نویسنده: ژان میشل کینودوز
مترجم: هرایر دانلیان
پارهای از متن کتاب:
«از تلاشی واقعی برای اغوا»
دورا پس از برقراری رابطه بین پدرش و خانم ک. به فروید مراجعه کرد. این اتفاق در مورانو رخ داد، تفریحگاهی برای تعطیلات که در آن دو خانوادهی وینی از طبقهی متوسط با یکدیگر آشنا شدند: فیلیپ و کاترین بائر، والدین دورا، و هانس و پپینا زلینكا با نامهای مستعار آقای ک و خانم ک ( حرف ک. از زلینکا گرفته شدهاست).
همین کافیست که بگوییم پدر دورا با خانم ک. رابطهای شروع کردهبود و همسر آن خانم، خشمگین از اینکه اینگونه فریب خوردهاست، شروع به دلربایی از دورا، دختر رقیبش میکند. دورا نیز مخفیانه عاشق آقای ک. میشود، زیرا برای او یادآور پدرش بود. یکروز در کمال شگفتیِ دورا، آقای ک. او را به آغوشکشیده و لبانش را بوسیدهبود. دورا بهتزده از اینکار، کشیدهای زده و او را بهسویی راندهبود. درحین تحلیل، دورا به فروید اذعانکرد که در اثر تماسجسمانی با آقای ک. بهسبب فشار عضو نعوظ پیدا کرده در مجاور بدناش (ازلحاظ جنسی) تحریک شدهبود.
او از این احساس ناراحتشده و بسیار خجالت کشیده بود. از آن لحظه به بعد، هرجا مردان حضور داشتند دورا احساس ضعف و انزجار میکرد. فروید ماهیت این علائم را هیستری درنظر گرفت. مدتکوتاهی پساز این رویداد، دورا کوشید موضوع را با پدرش مطرح کند، ولی پدر و آقای ک. کاملاً ناعادلانه او را متهمکردند که این اقدامِ اغواگرانه را از خودش اختراع کردهاست. پساز آن دورا تفریحگاه را زودتر از زمان مقرر ترککرد، بدون اینکه چیزی دربارهی دلایل واقعی این کارش ذکر کند.
باتوجه بهاینکه وضعیت عصبی دورا رو به وخامت بود و از افسردگی رنج میبرد، حتی تهدید به خودکشی کردهبود، خانوادهی او برایش قرار ملاقاتی با فروید تنظیم کردند.
«به فانتزی ناآگاه از اغواگری در انتقال»
گزارش جلسههای دورا نشانگر خوبیست از علاقهای که فروید به این مورد داشتهاست، که موید آشکاری از فرضیههای وی در باب منشاءهای جنسی نشانههای هیستریایی بود، همچنین پیرامون نقش رویاها بهعنوان آشکار کننده تعارضهای ناآگاهی که نمایان شدهاند.
فروید نیرویخود را با اشتیاقی آشکار، صرف تحلیل مفصل مشکلاتعصبی دورا کرد و در حین پیشرفتکار تعبیرهایی را که داشت به او اطلاع میداد.
در زمان تحلیل دورا، روش تعبیری فروید بهطور عمده بر بازسازی زنجيرهی اتفاقاتی قرارداشت که هدف آنها ظهور نشانههای رواننژندی و مبتنی بود بر تداعیها، رویاها و خاطرههای دورانکودکی بههمان ترتیبی که بیمار گزارش میداد.
در اینجا نیز، فروید، همان رویکرد را برای دورا برگزید.
برایمثال، او این رویا را تحلیلکرد، که در آن دورا از خانهای که آتش گرفته میگریزد. او جنبههای ناآگاه گوناگون فانتزیهایش را نشانداد؛ از جمله فرار بهسوی پدرش وقتی از مردی که تلاش میکرد او را اغوا کند ترسیدهبود.
جذبشدن بهسوی پدرش هنگامیکه، رویا آرزوی ناآگاهش را برای جایگزینکردن پدر با مرد اغواگر آشکار کرد. فروید با این رویکرد گامبهگام، میکوشید زنجيرهی ناآگاهی را که زمینهی شکلگیری نشانههای بیمار بود، برای آگاهیاش قابل دسترسیسازد. ولی در حالی که او عمیقاً درگیر جستوجوی خاطرههای دورا و بازسازیهای بعدی خودش بود، متوجهی مقاومت بنیادینی که «توضیحات» وی در بیمارش بیدار کرد، نشد.
این زمانی بود که فکر کرد به اشتراکگذاشتن تصورهای بازسازی شدهاش با دورا کافی نیست؛ بیمار باید اثرهای مربوط را در رابطه «اینک و اینجا» با خودش [فروید] تجربهکند.
جورج درسکی
میراث فروید از علم فراتر رفته و اندیشه های او در فرهنگ غربی نفوذ کرده است. به ندرت میتوان روزی را بدون استفاده از اصطلاحی که از آثار او وام گرفته شده است سپری کرد.
بدون تردید زیگموند فروید یکی از اندیشمندان برجسته قرن بیستم است. افکار و آثار او تاثیر شگرفی بر فرهنگ و تصور انسان غربی از خویش به جای گذاشته و موجب تغییر آن شده است.
فروید با دوپاره کردن دستگاه روانی انسان به ساحت های آگاه و نا آگاه و تعریف و مشخص کردن نحوه کنش آنها، شکاف عظیمی در یکپارچگی سوژه آگاه و خودمختاری آن ایجاد کرد.
کتاب حاضر با ارائه مروری مفصل از آثار و اندیشه های فروید، تصویر نسبتاً جامعی از آراء این اندیشمند بزرگ در اختیار مخاطب قرار میدهد.
یادداشتی از زهرا اسدی