اطلاعات اثر:
نام اثر: مهمانی قایقسواری – The Boating Party (1893)
نام نقاش: مری کسات – Mary Cassatt
درباره اثر و صاحب اثر:
مری کسات[۱] یکی هنرمند بزرگ زن امپرسیونیسم[۲] میباشد. او آمریکا به دنیا آمد ولی بیشتر عمر خود را در پاریس زندگی کرد. در آن دوران کافههای یکی از مکانهایی بود که نقاشان امپرسیونیسم موضوعات خود را مییافتند اما زنان در کافهها خیلی پذیرفته نمیشدند. به همین دلیل کسات موضوعات خانوادگی بهخصوص مادران و کودکان را انتخاب کرد و در آن تخصص یافت. در انتهای دهه ۱۸۸۰ او تحت تاثیر چاپهای ژاپنی قرار گرفت که بر سبک نقاشیهای او تاثیر گذاشت. در نقاشی «مهمانی قایق سواری[۳]» این تغییر در سبک دیده میشود. کسات در این نقاشی بهجای آنکه تاثیر بصری یک احساس را ثبت کند، اشکال انتزاعی را در فضایی سطحی مرتب میکند؛ و این کار را با استفاده از فضاهایی که غلظت رنگی دارند انجام میدهد. این نقاشی یکی از آثار بلندپروازانه کسات میباشد که ترکیببندی آن توسط ریتمهای بصری کنترل میشود (خطوط موازی با خط افق). در نگاه اول، این نقاشی تصویر معمولی از طبقه متوسط قرن نوزدهم میباشد. بااینحال، کسات اشارات ظریفی در روابط بین شخصیتهای نقاشی بهجای گذاشته که تفسیر نقاشی را پیچیده میکند. وجود مرد در بخش بزرگی از پیشزمینه این نقاشی آن را از دیگر آثار او -که نمایشی از الگوی روابط مادر و کودک است- متمایز مینماید.
تحلیل نقاشی:
در صحنه این نقاشی سه شخصیت حضور دارند: مادر، کودک و مردی که قایق را میراند. این سه فرد توسط انحنای سفیدرنگ لبه قایق محصور شدهاند که حسی از پیوندی سه عنصری را منتقل میکند، انگار که یک واحد را تشکیل دادهاند. مرد قایقران بیش از یکسوم سمت راست نقاشی را به خود اختصاص داده است و زاویهای که هنرمند برای این نقاشی استفاده کرده اندازه او را تقریبا دوبرابر مادر مینماید. باوجود اختصاص بخش زیادی از تصویر به مرد، کودک یک شخصیت مرکزی دارد. قرار گرفتن کودک تقریبا در وسط قاب و رنگ صورتی لباسش (برخلاف رنگ لباس مادر و مرد که کم غلظت و سرد است) نگاه را به سمت خودش میکشاند. اما معطوف شدن ما به چهره کودک و چشمان او، بار دیگر ما را به سوی صورت نیمرخ مرد هدایت میکند. خط نگاه کودک و مرد یک مسیر دوسویه است. کودکی که محکم توسط مادرش در آغوش گرفته شده، همراه با خیرگی نگاه مادر و کودک به مرد میتواند تداعیکننده نقش پدر در مفاهیم روانکاوانه باشد؛ اما کدام پدر؟ ژاک لاکان[۱] یکی از نظریهپردازان بزرگی است که به نقش پدر در ساختار روانی کودک پرداخته است. او در کارهایش سه پدر را معرفی میکند: پدر نمادین[۲]، پدر خیالی[۳] و پدر واقعی[۴]. همچنین او دو کارکرد اصلی را برای پدر بیان میکند: محافظت و ممانعت. این مرد قایقران کدام یک از این پدرها میتواند باشد؟
پدر نمادین:
این پدر یک موجودیت واقعی نیست بلکه یک جایگاه و یک کارکرد است و بنابراین هممعنی با عبارت «کارکرد پدرانه[۵]» میباشد. این کارکرد چیزی جز تحمیل قانون و تنظیم میل در عقده ادیپ[۶] (تعریف عقده ادیپ در پانوشت) نیست که در رابطه دوتایی خیالی بین مادر و کودک مداخله میکند تا یک «فاصله نمادین[۷]» ضروری را بین آنها ایجاد نماید. اگرچه پدر نمادین یک سوژه واقعی نیست – بلکه یک جایگاه در نظم نمادین است – یک سوژه میتواند با اعمال کارکرد پدرانه، این جایگاه را اشغال کند. البته هیچکسی نمیتواند این موقعیت را کامل بدست آورد. بیایید به نقاشی دوباره نگاه کنیم. آنچه میبینیم چسبیده بودن مادر و کودک بهم دیگر است که میتواند به غیر از نمایشی از این رابطه دوتایی فیزیکی، نمادی از رابطه آنها در فضای درون-روانیشان باشد. دست مرد و پارو باهم زاویهای را ساخته که به سمت کودک نشانه رفته است. شاید این همان دستی است که قرار است فاصله نمادینی بین این مادر و کودک ایجاد کند. پدر نمادین همچنین پدری مرده است، پدری از ایل و تبار نخستین که توسط پسرانهاش به قتل رسیده است. پدر نمادین همچنین به نام-پدر[۸] اشاره دارد. حضور فالوس خیالی[۹] (تعریف فالوس در پانوشت) به عنوان لفظ سوم در مثلث پیشادیپی خیالی نشاندهنده این است که پدر نمادین در مرحله پیشادیپی فعالیت دارد؛ در پشت مادر نمادین، همیشه یک پدر نمادین وجود دارد.
پدر خیالی:
پدر خیالی یک ایماگو است که از تمام سازههای خیالی که سوژه در فانتزی حول شمایل پدر ساخته، تشکیل میشود. این ساختمان خیالی غالبا با پدر بهشکلی که در دنیا واقعی است، رابطه کمی دارد. پدر خیالی میتواند بهعنوان پدر ایدهآل ساخته شود یا در نقطه مقابل بهعنوان «پدری که به کودک گند زده است». پدر خیالی شکل اولیه از پیکر-خدایان در مذهب میباشد. در این نقش، پدر خیالی پدری وحشتآور است که تابوی محرمآمیزی را بر پسرانش تحمیل میکند، او یک مامور محروم سازی، پدری که دخترش او را بهخاطر سلب کردن نماد فالوس از او، یا معادل آن، بهخاطر محروم نمودنش از یک فرزند، سرزنش میکند. در هر دو لباس، چه بهعنوان پدر ایدهآل و چه مامور سنگدل محرومسازی، پدر خیالی بهصورت همهتوان دیده میشود. همهتوانی مرد قایقران را میتوان در این نقاشی به شکلی احساس کرد. پاروهای این قایق در دستان اوست. در واقع، این مرد است که کنترلگر و حکمران عرشه کشتی این خانواده باشد، مثل اینکه تمام قدرت در اختیار اوست. لاکان معتقد بود که کاهش ایماگوی پدرانه در جامعه معاصر، مانند غیاب پدر یا تحقیرشدن پدر، علت وضعیت عجیب آسیبشناسی روانی حاضر است.
پدر واقعی:
در سال ۱۹۶۰ لاکان پدر واقعی را بهعنوان کسی که «بهطور موثر مادر را مشغول میکند» توصیف کرد. در این نقاشی میتوان معطوف بودن نگاه مادر به مرد را مشغولیت ذهنی مادر به فردی غیر کودک، به پدر، درنظر گرفت. لاکان در سال ۱۹۷۰ ادامه داد که پدر واقعی اسپرماتوزوئید میباشد، اگرچه بلافاصله این جمله را تعدیل کرد و گفت که هیچکسی تاکنون خودش را فرزند اسپرماتوزوئید ندانسته است. برپایه این توضیحات میتوان این برداشت را داشت که پدر واقعی در واقع پدر بیولوژیک سوژه است. هرچند هیچوقت کاملا مطمئن نیستیم که چه کسی پدر بیولوژیک واقعی است. شاید این جمله دقیقتر باشد که بگوییم، پدر واقعی مردی است که «میگویند» پدر بیولوژیک سوژه میباشد. بنابراین پدر واقعی متاثر از «زبان» است و در این معنا است که صفت «واقعی» باید اینجا فهمیده شود: واقعی در زبان درعوض واقعی در بیولوژی. آنچه از لباس این مرد برداشت میشود این است که او پدر واقعی این کودک نیست. لباس مادر و کودک نشاندهنده طبقه اقتصادی متوسط میباشد درحالیکه لباس مرد مشخصکننده این است که او قایقرانی بیش نیست. هرچند او نقش پدرواقعی کودک را در این نقاشی نمیتواند داشته باشد، اما میتوان از این تصویر برای توجه به موضوعی در زندگی معاصر استفاده کرد. در زندگی امروزی بیشتر شاهد جدا شدن والدین از هم و تشکیل زندگی با فرد دیگری هستیم. اینکه کودک در چه دوره سنی با این تغییرات والدینی مواجه شود، احتمالا در نقش و تصویر پدر واقعی در ذهن او بسیار تاثیرگذار است. بااینکه این موضوع بسیار چندوجهی است و فاکتورهای مختلفی در آن دخیل هستند، ولی شاید این که پدر واقعی کسی است که در زبان پدر واقعی خطاب میشود، و حضور دو پدر واقعی، یکی از تعارضات درونی کودک باشد.
پدر واقعی همچنین نقش مهمی
را در عقده ادیپ بازی میکند؛ این اوست که در سومین «مرتبه» عقده ادیپ مداخله میکند
بهعنوان کسی که کودک را اخته مینماید (در اینجا کارکرد پدر واقعی نزدیک به کارکرد
پدر نمادین میشود). این مداخله کودک را از اضطرابی پیشین حفظ میکند. اگر این
مداخله نباشد کودک مجبور میشود که یک ابژه فوبیک را جایگزین نمادینی از غیاب پدر
واقعی نماید. بهعلاوه پدر نقشی بیشتر از یک رقیب دارد که سوژه (کودک) برای بدستآوردن
عشق مادر با او رقابت میکند؛ در واقع او بازنمایی از نظمی اجتماعی است، و فقط
ازطریق همانندسازی با پدر در عقده ادیپ است که سوژه میتواند در این نظم وارد شود.
البته باید در نظر داشت که مداخله پدر واقعی به عنوان مامور اخته کردن دقیقا معادل
حضور پدر فیزیک در خانواده نیست. همانطوری که در مورد هانس کوچک (کیس کودک فروید)،
پدر واقعی بهطور فیزیکی حضور دارد اما همزمان در مداخله به عنوان مامور اختگی
شکست خورده است. برطور معکوس، مداخله پدر واقعی میتواند بهخوبی توسط کودک احساس
شود حتی وقتی پدر به طور فیزیکی غایب است.
پانوشت:
عقده ادیپ: اسم عقده ادیپ براساس افسانه پادشاهی به این نام انتخاب شده است و اشاره به آرزوی مرگ رقیب – والدی همجنس- و تمایل جنسی نسبت به والد غیرهمجنس دارد و به این عقده ادیپ مثبت میگویند. عقده ادیپ در شکل منفیاش اشاره به عشق به والد همجنس و احساس تنفر حسودانه نسبت به والد غیرهمجنس دارد. هر دو فرم عقده ادیپ به درجاتی مختلفی در عقده ادیپ کامل وجود دارد.
فالوس: فروید در کارهایش زیاد از این کلمه استفاده نکرده است و در جاهایی که آن را به کار برد در معنای آلت تناسلی مردانه (پینس) میباشد. او از صفت آن یعنی «فالیک» بیشتر استفاده کرده است؛ برای مثال در مراحل تحول کودک مرحله فالیک را بیان میکند. در مقابل لاکان بیشتر ترجیح داد از کلمه فالوس به جای پینس استفاده کند تا بر این موضوع تاکید کند که آنچه در نظریه روانکاوی اهمیت دارد خود ارگان آلت تناسلی مردانه بهطور زیستشناختی آن نیست بلکه نقش این ارگان در فانتزی میباشد.
منبع:
Evans, D. (2006). An introductory dictionary of Lacanian psychoanalysis. Routledge. https://picturingamerica.neh.gov/downloads/pdfs/Resource_Guide_Chapters/PictAmer_Resource_Book_Chapter_14A.pdf |
پیوست:
[۱] Jacues Lacan
[۲] The symbolic father
[۳] The imaginary father
[۴] The real father
[۵] Paternal function
[۶] Oedipus Complex
[۷] Symbolic distance
[۸] Name-of-the-Father
[۹] Imaginary phallus