نویسنده : جان آبرام، ر.د. هینشلوود
ترجمه: مریم شفیعخانی
پارهای از متن کتاب:
کلاین با پشتیبانی کارل آبراهام در برلین (دومین روانکاوش در سال ۱۹۲۴)، شیوهای برای روانکاوی کودکان ایجاد کرد که دقیقاً مبتنی بر روانکاوی بزرگسال بود. استدلالش این بود که بازیِ آزاد در کودک معادل تداعیِ آزاد افکار در ذهنِ بزرگسال است. سپس به این سوال پرداخت که رخدادهای بعدی در تحلیل بزرگسال چیست؟
اینگونه به خود پاسخ داد که بزرگسال گاهی در برابر تداعیِ آزاد مقاومت میکند. از اینرو، معتقد بود معادل این مقاومت در برابر تداعیِ آزاد در کودکان، “بازداریِ بازی” است. در آن زمان، یعنی اوایل دههی ۱۹۲۰، تکنیک درمانی تحلیلِ مقاومتِ روانکاویِ بزرگسال در حال ظهور بود. مقاومت به راهاندازی برخی اقدامات دفاعیِ ایگو اشاره دارد. پس از بروز مقاومت، روانکاوِ بزرگسال چه میکند؟
روانکاو محتوای ناخودآگاه سرکوبشدهی فعلی را تعبیر میکند. از اینرو، طبیعتاً کلاین معتقد بود روانکاوِ کودک نیز باید همان کار را انجام دهد، یعنی تعبیر دهد.
در نتیجه، کارش را با تحقیق در مورد تاثیرات تعبیرِ مسائل بازدارندهی بازی آغاز کرد. آنچه یافته بود کاملاً برایش آشکار بود: بارها گزارش داد که، پس از تعبیرِ محتوای ناخودآگاه، بازداری در بازی کاهش یافت و بازی شکلِ خودانگیختهتری پیدا کرد.
او کدام محتوای ناخودآگاه را تعبیر کرد؟
به نظر میرسد در رویکرد او بازی ضرورتاً سبکباری و سرگرمی نیست، بلکه حاوی تعارضاتِ اصلیِ سرکوبشده است. بدینترتیب، او روایتِ بازی را چنان مشاهده کرد که گویی همان چیزی بود که فروید خیالپردازیِ ناخودآگاه نامید: “خیال پردازیهای ناخودآگاه” (یا رویا پردازی) وجود دارند، همانطور که آفرینشهای (خیالپردازیهای) خودآگاه وجود دارند، از همان نوعی که همه تجربه میکنند (فروید، ۱۹۰۱).
خیالپردازیِ ناخودآگاهِ عقدهی ادیپ پیرامون روابط با دو ابژهی نخستین، مادر و پدر، و شامل قتل و زنای با محارم است. فروید به درستی خاطرنشان کرد که در حقیقت اغلب کودکان شاهد یا درگیر قتل و زنای با محارم نبودهاند و اگر عقدهی ادیپ معتبر باشد، در ذهنِ کودک رخ میدهد نه خانوادهی واقعی (البته معمولاً، در خانوادههای واقعی رخ نمیدهد).
کلاین مجذوب زمانی بود که کودکان در مقابل چشمانش، با اسباببازیهایی که در اتاق بازی فراهم بود، روایتهای خود را تا آخر به نمایش میگذاشتند. کاملاً محتمل است که او روایتِ رویتپذیر با اسباببازیها را حتی شفافتر از روش تداعی آزاد بزرگسالان در نظر گیرد، هرچند او به این موضوع اذعان نکرد.
وینیکات در سالهای پختگی کار نظری و بالینیاش نوشت: “ملانی کلاین راهی برای تحقق بخشیدن به واقعیت روانیِ درونی یافت. برای او، یک بازی خاص با اسباببازیها نقش فرافکنیِ واقعیتِ روانی را داشت که کودک آن را درونِ خود و درونِ بدنِ خود جای داده بود.”
جان آبرام پژوهشگر نویسنده و روانکاوی است که در حال حاضر به عنوان استاد مدعو در واحد روانکاوی دانشگاه کالج لندن حضور دارد. رابرت هینشلوود نیز یکی از اعضای انجمن روانکاوی
انگلیس است که پیش از این مدیر بیمارستان کاسل و استاد دانشگاه اسکس بوده است.
کتاب سرمشق های بالینی کالین و وینیکات حاصل همکاری این دو نویسنده است که در ایران با ترجمه مریم شفیع خانی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
در کتاب حاضر، جان آبرام به عنوان سخنگوی دونالد وینیکات و رابرت هینشلوود به عنوان سخنگوی ملانی کالین به گفتگو نشستهاند. گفتگوی این دو روانکاو به مثابه گفتگوی دو جریان فکری و دو گروه متفاوت در روانکاوی است، اتفاقی که در روانکاوی بسیار نادر است.
از مهمترین پیام های کتاب پیش رو این است که میتوان حامی پیشگامی خاص بود یا به گروهی خاص تعلق داشت و در عین حال بدون جهت گیری خصمانه و بدون مقاومت، به گروه دیگری گوش سپرد.
این کتاب برای کسانی که به مفاهیم روانکاوی و به ویژه نظریه روابط شی علاقهمند هستند، جذاب خواهد بود.
یادداشتی از زهرا اسدی