نویسنده: شلدون باخ

مترجم: آناهیتا گنجوی

پاره‌ای از متن کتاب:

مدت زیادی طول کشید تا من فهمیدم و “کاملاً باور کردم” که درمان زمانی آغاز می‌شود که انتقال فعال گردد، گاهی حتی پیش از آنکه بیمار به مطب برسد و پس از آن “بی‌وقفه” در طول جلسات و مابین آنها، در تعطیلات و مرخصی‌ها، ادامه دارد تا زمانی که درمان خاتمه یابد و اغلب برای مدت زمانی طولانی پس از آن. از این منظر من هزینه دریافت می‌کنم تا انتقال را بازشناسی و سپس آن‌را درک و مدیریت کنم، صرف نظر از اینکه بیمار به لحاظ روانی حاضر است یا خیر. اینکه بیمار و من عقیده داریم که در حال حاضر کمک دریافت می‌کند یا خیر نیز یک بخش از آن مجموعه‌ی انتقال است.

وقتی برای اولین بار کار درمانی را آغاز کردم احساس نمی‌کردم به‌لحاظ اخلاقی موجه است که هزینه‌ی جلسات از دست‌رفته را دریافت کنم و چند سالی طول کشید تا تجربه‌ی لغو کردن سرسری جلسات، آنفولانزاهای فصلی، و افت و خیزهای دفاع‌ها من را به این نتیجه رساند که بدون درآمدی مطمئن نمی‌توانم به‌طور دائم به درمان بپردازم. اکنون هزینه‌ی تمام جلسات از پیش‌تعیین‌شده را وقتی من در مطب حاضر هستم دریافت می‌کنم، به‌جز تعطیلات ملی و مذهبی، و به‌ندرت استثناء قائل می‌شوم. این سیاست را خیلی واضح به محض اینکه بیمار و من توافق کردیم که با هم کار کنیم توضیح می دهم.

درمانگران زیادی را دیده‌ام که انواع پیچیده‌ای از برنامه‌ها را به‌کار می‌بندند، مانند: “اجازه داری شش بار در سال پول نپردازی به‌علاوه‌ی یک بار سر زدن به مادر بزرگت” و این موارد پیوسته مشکلات مداومی را برای بیماران و همچنین درمانگران ایجاد می‌کنند. بنابراین، در حالی‌که یک راه حل ممکن است لزوماً برای همه مناسب نباشد، به‌نظر می‌رسد لازم است در عمل، تردید پیچیده‌ی خود را در مورد دریافت پول در حرفه‌ای سودمند حل کنیم. شاید مفید باشد که یادآوری وینیکات را به‌خاطر داشته باشیم که اتمام جلسه راس ساعت و دریافت هزینه، دو راه ابراز “خشم بهنجار” ما به بیمارانمان هستند.

اگر بیمار شما “خودشیفته”، “مرزی” یا به‌طور مزمن “افسرده” است و روابط نامنسجمی با خویشتن/دیگری شکل می‌دهد یا روابطش را با بخش-ابژه برقرار می‌کند، دارای تاریخچه‌‌ای از روابط نابسنده، بی‌ثبات، منقطع یا سطحی است و مانند کودکی به‌نظر می‌رسد که به نحوی ضعیف دلبسته است، آنگاه او درصدد شکل‌دهی انواعی از انتقال‌های بنیادین، خودشیفته‌وار، یا محیطیِ خواهد بود که بلینت، وینیکات و کوهان توصیف کرده‌اند. این کار تلاشی است از سوی وی برای دلبسته‌شدن به روانکاو، به تنها نحوی که می‌تواند، به نحوی که یک کودک تلاش می‌کند دلبسته شود. اگر این کار با شکست مواجه شود( اغلب به دلیل تداخل انتقال متقابل)، آنگاه ممکن است پسرفت کند یا نیاز داشته باشد به‌نحوی تدافعی انتقالی دگرآزار-خودآزارانه را به‌کار بندد که عبارت است از “نقل مکان کردن به‌جایی که در آن درد را با روانکاو تجربه کند یا او را تحریک کند تا انتقامی دردناک بگیرد” و این تلاشی است برای دلبسته باقی ماند، اگرچه به‌نحوی دوسوگرایانه.

این جابه‌جایی‌های ساده به‌واسطه‌ی همانندسازی فرافکنانه پیچیده می‌شوند، عبارتی که نخستین بار ملانی‌کلاین به کار برد. در همانندسازی فرافکنانه، بیمار در ابتدا یک بخش غیر قابل پذیرش از خودش را بر روی درمانگر فرافکنی می‌کند. سپس شروع به انجام کارهایی می‌کند که به نحوی ناخودآگاه طراحی شده‌اند تا باعث شود درمانگر جوری حس کند، فکر کند، و عمل کند انگار واقعاً همان آدم خشمگینی است که بیمار تصور می‌کند. اکثر درمانگران ناخودآگاه به نحوی در برابر این فشار به‌زانو در‌می‌آیند و خود را در حال داشتن احساسات خشمگینانه می‌یابند، حتی اگر پیش‌تر آنها را نداشته باشند. برای آنهایی که هنوز به کنارآمدن با آن عادت ندارند، این حس عجیب و مرموز است زیرا ممکن است احساس کنند حین مدیریت کردن عصبانیت بیمار، خودشان هم عصبانی می‌شوند. این یک فرآیند انتقال شایع با بسیاری از بیماران است، اگر نگوییم با همه‌ی آنها.

شلدون باخ, روانکاو کهنه کار و استاد مجرب روانکاوی است. او کتاب چه باید کرد را از دل سوالات شاگردان خود طی سال های متمادی پیرامون «چه باید کرد» ها در فضای روان‌درمانی پدید آورده است.

این کتاب در ایران با ترجمه دکتر آناهیتا گنجوی توسط انتشارات ارجمند به چاپ رسیده است.

هدف کتاب پرداختن به پرسش‌های متداول دانشجویان روانکاوی و روان‌درمانی است، و با زبانی ساده و گرمایی خاص در مورد مشکلات بی‌شماری که درمانگران جوان با آن‌ها روبه‌رو هستند صحبت می‌کند؛ از شرایط اتاق درمان گرفته تا دریافت هزینه و دست‌وپنجه نرم کردن با انتقال/انتقال متقابل خودآزار- دگرآزارانه.

سؤالات موجود در بخش‌های مختلف کتاب طیف متنوع و گسترده‌ای را پوشش می‌دهند، از جمله: نحوه انتخاب روانکاو خود، انجام دادن مصاحبه اولیه، گوش دادن به بیمار، صحبت کردن در مورد انتقال و کنار آمدن با انواع آن، فکر کردن به فرایند تحلیلی و داشتن دیدگاهی کل‌نگرانه. 

یادداشتی از زهرا اسدی