نویسنده: ایوان وارد
مترجم: سارا اسکندری
پارهای از متن کتاب:
فروید در سال ۱۹۰۹، در شرححال خود از «هانس کوچولو» دربارهی اختگی نوشت و نخستین بار در مقالهی “دربارهی نظریات جنسی کودکان”(۱۹۰۸) اصطلاح “عقدهی اختگی” را به کار برد.
او تصمیم گرفت بنای مناقشهانگیزترین و باورنکردنیترین مفهوم نظریاش را …بگذارد.
نقشِ اضطرابِ اختگی، در دههی پایانی زندگی فروید، به طور فزایندهای برجسته شد.
این اضطراب رفتهرفته سایر انواع اضطراب و “موقعیتهای خطرناک” جدایی و خسران حاصل از عشق و مرگ را نیز در برگرفت؛ موقعیت هایی که فروید در سال ۱۹۲۶ به عنوان مبانی روانکاوی معرفی کردهبود و در مقایسه با اضطراب اختگی معقولتر به نظر میرسیدند.
عقدهی اختگی در زمان انتشار آخرین اثر مهم او تقریبا با عقدهی ادیپ ادغام شده و به همان اندازه اهمیت یافته بود.
فروید مینویسد پسربچه «تحت تأثير عقدهی اختگی، شدیدترین ترومای دوران کودکیاش را تجربه میکند.» و ادامه می دهد:
“عواقبِ تهدیدِ اختگی گوناگون و بیشمارند؛ این پیامدها، تمام روابط پسربچه با پدر و مادرش و متعاقباً کل روابط او با مردان و زنان را تحت تأثیر قرار میدهد.”
عقدهی ادیپ در جایی به صورت «نگرشهای هیجانی» کودک نسبت به والدین، خواهران و برادرانش توصیف شد؛ امروز خود آن روابط به واسطهی عقده ادیپ تهییج و سازماندهی میشوند. فروید میگوید: “شاید بتوان کل این رویداد را تجربهی محوری سالهای کودکی دانست.”
نوزاد اولین ضربهی شدید به خودشیفتگیاش را زمانی تجربه میکند که درمییابد پستان حیات جداگانهای دارد.
کلاین بر این ترومای اولیه و خشمِ منقلبکننده و دوپارهسازی متعاقب آن تأکید میکند. نوزاد به قصد نگهداشتن هذیانِ خودشیفتهوارش دنیا را به “دو بخشِ خوب و بد” تقسیم میکند؛ “پستانِ خوب” که همیشه در “درونِ من” است و “پستانِ بد” و منفور که “آن بیرون” است.
بدین ترتیب، رشد شخصیت نه تنها به واسطهی توجه مهرآمیز والدینی که به نوزاد عشق میورزند، بلکه به میانجیِ توالیِ اجتناب ناپذیرِ گسستها وفقدانهای تروماتیک (آسیب زا) اتفاق میافتد.
این فرآیندِ فقدانِ آسیب زا، سه پیامد دارد: چیزی که بیش از همه دربارهاش صحبت شده؛ یعنی ایجاد نوعی ابژهی خیالی در ذهن که جای ابژهی از دست رفته را در دنیای بیرون میگیرد، زخمی عاطفی و کم وبیش سخت که مبنای رشد آتی فرد میشود، و یک گرهِ اضطرابی در مرکز وجود آدمی.
چهارمین پیامد اختگی، افزایش پیچیدگیهای هیجانی و ساختاریِ ذهن است. در ادامهی رشد، رابطهای که مبتنی بر همزیستی با مادر بود، به رابطهای سهنفره تبدیل میشود؛ رابطهای که روانکاو فرانسوی، ژاک لکان، آنرا بهصورت حرکتی از حیثِ “خیالی” به ساحتِ ” رمزی-نمادین” توصیف کرده است و مری تارگت و پیتر فوناگی آنرا فرآیند ” سهگانهسازی” نامیدهاند. مختصات فضای روانی تغییر کرده است. شمایلِ پدر و مادر به درونِ فرآیندِ شکلگیریِ سوپراگو(فرامن) کشیده شده است:
“رسوبی در من(اگو) متشکل از این دو انطباق هویت که به طریقی با هم یکی شدهاند”(فروید، ۱۹۲۳).
اما بهرغم این اصلونسب، سوپراگو “خصلتِ پدرانه را حفظ میکند”.
فروید مینویسد، «پسربچه، تحت تأثیر عقدهی اختگی، شدیدترین ترومای دوران کودکیاش را تجربه میکند.» عواقب تهدید اختگی گوناگون و بیشمارند؛ این پیامدها تمام روابط پسربچه با پدر و مادرش و متعاقباً کل روابط او با مردان و زنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
اختگی ما را از چه چیز منع میکند؟ نقش آن در رشد یا سرکوب چیست؟ سازوکارهای ایجاد کنندهی آن جیست؟
بعد از اینکه پسر بچه، از فقدان آلت مردانه در دختران آگاه شود، اضطراب اختگی، به دلیل ترس از بریده شدن آلت و در ادامه تعمیم دادن آن به نرسیدن به امیال، ایجاد میشود. دامنۀ هیجانات ایجاد شده در برابر این باور وحشتآور از رد و تکذیب آن، تا مقاومتهای از سرخشمی که این اعتقاد را نامعقول میخواند و سرانجام اضطراب شدید و تسلیم نهایی متغییر است. نحوۀ کنار آمدن کودک با ایدهی اختگی پیامدهای عمیقی برای او خواهد داشت. میتوان اختگی را انکار، جابهجا، فرافکنی یا جنسی کرد، یا به خود بازگرداند.
در دختر بچهها این اضطراب با محتوایی دیگر بروز میکند، آنها وقتی متوجه میشوند آلت تناسلی مردانه ندارند، احساس میکنند فریب خوردهاند و این هیجان منفی را به صورت رشک آلت مردی، درونی میکنند.این اضطرابها، در همان سنین خاتمه نمییابد، بلکه همانند عقدهی ادیپ در تاروپود زندگی آینده فرد تنیده میشود.
در این کتاب با ارائهی مثالهای قابل درک و مناسب، به توضیح و بررسی موارد زیر پرداخته میشود:
اهمیت مفهوم عقدهی اختگی در آثار فروید
واقعیت عارضهای که به کمک این مفهوم تبیین میشود
نقش متناقص آن در رشد کودک
مکانیسمهایی که عقدۀ اختگی از طریق آنها آثار خود را بهجا میگذارد
کارکرد آن در میل جنسی انسان و عشق
تأثیر آن بر خلاقیت و ممانعت باطنی فرد خلاق
ملاحظات اخلاقی که در پرتو اختگی آشکار میشوند.
یادداشتی از فائزه حاجیپور