پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین‌الرعایا و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه:


Hope امید

Friendshipدوستی

Angerخشم

Identification with Aggressorهمانند سازی با پرخاشگر

Protectionمحافظت

Fear ترس

Humiliationتحقیر

Anxiety اضطراب

Guiltاحساس گناه

Gratitudeقدردانی

Alivenessسرزندگی

Deadnessمردگی

Suppressionفرونشانی/ بازداری

Adaptation انطباق

Choiceانتخاب

Understandingدرک

Conflictتعارض

Satisfactionارضا

Happinessشادی

Desireمیل/ اشتیاق

Masteryبرتری/ تسلط

Good Objectابژه خوب

Traumatic Experienceتجربه آسیب زا

Annihilationنابودی

Mourningسوگواری

Resilienceتاب آوری

Reparationترمیم

Self-Cohesionانسجام خویشتن

Surviveزنده ماندن/ بقا یافتن

رتبه اول در لیست بهترین فیلم های تاریخ

کارگردان : Frank Darabont

سایر آثار کارگردان :
The green mile 1999
The majestic 2001
The mist 2007

جوایز و نامزدی ها :

اسکار ۱۹۹۵
نامزد : بهترین فیلم ؛ بهترین فیلمنامه ؛ بهترین فیلم برداری ؛ بهترین صداگذاری ؛ بهترین موسیقی ؛ بهترین تدوین ؛ بهترین هنرپیشه نقش اول مرد

IMDb rating : 9.3

سایت IMDb

داستان فیلم:

فیلم رستگاری از شاوشنک که محصول سال ۱۹۹۴ است به زندگی یک زندانی به نام “اندی دو فرین” می پردازد. اندی اشتباهاً به اتهام قتل همسرش و معشوقه ی او راهی زندان می شود. به دلیل کشته شدن دو نفر به او حکم دوحبس ابد می دهند، این حکم ناعادلانه در مورد او، تجربه تروماتیکی می شود که حضور او را در زندان دچار چالش می کند. در ابتدا او فردی منزوی و تنهاست که با دیگران ارتباطی برقرار نمی کند اما با گذشت زمان متوجه می شود چیزی درونش وجود دارد که هیچ کس نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد و آن را از او بگیرد: امید، راه رهایی و رستگاری او.

تحلیل روانکاوانه فیلم رستگاری شاوشنک

فیلم رستگاری از شاوشنک که محصول سال ۱۹۹۴ است به زندگی یک زندانی به نام “اندی دو فرین” می پردازد. اندی اشتباهاً به اتهام قتل همسرش و معشوقه ی او راهی زندان می شود. به دلیل کشته شدن دو نفر به او حکم دوحبس ابد می دهند، این حکم ناعادلانه در مورد او، تجربه تروماتیکی می شود که حضور او را در زندان دچار چالش می کند. در ابتدا او فردی منزوی و تنهاست که با دیگران ارتباطی برقرار نمی کند اما با گذشت زمان متوجه می شود چیزی درونش وجود دارد که هیچ کس نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد و آن را از او بگیرد: امید، راه رهایی و رستگاری او.

میان نام فیلم و کتاب انجیل که در فیلم رئیس زندان بر روی آن تاکید خاصی دارد، می توان در سراسر فیلم ارتباطی را جستجو کرد. در انجیل داشتن امید در واقع برای رسیدن به رستگاری ست و هدف اصلی، رهایی از شرایط ناخوشایند است، چیزی که خواسته الهی محسوب می شود. امید برای رهایی و نجات از هر چیزی، یک خواهش و تقاضا برای برداشته شدن موانع از سر راه رسیدن به اهداف در این زندگی است. در جایی از فیلم رئیس زندان به او می گوید که ” رستگاری درون این کتاب است.” بعدتر در اواخر فیلم میبینیم که اندی ابتدای کتاب برای رئیس زندان نوشته که ” شما راست می گفتید رستگاری درون این کتاب نهفته شده است” که اشاره به این مساله دارد که او در تمام مدت ۲۰ سال حبس خود، چکش خود را – وسیله رهایی او از زندان – درون انجیل پنهان می کرده است.

امید

مهم ترین مفهومی که در این فیلم به آن پرداخته شده است، امید است. بسیاری از روان کاوان با فروید موافق هستند که امید از عناصر اساسی قدردانی است که در واقع محصول عملکرد سوگواری است. امید بعضی اوقات هم می تواند در جهت تحقق بخشیدن به آرزو باشد.امید ذاتاً همان استفاده ی خلاقانه از تجربه ی آسیب زا است که همیشه شامل جبران، ترمیم و بازپس گیری است. به بیانی دیگر می توان گفت امید به عنوان دفاعی در برابر ترس از نابودی محسوب می شود. امید کپسوله کردن ابژه های خوب برای در امان ماندن از مخاطرات درونی و بیرونی ست. احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن در بافت دنیای درون روانی که پر از ابژه های ترسناک و تهدیدکننده است، برای فرد لازم است تا بتواند از آن تجربه تروماتیک خلاقانه بهره ببرد. در طی فیلم شاهد این هستیم که کم کم اندی نگرش امیدوارانه ای نسبت به زندگی در زندان پیدا می کند و فعالانه در جهت ترمیم و جبران تلاش می کند.

مطالعاتی که در زمینه پویایی های گروه شکل گرفته بیانگر این است که نگرش امیدوارانه برای رسیدن به اهداف برای حفظ انسجام بسیار ضروری است. برانگیختن امید برای بقا در اردوگاه های کار اجباری امری حیاتی بوده است که این می توانست  از طریق فعالیت گروهی میسر شود. معمولاً افراد جدا شده از گروه دوام نمی آوردند. به نظر می رسد در مورد این فیلم هم این موضوع صادق است. اندی به تدریج با بسیج کردن زندانیان برای فعالیت های گروهی مانند به راه انداختن کتابخانه و گسترش دادن منابع آن، کمک گرفتن از دوستانش، درس دادن به یکی از زندانیان به نام تامی ویلیامز ، قطع امید نکردن از تلاشهای او بعد از امتحان پایان سال و پخش کردن موسیقی در فضای کل زندان، تلاش می کرد امید را در خودش و زندانیان زنده نگه دارد. پخش شدن موسیقی در زندان توسط اندی، هم می تواند نشان از اعتراض او به وضعیت زندان باشد که به زندانیان احساس مردگی القا می کند و هم می تواند نشان از ارتباط گرفتن با ناخودآگاه دیگر زندانیان باشد. او هم به صورت فردی و هم گروهی تلاش می کرد فعالانه محیط را در جهت اهداف خود تغییر دهد. حتی ماهها ماندن در سلول انفرادی که به مخاطب می تواند این احساس را القا کند که این شرایط می تواند اندی یا هر فرد دیگر را از پا درآورد، هم باعث ناامیدی او نشد بلکه در جهت هدف خود مصمم تر شد.

در مقابل نگرش امیدوارانه اندی برای تغییر شرایط، در فیلم شخصیتی به نام بروکس را می بینیم که ۵۰ سال در زندان بوده است و زمانی که خبر آزادی اش را می شنود، تلاش می کند با کشتن یکی از هم بندی های خود باز هم در آنجا بماند. او آنچنان با محیط بسته ی زندان سازگار و وابسته شده بود که می ترسید بتواند در دنیای بیرون دوام بیاورد؛ دنیای که با او غریبه است، انتخابهای زیادی برایش به همراه می آورد و احساس تعلق برای او بوجود نمی آورد، به همین خاطر آزادی برایش ترسناک بود و در نهایت خودکشی کرد. همین شرایط درمورد آزادی دوست صمیمی اندی به نام “رد” هم اتفاق افتاد اما تفاوتشان در این بود که اندی امیدی به او داده بود که به او کمک کرد بتواند در موقعیت جدید هراس آور، تاب بیاورد. وقتی او خانه ای که زندان به زندانیان آزاد شده می دهد را ترک کرد کنار نوشته ناامیدانه بروکس، اسم خودش را حک کرد تا دیگر زندانیان بفهمند می توانند از پس شرایط جدید برآیند و معنایی جدید در زندگی بیرون برای خود پیدا کنند، درواقع این کار او ادامه دادن زنجیره ی امیدی است که اندی در وجود او برانگیخته بود.

دوستی

زندان در واقع جاییست که فرد را از اجتماع جدا می کند و او را از خود مختاری به خودداری و سرکوب شدن می رساند. زمانی که اندی همراه دیگر زندانیان جدید به شاوشنک می رسند، میبینیم که چقدر فضای آنجا برایشان آکنده از تحقیر، ترس، تهدید و کم ارزش پنداشتن است. جایی که فقط حقوق اولیه ای دارند که در مورد آن هم نمی تواند اظهارنظر یا اعتراضی داشته باشند. تمامی امیال و اشتیاق های آنها باید خاموش شود  تحت کنترل قرار بگیرد. شب اول حضور آنها، زندانیان قدیمی بر سر هم بندی های جدید خود شرط بسته بودند که کدام زودتر مغلوب ترس و اضطراب موجود در محیط زندان می شوند که به نظر یک تجربه تروماتیک آشنا برای همه ی زندانیان بود. یکی از کسانی که بسیار ترسیده بود با تحریک های هم بندی ها و فردی که در سلول کناری بوده است، شروع به ناآرامی می کند که مورد پرخاشگری زندانبان می شود و در اثر جراحات وارده به بدنش می میرد. وقتی بدن نیمه جان او را در ان بند رها می کنند سکوتی محیط را فرا می گیرد که می تواند بیانگر احساس گناه آنها باشد. چهره ی “هی وود ” فردی که در سلول کناریست هم گویای این احساس گناه است اما انگار که آنها به نوعی با زندانبانان بی رحم و خشمگین همانند سازی کرده اند که در مورد زندانی های جدید این بازی را انجام می دهند.به نظر می رسد اندی برای نجات یافتن از چنین فضای تهدیدکننده ای با “رد” دوست شد و تلاش کرد وارد گروه دوستی رد شود.

در مورد ارتباط دوستانه اندی و دیگران می توان این برداشت را داشت که او برای دوستانش یک عامل محافظتی در برابر خشونت های حاضر در زندان محسوب می شد. در واقع، دوستی آنها در فضایی شکل گرفته بود که بتوانند بر یک محرک تروماتیک که همان محیط زندان است، تفوق و تسلط یابند. زمانی که او در ازای کمک به یکی از زندانبانان درخواست آبجو برای دوستانش کرد، به نوعی احساس سرزندگی را بعد از سالها در وجود آنها برانگیخته کرد که موجب خوشحالی و رضایت درونی خود و دوستانش شد. انگار که او دائماً تلاش می کرد بخش هایی از خویشتن که در زندان محدود  و سرکوب می شود را به خود و دیگران یادآوری کند تا بتوانند نجات یابند. زمانی که افراد احساس کنند که درک و فهمیده می شوند، احساس بهتری پیدا می کنند و می توانند در گذر زمان به یک احساس انسجام خویشتن در دوستی ها برسند.

به عبارت دیگر، دوستی برای اندی تاب آوری در محیط زندان را به همراه می آورد که بتواند راحت تر برنامه ی خود برای فرار از زندان را عملی کند و در عین حال با محیط آنجا سازگار شود. با وجود اینکه او در ابتدای فیلم شخصیتی محافظه کار، درون گرا  و مرموز معرفی شد که نمی توانست خشم خود را – چه به صورت سازنده و چه به صورت مخرب- به آسانی نشان دهد و بی گناهی خود را ثابت کند، تا مدتها بعد از حضور در زندان تلاشی برای دوست شدن با دیگران نمی کرد، رفته رفته در فیلم شاهد این هستیم که ارتباط دوستانه اش با دیگران به تقویت ایگوی او منجر شد تا بتواند بر محیط ناتوان کننده  خود غلبه کند.

سکانس انتخابی :

۱. صحنه اپرا

۲. صحنه پشت بام

۳. مشغول زندگی باشید یا مشغول مرگ باشید

۴. بروکس اینجا بود

۵. صحنه پایانی