آلفرد ارنست جونز [۱] در سال ۱۸۷۹ در گوورتون [۲] ولز [۳] بهدنیا آمد و در کاردیف یونیورسیتی [۴] و یونیورسیتی کالج لندن [۵] تحصیل کرد.
او هر دو انجمن روانکاوی بریتانیا [۶] و آمریکا [۷] را پایهگذاری کرد، زندگینامه ای سه جلدی از زیگموند فروید[۸] نگاشت، و در کمک به فرار زیگموند و آنا فروید[۹] از دست اتریش نازی، و نیز بسیاری از دیگر تحلیلگران در اروپای قاره ای[۱۰] نقشی کلیدی داشت.
وی همچنین به شدت کار ملانی کلاین[۱۱] را تشویق کرد، مجلۀ بین المللی روانکاوی[۱۲] را تأسیس نمود، و دو بار رئیس انجمن بین المللی روانکاوی[۱۳] شد. اگرچه زندگی جونز خالی از مناقشه نیست، تلاشهای خستگی ناپذیر وی جهت گسترش، ارتقا، و پاسداشت روانکاوی، عامل بسیار مهمی در رشد و اشاعۀ آن، به ویژه در نقاط انگلیسی زبان داشت.
جونز در دانشگاه به تحصیل پزشکی پرداخت، و ابتدا در زنان و زایمان و سپس در مغز و اعصاب تخصص گرفت. او خیلی زود به تحولات جدید در روانپزشکی و ظهور روش «روانکاوی» در وین و اروپای قارهای علاقهمند شد. جونز، پیرو فروید و بروئر[۱۴] شروع به استفاده از تکنیکهای هیپونیزمی در کار بالینی با بیماران کرد. بااینحال وقتی او در سال ۱۹۰۶ متهم به تعرض جنسی[۱۵] به دو دختر نوجوان تحت درمانش شد، حرفۀ او با شروع بسیار بدی مواجه شد. او بعدها در دادگاه تبرئه شد. بااینحال در اتفاقی دیگر، جونز پس از ارائۀ تفسیری روانکاوانه دربارۀ فلج کودکی خردسال بدون رضایت والدینش، بار دیگر مجبور به استعفا از شغل خود به عنوان پاتولوژیست شد. این رویدادها شدیداً به اعتبار جونز لطمه وارد کرد، و او در سال ۱۹۰۸ اروپا را ترک و به کانادا نقل مکان کرد. او در بخش روانپزشکی دانشگاه تورنتو مشغول به کار شد و بعدها دانشیار روانپزشکی شد. او در سالهای کوتاه حضور خود در آمریکای شمالی بهاندازۀ دیگر دوره های شغلی اش مولد و پرتلاش بود؛ او در ۱۹۱۱ انجمن روانکاوی آمریکا را تأسیس کرد و در ۱۹۱۲ نخستین اثر روانکاوی به زبان انگلیسی را تحت عنوان «مقالاتی پیرامون روانکاوی[۱۶]» به چاپ رساند.
جونز در سال ۱۹۰۸، پیش از ترک کانادا، کارل یونگ[۱۷] یکی از شخصیتهای اصلی روانکاوی، را برای نخستین بار مستقیماً ملاقات کرد. او و یونگ نخستین کنگرۀ روانکاوی در سالزبورگ[۱۸] را سازماندهی کردند، و در آنجا بود که جونز برای نخستین بار با فروید ملاقات نمود و خیلی زود آنچه به یک رابطۀ حرفه ای و شخصی دیرپا و همواره بی پرده بدل شد، را آغاز کرد. جونز پس از حضور چندین ساله در کانادا، برای مدت کوتاهی جهت تحلیل توسط فرنزی به بوداپست رفت، و سپس در سال ۱۹۱۳ به لندن بازگشت. وی پس از بازگشت، خیلی زود کار روانکاوی را از پیش گرفت، انجمن روانکاوی لندن[۱۹] را تأسیس کرد، و همزمان به نوشتن و سخنرانی پیرامون نظریۀ روانکاوی ادامه داد. انجمن جونز پس از جنگ جهانی اول منحل شد، اما او در سال ۱۹۱۹ به سرعت آن را تحت عنوان انجمن روانکاوی بریتانیا بازتأسیس کرد. او همچنین فقط طی چند سال یک کلینیک روانکاوی راه انداخت که به ارائۀ درمان تحلیلی با نرخ پایین برای افراد کمدرآمد می پرداخت؛ و نیز همراه با جان ریکمن[۲۰] موسسۀ روانکاوی[۲۱] را بنیان کرد، که بازوی آموزشی و اجرایی انجمن روانکاوی بریتانیا بود. جونز در همان سال پس از درگذشت همسر اولش پس از یک سال و نیم زندگی مشترک، با کترین جوکی[۲۲] ازدواج کرد. آنها با یکدیگر صاحب چهار فرزند شدند.
جونز به کار و تلاش سخت و بی وقفه درجهت پیشرفت روانکاوی ادامه داد. وی در سال ۱۹۲۰ مجلۀ بین المللی روانکاوی را پایهگذاری کرد و تا سال ۱۹۳۹ به عنوان سردبیر آن به فعالیت پرداخت. وی در سال ۱۹۲۱ کتابخانۀ بین المللی روانکاوی[۲۳] را تأسیس کرد، و تا جایی که می توانست آثار روانکاوی را به زبان انگلیسی برگرداند یا ترتیب برگردان آنها را داد. در سال ۱۹۲۴ نخستین دو جلدی برگردان از مجموعه مقالات فروید منتشر شد که توسط جونز ویراست و توسط ژوان ریویر[۲۴] نظارت شده بود. تا حد زیادی در نتیجۀ جنبش طولانی و سرسختانۀ او بود که انجمن پزشکی بریتانیا[۲۵] در سال ۱۹۲۹ به طور رسمی روانکاوی را بهعنوان «شاخۀ مهم علمی» به رسمیت شناخت. جونز و برخی از همکارانش در تلاش بیشتر در جهت اشاعه و جا انداختن اندیشه های روانکاوانه، در سالهای دهۀ ۱۹۳۰ مجموعهای از سخنرانیهای رادیویی را پیش بردند.
جونز از زمان آشنایی با کارهای ملانی کلاین تحت تأثیر او قرار گرفت، و نوشته هایش بهطور فزاینده ای از اندیشه ها و تحولات ایجادشده توسط او تأثیر پذیرفت. پیرو کلاین، جونز شروع به کاوش تحول روانی اولیه، بهویژه تحول سوپرایگو و ماهیت عقدۀ اختگی زنانه کرد. او اصطلاح «فالوسگرایی[۲۶]» را وضع و همسو با کلاین و کارن هورنای[۲۷] در دفاع از ایدۀ زنانگی اولیه[۲۸] بحث کرد. جونز همچنین در مفهوم پردازی مجدد از مفهوم عقدۀ اختگی فروید، اصطلاح «آفانیسیس[۲۹]» را معرفی کرد که به «ترس از نابودی همیشگی ظرفیت (ازجمله فرصت) لذت جنسی» اشاره دارد. اصطلاح «عقلانیسازی[۳۰]» نیز نخستین بار توسط جونز به کار گرفته شد.
جونز در سال ۱۹۲۵ ملانی کلاین را برای ارائۀ چند سخنرانی در لندن دعوت نمود و سپس به او پیشنهاد کرد که بهطور دائمی به انگلستان نقل مکان کند و به انجمن روانکاوی بریتانیا بپیوندد. کلاین این پیشنهاد را پذیرفت، و طی سالهای متعاقب پیروان متعدد و وفاداری را به خود جذب کرد. بااینحال، اشتیاق جونز به او تا جهانی شدن فاصلۀ زیادی داشت. با افزایش قدرت هیتلر در آلمان و ورای آن، او به تحلیلگران وین و دیگر مناطق اروپای قاره ای (که تعدادی از آنها یهودی بودند) کمک کرد تا در انگلستان مستقر شوند. پس از پیوستن اتریش به آلمان نازی[۳۱] در سال ۱۹۳۸، جونز شخصاً به وین رفت تا ترتیب فرار زیگموند و آنا فروید به بریتانیا را بدهد. با ورود تعداد زیادی از تحلیلگران اروپای قاره ای به بریتانیا، تصادم اندیشۀ لگام گسیخته ای میان به اصطلاح کلاینی ها و فرویدی ها درگرفت. این تعارض عقل و اندیشه به تفرقه ای عمیق در انجمن بریتانیایی منجر شد. جونز همواره در مقابله با نقطه نظرهای آنا فروید و همکارانش، از دیدگاه های کلاین جانبداری می کرد، و این سوگیری آشکار به خشم فروید و متهم ساختن جونز به تلاش جهت بی اعتبار ساختن کار دخترش انجامید. خصومت فزاینده میان فرقه های فرویدی و کلاینی در اوایل سالهای دهۀ ۱۹۴۰ به مباحثه های جدالآفرین[۳۲] منجر شد. نقش جونز در این گفتمان های داغ تاحدودی با شروع مشکلات سلامتی وی از میان رفت، و او زمان بیشتری را در خانۀ خویش در سوسکس[۳۳] می گذراند. سرانجام وی در سال ۱۹۴۴ از ریاست انجمن بریتانیایی استعفا داد. در آن سال گروه های در حال جدال در انجمن، سرانجام به مصالحه ای دست یافتند که طبق آن فرویدی ها، کلاینی ها، و گروه سومی موسوم به «مستقل ها[۳۴]»، برنامه های تدریس و کارآموزی خویش را به اجرا برسانند.
جونز در واپسین سالهای عمر خویش با کمک شایان توجه همسر آلمانی زبانش که بسیاری از نامه ها و اسناد فروید را به انگلیسی برگردانده بود، یک زندگینامۀ سهجلدی از فروید نگاشت. جونز موفق به دریافت حکم هیئت علمی کالج سلطنتی پزشکان[۳۵] در سال ۱۹۴۲، ریاست افتخاری انجمن بین المللی روانکاوی در سال ۱۹۴۹، و دکترای افتخاری از دانشگاه سوانسی[۳۶] در سال ۱۹۵۴ شد. او در یازدهم فبریه ۱۹۵۸ در لندن درگذشت، و پیکرش در کورۀ گولدرز گرین[۳۷] سوزانده شد. خاکسترهای وی برای دفن به ولز، به گوون پنینسولای[۳۸] محبوبش برده شد.
النور ساوبریج بورتون[۳۹] – ۲۰۱۵ https://psychoanalysis.org.uk/our-authors-and-theorists
پیوست
[۱] Alfred Ernest Jones
[۲] Gowerton
[۳] Wales
[۴] Cardiff University
[۵] University College London (UCL)
[۶] British Psychoanalytical Society
[۷] American Psychoanalytic Association
[۸] Sigmund Freud
[۹] Anna Freud
[۱۰] continental Europe
]منظور از اروپای قارهای خشکی اصلی تشکیلدهندۀ قارۀ اروپا، منهای جزیرههای اروپا ازجمله بریتانیاست. توضیح مترجم[
[۱۱] Melanie Klein
[۱۲] International Journal of Psychoanalysis
[۱۳] International Psychoanalytic Association (IPA)
[۱۴] Breuer
[۱۵] indecent assault
]این اصطلاح بهمعنای مزاحمت جنسی بهنحوی ناشایست و گستاخانه، بدون مطرح بودن تجاوز است[
[۱۶] Papers on PsychoAnalysis
[۱۷] Carl Jung
[۱۸] Salzburg
[۱۹] London Psychoanalytical Society
[۲۰] John Rickman
[۲۱] Institute of Psychoanalysis
[۲۲] Katherine Jokl
[۲۳] International Psychoanalytic Library
[۲۴] Joan Riviere
[۲۵] British Medical Association
[۲۶] phallocentrism
[۲۷] Karen Horney
[۲۸] primary femininity
[۲۹] aphanisis
[۳۰] rationalisation
[۳۱] Anschluss
[۳۲] Controversial Discussions
[۳۳] Sussex
[۳۴] Independents
[۳۵] Fellow of the Royal College of Physicians
[۳۶] Swansea University
[۳۷] Golders Green Crematorium
[۳۸] Gower Peninsula
[۳۹] Eleanor Sawbridge Burton