پیشنهاد و تحلیل فیلم : پریا نقی زاده و پدرام محسنیان
مفاهیم روانکاوانه
Subjectivity: فردیت
Masturbation: خودارضایی
Feeling threatened: احساس تهدید
Over proximity: مجاورت بیش از اندازه
Individuation: تفرد
Separation: جدایی
Persecutory anxiety: اضطراب گزند و آسیب
Fear of merging: ترس از یکی شدن
Paranoia: پارانویا
Inhibition: بازداری
Splitting: جداسازی
Other’s desire: اشتیاق دیگری
Passivity: منفعل
Activity: فعال
Anhedonia
Shame: شرم
Guilt: احساس گناه
Humiliation: تحقیر
Re-enactment
Delusional identification: همانندسازی هذیان گونه
Insecurity: عدم امنیت
Desire for freedom: اشتیاق برای رهایی
Symbolization: نمادسازی
Retaliation: تلافی
Wish: میل
Oedipal complex: عقده ادیپ
Controlling mother: مادر کنترل کننده
Validation: تایید کردن
Infantilization: کودک انگاری
Worthlessness: بی ارزش
Sibling rivalry: رقابت همشیرها
Perfectionism: کمال گرایی
Ego ideal: ایگو ایده آل
Deficiency: کمبود
Reality: واقعیت
Fantasy: فانتزی
Hallucination: توهم
Psychosis: سایکوز
Blame: سرزنش
Dominance: تفوق
Over protection: بیش مراقبت
Ambivalence: دوسوگرایی
Anger: خشم
Hate: نفرت
Envy: حسادت
Jealousy: غبطه
Self destruction: خودتخریبی
Seductive object: ابژه اغواگر
Rejection object: ابژه طردکننده
Incompetency: بی کفایت
Narcissistic injury: آسیب نارسیسیتک
Aliveness: زندگی
Deadness: مردگی
Homosexuality: همجنس گرایی
Burden: بار
Absent father: پدر غایب
یک درامی تاثیرگذار از سینمای آمریکا
کارگردان Darren Aronofsky
سایر آثار کارگردان :
(Pi (1998
(Requiem for a dream (2000
(The fountain (2006
(The wrestler (2008
(Noa (2014
(Mother! (2017
نامزدی ها:
بهترین فیلم؛ بهترین کارگردانی؛ بهترین فیلمبرداری؛ بهترین تدوین در اسکار ۲۰۱۱
بهترین فیلم درام؛ بهترین کارگردانی؛ بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن در گلدن گلاب ۲۰۱۱
بهترین فیلم ؛بهترین فیلم؛بهترین فیلمنامه؛بهترین فیلمبرداری؛ بهترین تدوین؛ بهترین هنرپیشه زن نقش مکمل؛ بهترین طراح لباس و صحنه در بفتا ۲۰۱۱
بهترین فیلم خارجی سال در سزار ۲۰۱۲
بهترین فیلم سال در ونیز ۲۰۱۲
جوایز:
بهترین هنرپیشه نقش اول زن سال ۲۰۱۱ در اسکار، گلدن گلاب و بفتا
بهترین هنرپیشه زن نقش مکمل در ونیز ۲۰۱۲
سایت IMDb
داستان فیلم :
قوی سیاه داستان زجری است که یک هنرمند برای اثبات توانایی هایش می کشد. کمال گرایی، غایت خواست یک هنرمند به ویژه یک بالرین است و قوی سیاه نشان می دهد که یک بالرین برای رسیدن به این کمال چه مراحل زجرآوری را باید طی کند
تحلیل روانکاوانه فیلم قوی سیاه
مقدمه
داستان قوی سیاه در مورد نینا است که تمام زندگی خود را وقف باله کرده تا تبدیل به بالرینی ممتاز شود. او میخواهد نقشی را به دست آورد که مادرش آرزوی آن را داشته است اما نتواسته به دست آورد. نینا همچنان با مادرش زندگی میکند، در اتاق خوابی که دکوری کودکانه دارد. مادرش نیز تمام نیروی خود را برای موفقیت او در باله میگذارد. اما نینا در مسیر برآورده ساختن آرزوی مادرش و تحت فشار اجرای همزمان نقشهای متناقض قوی سیاه و سفید، دچار حملات سایکوتیک میشود.
روز قبل از اجرا نینا دچار نوعی فروپاشی روانی میگردد. با این وجود، به کارگردان اصرار میکند تا روی صحنه حاضر شود. زمانی که میبیند لیلی لباس قوی سیاه را به تن دارد، دست به کشتن او میزند. سپس بر روی صحنۀ اجرا بدنش تبدیل به قوی سیاه میشود. در بخش بعدی لیلی در اتاق را میزند تا به او تبریک بگوید. نینا متوجه میشود که صحنه کشتن توهمی بیش نبوده و به جای لیلی به خود آسیب رسانده است. نینا تحت فشار نیروهای درونی و انتظارات بیرونی در برابر چشم دیگران میمیرد.
نینا
نینا سالها است که به صورت حرفهای باله تمرین میکند اما به نظر میرسد هنوز نهایت استعداد خود را شکوفا نکرده است. در ابتدای فیلم به نظر میرسد که نینا در همین سطح گیر افتاده است و راه بالا رفتن برای او مسدود گشته است. توماس او را سردمزاج توصیف میکند، کسی که تمام حرکات خود را بیش از اندازه کنترل میکند.
به دلیل آنکه مادر نینا هرگز فرصت طی کردن مرحله «جدایی-تفرد» را به او نداده است، نینا قادر نیست خود را از دیگران متمایز ادراک کند. او هیچ حریم خصوصیای برای خود ندارد و مادر با او مانند کودکی خردسال رفتار میکند. نزدیکی بیش از اندازه مادر به نینا باعث شده است او فردیت (Subjectivity) خود را در معرض خطر ببیند. در یکی از صحنهها میبینیم که نینا در حال خودارضایی مادرش را حاضر بالای سر خودش میبیند. مادر حتی در زمان خواب هم ناظر بر تمامی اعمال نینا است. (Over-proximity/ Individuation/ Separation/ Feeling threatened)
این بدبینی و احساس خطر در دیگر روابط نیز قابل مشاهده است. لیلی در ذهن نینا دشمنی اغواگر است که در پی دسیسه و توطئهچینی برای نابود کردن او است. لیلی گاهی تبدیل به همذات او میگردد و شنیدن جملهای از لیلی نیز این ترس از یکی شدن با لیلی را پررنگتر میکند. لیلی میگوید: «اون من رو جایگزین/بدل تو کرد» یا لیلی به پسران داخل کلاب میگوید که با نینا خواهر هستند. به نظر میرسد لیلی در عین خطرناک بودن، تنها شریک جنسی نینا باشد، آن هم در دنیایی توهمگونه. زمانی که توماس در مورد رابطههای قبلی او میپرسد، میگوید پیش از این با چند نفر بوده است. اما با توجه به عدم جسارت نینا و محدودیتهایی که مادر بر او اعمال میکند بعید به نظر میرسد که او تاکنون درگیر چنین روابطی بوده باشد. لیلی که یک زن است به عنوان اولین شریک جنسی او انتخاب میگردد، شاید به این دلیل که احتمال یکی شدن با یکدیگر از نظر جسمانی، در رابطه میان دو زن کمتر از رابطه میان زن و مرد با هم است. (Persecutory anxiety/ Fear of merging/ Paranoia)
نینا بدون آنکه تصمیمی بگیرد یا فکری کند، نقش قوی سفید را در زندگی خود بازی میکند. او اجازه نمیدهد وجوه تاریک روان آدمی در او سربرآورد. او رفتاری خشک و مقید دارد و سعی میکند نقش دختر خوب را برای مادرش بازی کند (اتاق او سفید و صورتی است که در آن جعبه موسیقی با رقص بالرینها و عروسکهای پارچهای فضایی دخترانه و ظریف میسازند). به نظر میرسد او سعی دارد وجوه «خوب» و «بد» روان خود را از هم جدا نگه دارد. او در رقص خود در نهایت کمال فنون رقص را اجرا میکند اما هیچ احساسی در کار به خرج نمیدهد. توماس مدام به او میگوید که رفتارهای او بازداری شده است، خودش را رها نمیکند، شکننده است و در رابطۀ دوتایی رقص بسیار منفعل است. توماس سعی دارد وجه تاریک نینا را زنده کند، قوی سیاه درونی او را. بعد از آنکه توماس سر تمرین نینا را سردمزاج توصیف میکند، به او تکلیفی خانگی میدهد و نینا نیز مانند «دختری خوب» تکلیف خودارضایی را عملی میکند. میزان انفعال و بیلذتی نینا به قدری بالا است که حتی عمل خودارضایی نیز باید بر اساس میل و دستور دیگری آغاز گردد. شاید حتی بتوان چنین فرض کرد که عمل خودارضایی نینا، تحقق بخشیدن به فانتزیهای جنسی توماس باشد. (Inhibition/ Splitting/ Other desire/ Passivity/ Anhedonia)
نینا نسبت به تجربۀ احساس شرم یا تحقیر حساس است. او مکانیسمهای دفاعی خاصی را جهت پایدار نگاه داشتن احساس خودارزشمندی خود به کار میگیرد. او احساس خودارزشمندی را از تأیید افرادی میگیرد که میتوانند جایگاه والد او را داشته باشند. او با همردههای خود صرفاً در رقابت است و نظر و تأیید آنها برایش ارزشی ندارد. نینا به طور خاص به نیازهای مادر و استادش توجه میکند. او در نهایت دقت و بسیار وسواسگونه تلاش میکند تا بیعیبونقص باشد تا بلکه از طریق دریافت نگاه دیگری بتواند احساس وجود داشتن و ارزشمند بودن بکند. او ایگویی ایدهآل برای خود در نظر گرفته که طبق آن قرار است موفق باشد، بر خود کنترل داشته باشد و در کارش بسیار کارآمد باشد. این امر باعث میشود هرگونه تخطی از ایدهآل یا هرآنچه بوی ضعف داشته باشد، منجر به احساس بد نسبت به خود گردد. مشکلاتی که نینا در بازی کردن نقش قوی سیاه دارد احتمالاً از همین امر ریشه میگیرد. (Shame/ Humiliation/ Worthlessness/ Other desire/ Sibling rivalry/ Perfectionism/ Ego-ideal/ Deficiency)
سایکوز
استفاده از آینه و انعکاس تصاویر در فیلم به وفور استفاده شده است. نینا بارها در موقعیتهای مختلف انعکاسی از تصویر خود را میبیند: در اتاق، دستشویی، شیشه مترو، اتاق پرو، اتاق پشت صحنه یا تصویر خود بر روی پوستر. در اتاق پرو دو آینه روبروی هم قرار دارند، موقعیتی که موجب ایجاد تصاویر موازی متعدد از نینا میگردد. او تصویر این بدنها را جدای از خود ادراک میکند و نمیتواند تشخیص دهد بدن واقعی او کدام است. (Reality/ Hallucination/
احساس گناه
نینا میان واقعیت و فانتزی در رفتوآمد است. او با تعارضاتی شبیه به داستان نقشش درگیر است: خواهر دوقلویی که شاهزادهاش را از او میدزدد، او با تعارضات مربوط به رقابت همشیرها دستوپنجه نرم میکند. در یک سر داستان او رقابتی بسیار شدید و خودشیفتهوار با همگروهیها، مادرش و تمامی بالرینهای قدیمی و معاصر و ممکن در آینده دارد. از طرف دیگر او احساس گناه شدیدی نسبت به جلو زدن از همشیرها/رقیبان ـ از جمله مادرش ـ و نابود ساختن آنها دارد. (Sibling rivalry/ Guilt)
تعارض دیگری که نینا درگیر آن است مربوط به آرزوی بزرگ شدن و استقلال یافتن از مادر است. از طرف دیگر او نسبت به ترک کردن مادرش احساس گناه میکند، آن هم بعد از تمامی ایثارگریهایی که مادرش در حق او کرده است. او در واکنش به مراقبت بیش از اندازه مادرش میگوید:
- من ۲۸ سالمه
- خب؟
- فقط …
- فقط چی؟
- هیچی
نینا میخواهد مادرش عقبتر بایستد اما بیان آرزوی خود را سانسور میکند.
مادر
مادر نینا قادر به تفکیک نینا از خود نیست. او همچنان مانند نوزادی کوچک از نینا مراقبت میکند، لباسهای او را عوض میکند، او را به رختخواب میبرد و هیچ فضای شخصیای برای نینا قائل نیست. او میخواهد قطب سلطهگر رابطه باقی بماند تا نینا از او دور نشود. از طرف دیگر شاهد خشمهایی ناگهانی نسبت به نینا هستیم، مثلاً او نینا را به خاطر دستاوردهای اندک خود در زمینه باله مقصر میداند. او نینا را سرزنش میکند: «حرفهای که برای داشتن تو کنار گذاشتم» (Blaming/ Dominancy/ Overprotection)
به عبارتی شاهد نوعی دوسوگرایی در مادر نینا هستیم، مراقبت بیش از حد و خشم نسبت به نینا. مادر از طرفی میتواند به واسطۀ زیست نینا زندگی کند، یعنی نینا آنچه را به دست آورد که مادر نتوانسته، به شکلی که گویی این خود مادر است که آن را به دست آورده. از طرف دیگر، نینا به منزلۀ رقیبی خواهد بود که مادر نمیتواند بهتر شدن او را نسبت به خود تحمل کند، چرا که این امر به معنای پایان یافتن برتری و سلطه او بر نینا و احتمال از دست دادن او است. مادر پیامهای ضمنی متناقضی به نینا میدهد، عاملی که در صورت شدید بودن میتواند زمینهساز اسکیزوفرنی گردد: «سعی کن تو بهتر از من باشه زندگیت» در برابر «حواست باشه از من جلو نزنی» (Ambivalency/ Anger/ Hate/ Rivalry)
نینا با به دست آوردن نقش قوی ملکه به مرحلهای میرسد که مادرش هیچگاه به آن دست نیافته است. با جسارت و استقلال یافتن نینا و از دست رفتن کنترل مادر بر او، مادر بار دیگر ترومای شکست خود در حرفه باله را تجربه میکند و شاید در جایی دچار احساس حسادت میگردد. به خصوص زمانی به این ماجرا پی میبریم که در مورد رابطه جنسی نینا و توماس کنجکاوی به خرج میدهد آیا زمانی که مادر با خشم زیاد ناخنهای نینا را میگیرد، به شکلی که به اشتباه دست نینا را میبرد، در واقع تکانههای پرخاشگری خود نسبت به نینا را خالی میکند؟ (trauma re-enactment/ Envy/ Aggression)
کلام آخر
در این فیلم تلاش نینا و بت برای موفق بودن و فردیت داشتن منجر به جنون، فروپاشی و خودتخریبگری میشود. نینا به شکلی هذیانی با نقش خود همانندسازی میکنند، به شکلی که تبدیل به قویی سیاه میگردد و در آخر میمیرد (Delusional identification)
بت که از کنار گذاشته شدن خشمگین است، این خشم را به سمت خود معطوف میکند و خود را در معرض خطر جسمانی قرار میدهد. (Self-destructive behavior)
نینا نسبت به خوردن بیمیل میشود و وزن کم میکند. او کیکی که مادر برای جشن گرفته را پس میزند تا حالت تهوع نگیرد. شاید غذا نخوردن و آسیب رساندن به بدنش تنها راهی باشد که ـ در مقابله با مادرش ـ میتواند از طریق آن بر زندگی خود کنترل داشته باشد. همچنین رفتار خودآسیبرسانی را میتوان به منزلۀ معطوف ساختن خشم نسبت به ابژهای در نظر گرفت که در واقعیت نمیتوان به او آسیب رساند. (Self-harm/ Aggression/ Self-destructive behavior)
مادر و توماس نینا را صرفاً به عنوان ابژهای خویشتنی برای خودشان در نظر میگیرند. به عبارتی بدون توجه به نیازهای نینا و برای رفع نیازهای خود، او را تحت فشار پیشرفت قرار میدهند (Self-object)
مردی در مترو برای نینا مزاحمت جنسی ایجاد میکند. با توجه به فضای وهمآلود ذهن نینا نمیتوانیم بفهمیم این تجربهای واقعی است یا یک توهم. اما هر کدام باشد شاید بتوان آن را از نظر نمادین، نشانی از ناامنی شهر و در واقع دنیای روانی نینا دانست. (Insecurity/ Persecutory anxiety)
نینا نمیتواند در رقصیدن خود را رها کند. شاید این رها بودن به معنای از دست دادن کنترل برای او معنا میشود. شاید او میترسد با رها کردن خود، تکههای نامنسجم دنیای درونی او و بخشهای دوپاره شده روانش، از کنترل او خارج شود و از دستش در برود. انگار خودش را رها نمیکند تا تکههای نامنسجم روانش بیشتر از این از هم جدا نشوند و تحت کنترل باشند، گویی با رها شدن همین پوستین نازکی که دور روانش کشیده پاره میشود.
توماس و مادر رفتارهای آزارگرانه خود را در لباس عاطفه و مراقبت اعمال میکنند و همین موضوع باعث ایجاد وابستگی نینا به دریافت محبتهایی آزارگرانه میشود.