
نویسنده : راجر کندی
ترجمه: ابراهیم رنجبر
پارهای از متن کتاب:
فروید در ۱۹۲۱ می نویسد:
لیبیدو تعبیری برگرفته از نظریهی عواطف است. ما بهوسیلهی این نام انرژیِ رانههایی را مراد میکنیم که بایستی به چیزهایی بپردازد که به نحوی درهم فشرده ذیل واژهی “عشق” قرار میگیرند. این انرژی(گرچه اکنون قابل اندازه گیری نیست) کثرتی کمی تلقی میشود.
لیبیدو در نظریهی فروید مفهومی “کمی” است مربوط به رانههای جنسی که با ارجاع به مقدار مفروض از انرژی جنسی، باعث تحریک رانههای جنسی میشود. از سویی دیگر، انگاشتی “کیفی” نیز هست. به عبارت دیگر، لیبیدو اختصاصاً دربارهی رانههای جنسی است و آنرا نباید با انرژی ذهنی در معنای کلی آن خلط کرد.
《بدونِ لیبیدو لطفاً!! ما بریتانیایی هستیم!》
مسئلهی مدخلیت داشتن یا نداشتن اصطلاح لیبیدو را در زمان حاضر باید در چهارچوب موقعیت کنونی نظریهی روانکاوی مدنظر قرار داد، یعنی در بستری که میل جنسی به عنوان مسئلهی اساسی روانکاوی، جای خود را به نظریهی روابطِ ابژهای داده است؛ این نظریه بر رشد آغازین کودک تاکید میکند، یعنی دورهای که کودک هنوز به طرزی قابل تشخیص و آشکار، جنسی نشده است.
دلیلِ پیشروی چشمگیر نظریهی روابط ابژهای در دل نظریهی کلاسیک فروید این بود که به جای تاکید صرف بر جهان درونی فرد، بر اهمیت رابطهی سوژه با محیطش، به ویژه رابطهی مادر-کودک تاکید میکرد.
اگرچه نظریهی روابط ابژهای میدانِ دید روانکاوی را وسیع میکند، اما به نظر میرسد این نظریه به جای مفهوم حائز اهمیت میل جنسی در کار نظری و عملی روانکاوی نشسته است. حتی در سال ۱۹۹۵، آندره گرین مقالهای نوشت و پرسید که آیا امروزه اصلاً میل جنسی به کارِ روانکاوی میآید یا نه؟ چرا که ظاهراً به طرق مختلف تقریباً ناپدید شده است.
او [آندره گرین] به این مسئله اشاره میکند که گرچه فروید این نظریه را در دل رشد روانی، نظریهی تحلیلی و کارِ بالینی جای داد، بحثهای مستقیم دربارهی میل جنسی از قضا در عرصههای بالینی متداول رو به افول نهاده است و خودِ میل جنسی به عنوان مفهومی تحلیلی و اساسی به حاشیه رانده شده است.
گرین اذعان میکند که تاکید فراگیر کنونی بر روابط ابژهای، رشد اولیه، آسیب شناسی مرزی، و فنون برگرفته از مشاهدهی نوزاد، معنا و اهمیت میل جنسی در نظریه و کار بالینی روانکاوی را به محاق برده است. با این حال او قائل به این امر است که بدون انگارهی فروید، برای نمونه دربارهی لیبیدو، نمیتوان به توصیف دگرگونیها، گسترشها، تثبیتها، واپسرویها، تاخیرهای زمانی و قبض و بسطهای عملکرد و رشد روانی پرداخت.
راجر کندی روانکاو، روانپزشک، رواندرمانگر و پرزیدنت سابق جامعهی روانکاوی بریتانیا است.
یکی از آثار برجسته این نویسنده، کتابی است به نام لیبیدو که در ایران با ترجمه ابراهیم رنجبر، توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است.
مفاهیم روانکاوی مجموعه ای از تالیفات هستند که ایده ها و نظریات روان شناختی را توضیح می دهند و علاوه بر نشان دادن ارتباط این ایده ها با زندگی روزمره، توانایی آن ها در روشن کردن ابهامات مردم درباره ی ماهیت جوامع و فرهنگ انسانی را نیز تبیین می کنند. طبق گفته های فروید، امیال و کشش های ما صرفا انگیزه ای برای فعالیت هایمان نیستند؛ بلکه از طریق آن هاست که ما جهان خود را ارزش گذاری کرده و به شناخت خود در اثنای آن می رسیم.
در کتاب لیبیدو به قلم راجر کندی، با ایده ی معروف فروید درباره ی لیبیدو که سکس را در محوریت روانکاوی قرار می دهد، خاستگاه لیبیدو، کاری که می کند و آنچه بدان منجر می شود، آشنا می شویم.
اینکه نظریات و ایده های فروید در باب لیبیدو چه مقدار با اندیشه های روانکاوانهی عصر حاضر همخوانی دارد مساله ای است که راجر کندی آن را می آزماید. کندی ایده های ثانویه اروس را که فروید از ایده های قبلی لیبیدو به آن رسیده بود در این کتاب مورد بررسی قرار داده و نگاهی هم به ارتباطات اروس، همزمان که فروید آن را درک می نمود، داشته است.
یادداشتی از زهرا اسدی