواند با او ارتباط برقرار کند اضطراب جدایی شدیدی را احساس می کند که به شدت او را آشفته می کند که مربوط به ترس از دست دادن اوست (Separation Anxiety, Threat of loss). او متوجه می شود که سامانتا همزمان با ۸۳۱۶ نفر دیگر صحبت می کند و از این تعداد عاشق ۶۴۱ نفر از آنهاست و این مساله برای او حس تعلق و خاص بودن در رابطه را از بین می برد و رابطه ی آنها را دچار چالش می کند چون تئودور احساس خیانت می کند و سامانتا به او تفاوت مفاهیم مختلف در دنیای انسانها و کامپیوتر خاطر نشان می کند (Betrayal, Belonging).
با رفتن تمام سیستم عامل ها از زندگی انسان ها، تئودور به ارتباط برقرار کردن با زندگی واقعی بر می گردد که هم نامه ای به کاترین می نویسد و در آن از او بابت اتفاقاتی که بینشان افتاده است عذرخواهی می کند و هم به خانه ایمی می رود و با هم به پشت بام خانه شان می روند و در کنار هم به چشم اندازی از شهر نگاه می کنند که می تواند برگشت آنها به دنیای واقعی و کمک گرفتن از همدیگر در این راستا را در صحنه های پایانی دید.
روابط صمیمانه
در نظریه های روان پویشی این سوال مطرح است که چگونه روابط، دنیای درونی افراد را شکل می دهد، به این معنا که چگونه تجارب بین فردی به عنوان جنبه های شخصیتی در فرد درونی می شوند. همچنین این سوال پرسیده می شود که چگونه دنیای درون روانی هر فرد بر روابط تأثیر می گذارد – به طور خاص ، این روابط درونی چگونه درک افراد از تجربیات بین فردی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. این ها مسایلی هستند که در روابط مختلف شخصیت های فیلم ” او ” می توانیم ببینیم.
تئودور در جایی از فیلم که با سامانتا درباره ی رابطه اش با کاترین صحبت می کند، به این اشاره می کند که رابطه متاهلی احساس شریک بودن را به او می دهد. او از این حرف می زند که کاترین از خانواده ای بسیار کمال گرا بوده و هیچ وقت کاترین برای پدر و مادرش به اندازه ی کافی خوب نبوده است، به همین خاطر بر خلاف نوع ارتباطی که با خانواده اش داشته، در رابطه با تئودور، هر دو فرصت اشتباه کردن، شکست خوردن و امتحان کردن چیز های جدید را داشته اند (Perfectionism). این مسأله احساس آزاد بودنی را برای کاترین فراهم می کرده است. در عین حال رشد کردن و تغییر کردن افراد در رابطه برای کاترین و تئودور ترس هایی را برای آنها به همراه می آورد. در جایی تئودور می گوید من کاترین رو در رابطه تنها گذاشتم که می توان نپذیرفتن مسئولیت رابطه را در او برداشت کرد. به همین دلیل، زمانی که کاترین برای امضا کردن برگه های طلاق می آید به او می گوید ” تو همیشه دلت می خواسته که همسری داشته باشی بدون اینکه سختی های روبرو شدن با مسایل واقعی زندگی را تجربه کنی و من خوشحالم که تو یک نفر رو پیدا کردی” .
در جایی از فیلم که تئودور برای منحرف کردن ذهن خود از خاطراتی که با کاترین داشته است، با زنی سکس تلفنی انجام می دهد، نوعی از انحراف جنسی را در آن رابطه از طرف زنی که با او رابطه برقرار می کند، می توان دید (Perversion).
در قرار ملاقات با زنی که سامانتا تمام برنامه ریزی آن را انجام می دهد و به خوبی پیش نمی رود، تئودور به سامانتا اعتراف می کند که دوست داشته فقط در آن لحظه کسی این حس را به او بدهد که دلش می خواهد تئودور با او رابطه جنسی بر قرار کند اما در بعد عمیق تری انگار که می خواهد حس تنهایی خود را با رابطه ی جنسی رفع کند.
در رابطه ی با ایزابل، سامانتا جایگزین بدنی برای خود پیدا می کند تا بعد جنسی رابطه شان را تقویت کنند اما شرایط آنطوری که سامانتا پیش بینی می کرده است، پیش نمی رود به این خاطر که ایزابل خود را وارد رابطه ی سه نفره ای می کند که عشق میان تئودور و سامانتا را به نوعی سهیم شود ولی به دلیل اینکه خود واقعی اش با تئودور رابطه برقرار نمی کند، احساس جدامانده ای از آن رابطه ی دونفره میان تئودور و سامانتا تجربه می کند و به خاطر اینکه نتوانسته آن رابطه را به خوبی پیش ببرد و به رابطه آنها آسیب زده است، دچار احساس گناه و شرم می شود. در عین حال این احساس بیرون ماندن از رابطه احساس دوست داشتنی نبودن در او ایجاد کرد (Exclusion/Inclusion, Shame, Guilt, Sense of Badness). این واقعی نبودن رابطه ی تئودور و ایزابل زمانی به اوج خود می رسد که تئودور چشمهایش را باز می کند و باید به چهره ای ناآشنا بگوید که او را دوست دارد.
در رابطه ای که ایمی با چارلز دارد می توان این مسأله را دید که ایمی نسبت به خواسته ها و تمایلاتش تردید دارد حتی در پروژه ی مستند سازی که در حال ساخت آن است و در طی یک سال ۶ تا موضوع را بررسی کرده است می توان مشاهده کرد.چارلز که پارتنر ایمی است به کارهای او اعتباری نمی بخشد و این را می توان در جایی از فیلم دید که می گوید ایمی هیچ وقت کارهایش را نشان نمی دهد و وقتی مستند او را می بینند به او نشان می دهد که چطور بعد از این همه تلاش نتوانسته است ایده هایش را در قالب فیلم مستند عملی کند ( Hesitation, validation). ایمی در ادامه ی فیلم به رابطه ۹ ساله ی خود با چارلز خاتمه می دهد به این خاطر که می گوید دائماً باعث می شوند که احساس بد بودن نسبت به خودشان پیدا کنند.
تکنولوژی
انسانها نیاز اساسی به تعلق و ارتباط دارند که همین مساله اهمیت ارتباط بین فردی را مشخص می کند. در دهه های اخیر ، با پیشرفت فن آوری اطلاعات ، به ویژه با گسترش سریع رسانه های اجتماعی مبتنی بر اینترنت، روش های ارتباط بین فردی به شدت تغییر کرده است. سیستم عامل های موجود در رسانه های اجتماعی فراگیر و دسترسی آسان به اینترنت ، امکان اعتیاد به شبکه های اجتماعی را ایجاد می کند ، یعنی استفاده غیر منطقی و بیش از حد از رسانه های اجتماعی تا حدی که با جنبه های دیگر زندگی روزمره تداخل داشته باشد. شخصیت هایی که در فیلم ” او” هستند زمانی که در روابط با انسانها در دنیای واقعی شکست می خورند یا فردی را از دست می دهند، به دنیای مجازی پناه می آورند تا ناراحتی های خود را التیام ببخشند و جایگزینی برای ابژه های از دست رفته خود داشته باشند . راحت بودن ارتباط برقرار کردن با سیستم عامل ها، عدم وجود قضاوت در رابطه، شنیده شدن و درک شدن توسط سیستم ها حتی در آسیب پذیر ترین مواقعی که انسانها در آنها قرار می گرفتند، عواملی هستند که تئودور یا افراد دیگر فیلم مثل ایمی و همکارانش ترجیح می دادند به جای مواجه شدن با چالشهای دنیای واقعی با سیستم عاملی ارتباط بگیرند که با آن راحت تر هستند که انگار خبری از مشکلات دنیای انسانی در آنها نیست.