گرگوری کوهن[۱] در بوینس آیرس، آرژانتین به دنیا آمد. بعد از تحصیل در رشته های حقوق، ادبیات و فلسفه در دانشگاه، در نهایت، مدرکش را در روانشناسی بالینی گرفت. همچنین او شاعر و نویسنده نیز است.

در سال ۱۹۷۰، او به لندن نقل مکان کرد، و در آنجا با روانپزشک و روانکاو اسکاتلندی به نام ر. د. لینگ[۲] به مطالعه و کار پرداخت. بعد از کسب صلاحیت در روانکاوی در سال ۱۹۷۹، در سال ۱۹۸۸ به استرالیا رفت و در آنجا به همراه همسرش والی شایو کوهن[۳]، مرکز مطالعات روانکاوی بریسبن[۴] را تاسیس کرد. کوهن یک روانکاو مکتب جامعه روانکاوی انگلیس است. بعد از بازگشتش به لندن در سال ۱۹۹۵، او به طبابت خصوصی مشغول شده است.

این ادعا، که روانکاوی، مثل هنر، دربرابر ساده سازی مقاومت می‌کند، همانند یک قانون طلایی در تمام آثار گرگوری کوهن به چشم می‌خورد. از آنجا که مفاهیم بسیار زیادی در روانکاوی وجود دارد، این رشته همواره از آنچه ما درباره‌اش می‌دانیم، فراتر است. نمی‌توان آن را کدگذاری یا سیستماتیک کرد که این موضوع، به عدم قطعیت غیر قابل تقلیل در قلمرو دانش نیز اشاره دارد.

آثار کوهن، ایده های اساسی فروید درباره تمایلات جنسی در دوران نوزادی، همانند اهمیت مرحله فالیک در ساختاربندی روان در هر دو جنسیت را تایید و بسط داده است. او نقش Nachtraglichkeit یا کنش معوق[۵] (ایده ای که تجربیات و خاطرات در طول تجربیات و تحولات بعدی دوباره پردازش می‌شوند.) و اهمیت نمادین کارکرد پدر را شفاف سازی کرد. او در تمایز کارکرد اساسی اضطراب اختگی و عقده ادیپ در نظریه فروید، در ساختاربندی روانی، از عقده ادیپ ابتدایی‌تر مرتبط با از شیر گرفتن که بعدها توسط کلاین ارائه شد، تاثیر بسزایی داشته است. کوهن فواید بالینی اصول نظری بالا را در مقالاتی درباره هیستری، نوروز وسواسی و انحراف جنسی[۶] توضیح داده است.

همچنین کوهن درباره رابطه بین تجربیات، در روابط اولیه مادر و نوزاد در حالت فیوژن، نوشته است که آن را دیوانگی اولیه و فروپاشی سایکوتیک می‌خواند. در مقاله عشق و فراز و نشیب‌های آن که با همکاری آندره گرین نوشته است، توجه ما را جلب می‌کند به مقاله ای که زیاد توسط روانکاوان خوانده نشده است، مقاله   1919تاسک[۷] “درباره منشا “تاثیر گذاری دستگاه” در اسکیزوفرنی”. همچنین کوهن در بحث‌های نظری درباره تمایز آسیب شناسی هیستری و مرزی، از آثار خودش درباره غنی سازی نمادین مشارکت داشته است.

در اولین کتابش، روانکاوی مکتب انگلیس: مکتب مستقل [۸]، کوهن دیدگاهی درباره نقش مکتب مستقل در روانکاوی را ارائه داده است که شامل تاریخچه تحول مکتب مستقل، از درون گروهی از روانکاوان با عقایدی متفاوت است. او سهم روانکاوان مستقل در نظریه‌های روابط ابژه و انتقال متقابل را با جزئیات شرح داده است. در نوشته‌هایش، کوهن به ما یادآوری کرده است که در هر لحظه دو ذهنیت در اتاق وجود دارند که مواجهه تحلیلی را می‌سازند.

کوهن تحت تاثیر “مرحله آینه‌ای[۹]” لکان (روانکاو فرانسوی) و پیامدهای جنبه‌های بیگانه ایگو قرار داشته است. او نیاز را از میل متمایز می‌داند و بر موقعیت ویژه آرزو و ارتباطش با فانتزی در درک روانکاوانه ذهن تاکید دارد. کوهن ساختارگرایی در رابطه با تابوی زنای با محارم و تنظیم امیال را به عنوان یک طبقه بندی ساختاری یکپارچه کرد. وی برای فانتزی‌های اولیه اهمیت قائل شده است و از نظریه لاپلانچ درباره اغواگری از طریق دال‌های مبهم استفاده کرده است. کوهن مقالاتی مرتبط با مفهوم « مادر مرده[۱۰] » آندره گرین را در کتابی به همین نام جمع آوری کرده است. علاوه بر این، او بعدها کارهای گرین درباره مفهوم منفی را توسط نشان دادن کاربردش در تفسیر زیبایی شناسانه گسترش داد، که به درک درمانگران از “کار نگاتیو [۱۱]” غنا بخشید. 

کوهن، در نوشته‌هایش از فرهنگ آمریکای لاتین، زبان اسپانیایی و میراث یهودیش بهره برده است. وی مفهوم Nachtraglichkeit (کنش معوق) فروید را در درک نوشته‌های تاریخی مکزیک و قتل عام یهودیان در دژ ماسادا[۱۲]، دوباره زنده کرد. وی تاثیر گذر زمان در یادآوری را در یک مطالعه درباره خاطرات مربوط به یهودیانی که در شورش گتوی ورشو[۱۳]، در برابر نازی‌ها مقاومت کردند، نشان داده است.

کارهای کوهن درباره خلاقیت از نوشته‌هایش درباره کتاب استفان کینگ به نام بدبختی[۱۴] تا آخرین کتابش درباره روانکاوی و زیبایی شناسی ادامه یافته است. او از نظریه ناآشنا[۱۵] فروید در درک تجربه زیبایی شناسی استفاده کرده است. کوهن فرآیند خلاق را به دوره های گوشه گیری روانی ای که بیمارگونه نیستند، مربوط دانسته است، اما از خود خاموش[۱۶] که در نهایت غیرقابل شناخت است، استفاده کرده است و این ایده‌ها را از طریق کارهای لوئیز بورژوآ[۱۷] و فرانس کافکا شرح داده است.

تاکید کوهن بر اینکه تمام تجربیات هنر و روانکاوی حاصل شرح حال‌های نوشته شده توسط هنرمندان و روانکاوان است، هماهنگ با سبک روانکاوان مستقل است که درباره کارشان به عنوان روانکاو، مطالب بسیار شخصی‌ای نوشته‌اند. جدیدترین کتابش بازتاب‌ها از تجربه های زیبایی شناسانه: روانکاوی و ناآشنا[۱۸]، تجربه ۴۵ سال روانکاوی را با درکش از نقاشی، نویسندگی، مجسمه سازی، معماری و یادبودها در یک جا جمع کرده است. نتیجه، یک متن غنی است که در آن، در حالیکه هنر و روانکاوی از یکدیگر متمایز هستند، کوهن ارتباط عمیق آنها را در فراهم کردن دروازه‌ای به خود و تجربیات زندگی نشان می‌دهد. تفسیرهای او از ابژه‌های زیباشناختی، روشی اصیل برای تجربه و درک عدم قطعیت و وحشت تجربه مرزی[۱۹] در اختیار ما قرار می‌دهد. برای یک هنرمند خلاق و همچنین یک روانکاو، رهایی از چسبندگی به قطعیت، فضایی برای زندگی خلاق را باز می‌کند. این به زیبایی در آخرین کتابش، که در آن سخنانی از شاعر اسپانیایی، آنتونیو ماکادو[۲۰] را ترجمه کرده است، نشان داده شده است:

“رهرو، جاده‌ای نیست،/ جاده با راه رفتن ساخته می‌شود”.

منبع:

Reference: Institute of Psychoanalysis British Psychoanalysis Society

Megan Virtue 2015

پیوست:


[۱] . Gregorio Kohon

[۲] . R. D. Leing

[۳] . Valli Shaio Kohon

[۴] . Brisbane Psychoanalytical Society

[۵] . Differed action

[۶] . Perversion

[۷] . Tausk

[۸] . The British School of Psychoanalysis: The independent tradition

[۹] . Mirror Stage

[۱۰] . Dead Mother

[۱۱] . Work of the negative

[۱۲] . Masada

[۱۳] . Warsaw Ghetto

[۱۴] . Misery

[۱۵] . Uncanny

[۱۶] . Silent Self

[۱۷] . Louise Bourgeois

[۱۸] . Reflections on the Aesthetic Experience: Psychoanalysis and the Uncanny

[۱۹] . Borderline

[۲۰] . Antonio Machado