فصلنامه فرهنگی_اجتماعی / شماره ۹ / تابستان و پاییز ۱۳۹۹

ویژه نامه صد سالگی مقاله ی ” آن سوی اصل لذت “

پاره‌ای از متن کتاب:

پاره ای از مقاله ی آنسوی اصل لذت
زیگموند فروید ۱۹۲۰:
پس اینجا باید برای نخستین بار اذعان کنیم که گزاره ی ” هدف رویاها برآوردن آرزوهاست ” استثنایی دارد. رویاهای اضطرابی چنان که به تفصیل نشان داده ام در شمار این استثناها نیستند، همچنین رویاهایی که طی آنها مجازات می شویم، زیرا در این رویاها مجازات لازم، جایگزین تحقق آرزوهای ممنوع می شوند، یعنی این رویاها تحقق آرزوی آگاهی به تقصیرند که به رانه های ناشایست واکنش نشان می دهند. اما رویاهای روان نژدانی که دچار حادثه شده اند و در بالا ذکر کردیم در مقوله ی تحقق آرزوها جا ندارند، همچنین رویاهایی که طی روانکاوی خاطره ی تروماهای روانی دوران کودکی را زنده می کنند. این رویاها تابع اجبار در تکرارند، اجباری که طی تحلیل روانکاوانه البته از طریق ” تلقین ” آرزوی بازگرداندن افکار فراموش شده و پس رانده شده [ به ذهن بیمار ] را تقویت می‌کند.
بنابراین چنین به نظر می رسد که این کارکرد رویاها، که از طریق تحقق آرزوهای تکانه های مزاحم مانع قطع خواب می شود کارکرد اصلی رویا نیست. رویا تازه وقتی این کارکرد را توانست در اختیار بگیرد که کل حیات روانی دوران کودکی، سلطه ی اصل لذت را پذیرفته بود. اگر چیزی ” آن سوی لذت ” وجود داشته باشد پذیرفتن این فکر که زمانی هدف رویاها تحقق آرزوها نبوده است فکری منطقی است.
با پذیرفتن این امر کارکرد بعدی رویا نفی نمی شود. اما اگر یک بار این قاعده ی کلی شکسته شود سوال بعدی مطرح می شود: آیا ممکن است که این رویاها که برای به بند کشیدن تاثیرات تروما از اجبار در تکرار پیروی می کنند، بیرون از کار درمان روانکاوانه هم رخ دهند؟
پاسخ به این پرسش مثبت است.
رانه ی پس رانده شده هرگز از تلاش برای ارضای کامل باز نمی ایستد که عبارت است از تکرار واقعه ای که ارضای نخستین از آن حاصل شده است؛ همه ی جانشین سازی ها، واکنش سازی ها و والایش ها برای از میان برداشتن تنش پایدار رانه کافی نیستند و از تفاوت میان لذت مطلوب و لذتی که عملاً حاصل می‌شود، عامل محرکی نتیجه می شود که اجازه ی توقف در هیچ موضع موجود را نمی دهد؛ بلکه به قول شاعر ” لگام گسیخته پیوسته به پیش می تازاند ” ( مفیستو در فائوست، جلد اول، صحنه چهارم، دفتر مطالعه ). راه به عقب که به ارضای کامل می رساند معمولا توسط مقاومت هایی که پس رانش را پابرجا نگاه می دارند مسدود است و در نتیجه، چاره ای جز این نیست که مسیر دیگر یعنی مسیر آزاد تحول را بپیماییم؛ البته بدون این چشم انداز که بتوانیم به این روند پایان بدهیم و به هدف برسیم.
روندهای شکل گرفتن فوبیای روان نژدانه، که چیزی جز تلاشی برای فرار از ارضای رانه نیست نمونه ای به دست ما می دهند برای تکوین آنچه ما آن را ” رانه ی کمال گرا ” فرض می کنیم که به هیچ وجه نمی توان آن را به همه ی افراد بشر منسوب کرد. شرایط دینامیک برای تحول آن البته برای عموم موجود است، اما روابط اقتصادی ظاهراً از این پدیده به ندرت پشتیبانی می کنند.
اما فقط جمله ای دیگر می خواهم به این احتمال اشاره کنم که تلاش اِرُس برای به هم پیوستن ماده ی ارگانیک به واحدهای هر چه بزرگ تر جانشینی برای ” رانه ی کمال گرا ” پیدا می کند که نمی توانیم وجود آن را تایید کنیم. تلاش های اِرُس به همراه نتایج پس رانش به نظر می رسد قادر به تبیین پدیده هایی باشند که به این رانه منتسب می کنند.

یکی از اثرگذارترین و گرانیگاه‌های نوشتار‌های بنیانگذار روان کاوی،زیگموند فروید، در تاریخ اندیشه‌ی بشری، بی گمان “آن سوی اصل لذت” است، که در پاییز ۱۹۲۰ انتشار یافت. در این نوشتار فروید نظریه‌ی دوم “رانه” رابسط می دهد، نظریه‌ای که پیش از آن به رانه‌های جنسانی و خویش پایی پرداخته است.
در این نگاشته آموزه‌ی رانه مفاهیمی چون رانه‌ی مرگ، ارس و جبر تکرار وسواس ‌گون را به گونه‌ای فلسفی از حیث نظری و بالینی در روان‌کاوی مطرح می‌سازد، که هرچند مخالفت هایی را تا به امروز برانگیخته، اما در تفکر انسان امروز تاثیری بسزا برجای نهاده است و نه تنها در حوزه‌ی روان کاوی که شماری از برجسته‌ترین روان‌کاوان چون کلاین، لاپلانش و به گونه‌ای ویژه لاکان، آن را پی‌جسته‌اند و پردازش و تعمیق آن همچنان توسط روان‌کاوان معاصر صاحب نظری چون ویدمر استمرار یافته، بلکه در حوزه های مختلف علوم انسانی نیز اثر بخشی شایانی داشته است.

مقدمه دکتر سید حسین مجتهدی بر مقاله آنسوی اصل لذت

مجله سخن سیاووشان