نویسنده: زیگموند فروید
مترجم: مهرداد پارسا
پارهای از متن کتاب:
بهندرت پیشمیآید که روانکاو انگیزه و رغبتی داشتهباشد تا دربارهی زیباییشناسی پژوهشکند، حتی وقتی مراد از زیباییشناسی نهصرفاً نظریهی زیبایی، بلکه نظریههایی درباب کیفیات حسی باشد. او روی لایههای دیگری از حیاتذهنی کار میکند، و نسبت چندانی با تکانههای عاطفی مهارشده ندارد که از مقاصدشان بازماندهاند و بهبسیاری از عوامل متقارن وابستهاند و معمولاً برای پژوهش زیباییشناسی مواد خامی تدارک میبینند.
اما گاهی هم پیشمیآید که او به حوزهی بهخصوصی ازاین وادی علاقهمند میشود؛ و این حوزه معمولاً ساحتی دورافتاده از آب درمیآید که در آثار تخصصی زیباییشناسی مغفول ماندهاست.
موضوع امر «غريب» یکیاز این حوزهها است.
امرغريب بیشک بهچیزی هراسانگیز مربوط میشود بهچیزی که ترس و وحشت ایجاد میکند؛
و بههمین اندازه مسلم است که این کلمه همواره بهمعنایی بهکار نمیرود که بهصراحت تعریفپذیر باشد، و بنابراین یحتمل باچیزی انطباق مییابد که در کل ترس را ایجاد میکند.
با این همه، شاید انتظار داشتهباشیم هستهی احساسی خاصی وجود داشته که استفاده از یک واژهی مفهومی بهخصوص را توجیهکند.
آدمی کنجکاو میشود که بداند اینهستهی مشترک چیست که بهما اجازه میدهد چیزهای بهخصوصی را که درگسترهی امور هراسانگیز وجود دارند تحتعنوان چیزهای
«غريب» متمایز کنیم.
هیچ مطلبی دربارهی این موضوع، درکل رسالههای مربوط به زیباییشناسی پیدا نمیشود؛ این آثار رویهم رفته، ترجیح میدهند خود را وقف چیزیکنند که زیبا، جذاب و والا است – یعنی احساساتی با ماهیت مثبت – و شرایط و ابژههایی که آنها را ایجاد میکنند، و نه احساسات متقابل دلزدگی و تشویش. من تنها از یک تلاش در آثار پزشکی – روانشناختی باخبرم، مقالهای پرثمر، اما نه جامع از ينتش (۱۹۰۶).
اما باید اعترافکنم که بررسی چندان کاملی هم دربارهی این آثار و بهویژه آثار خارجی، در رابطه با این مساعدت ناچیزم نکردهام، و بهسادگی میتوان حدسزد که دلیل آن به عصر و روزگاری برمیگردد که اکنون از سر میگذرانیم، بنابراین جستار من بدون هیچ ادعایی دربارهی تقدم آن به خواننده عرضه میشود.
ينتش در مطالعهی خود دربارهی «امر غريب» کاملاً بهدرستی بر وجود مانعی تأکید میکند، برآمده از این واقعیت که مردم از نظر حساسیتشان نسبتبه این کیفیت حسی زمین تا آسمان باهم تفاوت دارند.
درواقع، نگارندهی متن حاضر خود باید اتهام وجود ابهام خاصی درموضوع بحث را بپذیرد، آنهم جایی که از قضا دقتِ نظر بیشتری لازماست. از زمان تجربه یا احساس چیزی که دراو حسی غریب را برانگیخته باشد، مدتها میگذرد، و او باید با همراهکردن خود با این وضعیت حسی آغازکند، و در وجودش امکان تجربهی آنرا بیدار سازد. البته چنین دشواریهایی دربسیاری از دیگر شاخههای زیباییشناسی نیز قوياً احساس میشود؛ و نباید بر این اساس از یافتن نمونههایی که اکثریت مردم بیدرنگ کیفیت مورد بحث را در آنها تشخیص میدهند، ناامید شویم.
دو مسیر در آغاز بهروی ما گشوده هستند. یا میتوانیم بررسیکنیم که در سیرتاریخی چهمعنایی به واژهی «غريب» الصاق شدهاست؛ و یا میتوانیم همهی ویژگیهای اشخاص، چیزها، انطباعات حسی، تجربیات و موقعیتهایی را که احساس غرابت ایجاد کردهاند گرد هم آوریم، و سپس ماهيت ناشناختهی و غریب را از همهی مشترکات این نمونهها استنباطکنیم.
سرِ جایش خواهم گفت که هر دو مسیر به نتیجهی واحدی ختم میشوند:
امرِ غریب از دستهی اموز هراسانگیزی است که به چیزی برمیگردد که از گذشته و تا مدتها آشنا بوده است.
امر غریب یکی از مفاهیم ویژه روانکاوی فرویدی و بیانگر حالتی میباشد که در آن دو وجه متناقض آشنا و غریب، همزمان بروز مییابند.
امر غریب واجد تظاهرات متعددی از قبیل ترس از تاریکی، هراس از تنهایی، جن و پری و روح و شبح میباشد؛ در این حالت یعنی هنگامی که من در نهایت قرابت با خویشتن به سر میبرد، به ناگهان خود را در هیئت موجودی کاملاً بیگانه میبیند.
فروید در این کتاب به بررسی خاطرات کودکی که یادآور تمایلاتی ناخوشایند هستند و همچنین عواطف مخلوط و متعارض ما نسبت به تجاربی که او امر غریب میخواند، پرداخته است.
یادداشتی از زهرا اسدی