به نام خدا

کرونا، بحران جهانی سلامت، نقش حاکمیت­ها و مردم

یادداشتی از دکتر محمود دهقانی

«در رفتار با بیمارتان، همیشه به یاد داشته باشید که بیمار شما حداقل عزیزترین فرد یک یا شاید چند نفر در این جهان است. بنابرین وظیفه شماست که نه تنها تمام تلاش خود را برای نجات جان او انجام دهید، بلکه باید سعی کنید تا از آزردن پدر یا مادری حساس، همسری نگران یا کودکی مهربان اجتناب کنید. انسانیت را با خود همراه کنید، اشتیاق‌تان را نسبت به سلامتی بیمار و نگرانی‌تان را از خطری که وی را تهدید می‌کند نشان دهید» 

 (ساموئل بارد ۱۷۶۹)[۱]

در شرایطی که هنوز هیچ واکسن یا داروی کارآمدی برای درمان بیماری کرونا (کووید-۱۹) به نتیجه نرسیده است. این ویروس مرگبار، کمر به قتل­عام صدها هزار نفر در دنیا بسته است. بیماری عالم‌گیری که همچون یک سونامی فراگیر هر روز قربانیان بیشتری می‌گیرد. این روزها دستان بیرحم طبیعت در جسم ناچیز ویروس کرونا همچنان می‌تازد تا مکانیزم همه‌توانی پوشالی (خودبزرگ‌بینی) انسان مدرن را متلاشی کند و دگرباره ایدئولوژی آدمی را چنان به بوته‌ی آزمون خردورزی بگذارد که بقای آن مستلزم دگرگونی­ گریزناپذیری باشد. در صورت مهار نشدن امواج سهمگین این سونامی عالم‌گیر، فروپاشی اقتصاد جهان گریزناپذیر خواهد بود. بیکاری، فقر، آشفتگی و ناامنی ناشی از فلج شدن اقتصاد جهان می‌تواند ستون‌های عمارت تمدن هزاران ساله‌ی بشریت را آنچنان به لرزه درآورد که لگام غرایز بدوی آدمی دگرباره گسیخته شود تا او در ابتدای هزاره‌ی سوم میلادی به گونه‌ای در راستای اصل تنازع بقا رفتار کند که تنها می‌تواند انعکاسی از واپس‌روی او به اعماق هزاران ساله‌ی تاریخ بشریت باشد.

وقتی ویروس مرگبار کرونا از شهر ووهان چین سربرآورد، واکنش حزب کمونیست­ برای هفته‌ها پنهان‌کاری، سانسور و سرکوب بود. هنگامی که دکتر لی ون‌لیانگ، چشم پزشک بسیار جوان بیمارستان مرکزی شهر ووهان در استان هوبی، نخستین بار متوجه بروز ویروس خطرناکی می‌شود، خبر آن را در تاریخ سی‌ام دسامبر ۲۰۱۹ در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند، چند روز بعد در سوم ژانویه، پلیس محلی ووهان او را احضار و توبیخ می‌کند. پلیس او را متهم به برهم زدن نظم اجتماعی از طریق نشر شایعه و تشویش اذهان عمومی می‌کند. او وادار به امضای متنی با مضمون اتّهام به انتشار «اطلاعات و ادعاهای نادرست» می‌شود. تعهدنامه‌ای ننگین و شرم‌آور که به طور نمادین می‌تواند تداعی‌کننده‌ی توبه‌نامه‌ی گالیله در دادگاه تفتیش عقاید باشد. مایلم تا بخشی از متن توبه‌نامه گالیله و متن تعهدنامه‌ی ون‌لیانگ را برای روشن‌سازی عمق­ این فاجعه‌ها­­ی اخلاقی/انسانی که میان جهل و علم رخ داده‌اند بیان کنم.

عمده‌ی شهرت گالیله به دفاع علمی او از نظریه‌ی کوپرنیک برمی‌گردد. کوپرنیک مدتی پیش از گالیله گفته بود که خورشید به گرد زمین نمی‌چرخد. در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۶۳۳، گالیله شصت‌ ‌‌‌‌‌و نه ‌‌‌‌‌‌ساله، با روپوش سفید ویژه‌ی توبه‌کاران، به تالار بزرگ مینروا در رم وارد می‌شود. او به دستور قاطع پاپ، اروین هشتم احضار می‌شود و در حضور مقامات کلیسای ارتدوکس رم ناگزیر به ارتداد خود اعتراف و طلب بخشش می‌کند.

متن توبه‌نامه‌ی گالیله:

من، گالیلئو گالیله در شصت و نهمین سال زندگی‌ام در مقابل شما به زانو درآمده‌ام و درحالی‌که کتاب مقدس را پیش چشمم با دست‌های خود لمس می‌کنم توبه می‌کنم…… با قلبی پاک و ایمانی استوار از چنین افکار کفرآمیزی برائت می‌جویم. سوگند می‌خورم که نه به صورت کتبی و نه به شکل شفاهی کلمه‌ای بر خلاف کلام مقدس ادا نخواهم کرد. در برابر شما اعلام می‌کنم که اینک به بطلان و نادرستی عقاید پیشین خود واقف شده‌ام و اکنون هر حکم و جزایی که برایم تعیین شود با میل و رغبت خواهم پذیرفت.

هر چند پاپ ژان پل دوم، در سال ۱۹۹۲ رسوایی محاکمه گالیله را «سوءتفاهمی دردناک» در تاریخ مسیحیت توصیف می‌کند که از تقابل علم و ایمان ناشی شده است، اما مهر ننگین محاکمه‌ی گالیله هرگز از پیشانی کلیسا پاک نخواهد شد.  

تعهدنامه‌ی لی ون‌لیانگ:

 اکنون بر اساس قانون، ما به دلیل انتشار گفته‌های نادرست در اینترنت به تو هشدار می‌دهیم. رفتار شما به شدت نظم اجتماعی را مختل کرده است. رفتار شما فراتر از محدوده‌ی مجاز قانون بوده­ است. یعنی نقض مفاد مربوط به قانون جمهوری خلق چین در مورد مجازات‌های اداری امنیت عمومی و این یک عمل غیرقانونی است. سازمان امنیت عمومی امیدوار است که شما به طور فعالانه‌ای در این زمینه همکاری کنید، از دستور پلیس پیروی نموده، رفتار غیرقانونی را متوقف سازید، آیا می‌توانید ­بپذیرید؟ پاسخ؛ بله ­می‌توانم

ما امیدواریم که شما بتوانید آرامش‌تان را حفظ کنید و در مورد این مساله تامل کنید و به طور جدی به شما هشدار می‌دهیم که اگر بر باورهایتان پافشاری کنید و توبه نکنید و به انجام فعالیت‌های غیرقانونی ادامه دهید، به موجب قانون مجازات خواهید شد. آیا متوجه هستید؟   پاسخ: بله من می‌دانم.

گمان می‌کنم که گالیله و ون‌لیانگ هر دو مبهوت و هراسان، بدون ‌‌‌‌‌‌اندک اعتراضی توبه‌نامه‌ها را امضا کرده‌اند. آنگاه آهسته، خمیده و با غروری درهم شکسته آن فضاهای مملو از جهل و تاریکی را ترک کرده‌اند. هر دو در تنگنایی بسیار سخت، یکی میان ایمان و علم و دیگری میان قانون و اخلاق (انسانیت) گرفتار شده بودند.

هر چند که پنهان‌کاری، سانسور و سرکوب همیشه و در همه جای جهان می‌تواند در خدمت سیطره‌ی ایدئولوژی حاکمیت‌ها قرار بگیرد، اما تحلیلگران، این پنهان‌کاری مهم را به دلایل متعددی مانند انتخابات حزب کمونیست در ژانویه ۲۰۲۰، پیامدهای اقتصادی آن و ناشناخته بودن خطر این ویروس مرتبط می‌دانند. در هشتم ژانویه دکتر لی ون‌لیانگ در هنگام معاینه‌ی یک بیمار ناقل ویروس کرونا، به این بیماری مبتلا می‌شود. وضعیت جسمی او در پنجم فوریه بحرانی می‌گردد، یک روز بعد وی به دلیل مشکل شدید تنفسی، به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل می‌شود، و نهایتا قلب این پزشک آزاده، در ساعت ۲:۵۸ صبح هفتم فوریه ۲۰۲۰ از تپیدن بازمی‌ایستد تا قلب میلیون‌ها انسان دیگر در سراسر چین و دنیا همچنان بتپد. این فاجعه‌ی ناشی از پنهان‌کاری، آشکارا نشان می‌دهد که چگونه هر شکلی از ایدئولوژی قویا ظرفیت آن را دارد که به طرز بسیار بدخیمی در خدمت غرایز بدوی مراجع قدرت در حاکمیت‌ها قرار گیرد.

مرگ تاسف‌بار این پزشک متعهد به اخلاق و متهم به نقض قانون از سوی حاکمیت، نمادی از مرگ اخلاق و انسانیت در نبرد میان سیطره‌ی تاریکی‌های ایدئولوژی بر روشنایی‌های علم است. جدالی که در تنگنای قانون و اخلاق به طور نمادین میان حاکمیت و مردم در گرفته بود. جدالی که در آن لی ون‌لیانگ نماینده‌ی واقعی مردم است و پلیس محلی ووهان نماینده‌ی واقعی حاکمیت است. هفته‌ها پنهان‌کاری­ حاکمیت و اعتراض مردم بعد از درگذشت لی ون‌لیانگ جایی برای رد این فرضیه باقی نمی‌گذارد. اما اصلا منصفانه نیست تصور کنیم که این رویداد محدود به چین یا حزب کمونیست است. مردم در سرتاسر جهان با حاکمیت‌هایی متفاوت، در معرض چنین تهدیدی هستند. تهدیدی که به مراتب از ویروس کرونا برای مردم جهان ویرانگرتر است. به ویژه زمانی که حاکمیت‌ها، به شیوه‌های متفاوتی دست مردم را در انتخاب نمایندگان خود می‌بندند و خطرناک‌تر از آن، زمانی که دست نمایندگان مردم در تعیین سرنوشت کشور و آینده‌ی جامعه­شان بسته می‌ماند.

اما بگذارید همین جا تاکید کنم که همیشه و در همه‌ی جهان وقتی بحث سیاست مطرح می‌شود باید در نوشتن پیرامون آن بسیار محتاط و دقیق بود، چون در پشت پرده‌ها­ی هزارتوی سیاست، همیشه موضوعاتی بسیار پیچیده و مرموز وجود دارد که ما را سردرگم می‌کند. پیچیدگی‌های مرموزی که قویا تداعی­کننده‌ی فیلم «مظنونین همیشگی» به کارگردانی برایان سینگر است. در اینجا عمدتا سعی دارم تا از دیدگاه جامع‌ترین نظریه‌ی اخلاق در روانشناسی، تحلیل و تبیین روشنی در مورد گذر از تنگنای‌های دشوار میان ایدئولوژی و علم یا قانون و اخلاق ارائه کنم.        

باید تاکید کرد که ایدئولوژی‌ها الزاما به طور ذاتی مخرب نیستند، بلکه آنها همچون تیغ‌های دو لبه‌ای هستند که وقتی در دستان دولتمردان خردگرا قرار می‌گیرند، به شیوه‌ای انسانی، اخلاقی و سازنده در راستای تقدم‌بخشی به حقوق مردم و تحقق­بخشی پتانسیل‌های جامعه بکار بسته می‌شوند. اما وقتی ایدئولوژی‌ها عمدتا در دستان دولتمردان خردستیز قرار می‌گیرند، به شیوه‌ای غیرانسانی، غیراخلاقی و ویرانگر، تنها در راستای تمامیت‌خواهی­ حاکمیت‌ها­ خواهند بود و صرفا در لباس آرمان‌هایی بسیار فریبنده، به استثمار مردم و ارضای غرایز بدوی مراجع قدرت می‌انجامند. دنیای امروز به طرز فراگیری آلوده به دروغ­گویی، پنهان‌کاری، بی‌اخلاقی، بی‌عدالتی و سرکوبی‌هایی برخواسته از سیطره‌ی تیغ ایدئولوژی‌ها در دستان دولتمردان خردستیز است. حاکمیت‌هایی که نه تنها مدرن‌ترین تکنولوژی‌ها را به منظور دستیابی به اهداف ویرانگر خود تسخیر کرده‌اند، بلکه سایه‌ی سنگین آنها به طرز دهشتناکی جهت‌گیری آینده‌ی علم را نیز دستکاری می‌کند. ازاین‌رو تردیدی باقی نمی‌ماند که تمدن هزاران ساله‌ی بشریت، به‌همان اندازه که ما را از بردگی غرایز بدوی‌مان رها ساخته، ناخواسته ما را اسیر سیاه‌چاله‌های تمدن (حاکمیت‌های کمونیستی، کاپیتالیستی، نئولیبرایستی و …) کرده است. سیاه‌چاله‌هایی تاریک و متعفن با دیوارهایی نامرئی و بلند از جنس آجرهای سخت ایدئو/تکنولوژی که آدمی را با غل و زنجیرهایی نامرئی در قالب برده‌داری معاصر در بند کشیده است. در حالی که اغلب مردم جهان در وهم عمیقی از آزادی فرورفته­­اند، ناآگاهانه اختیار خود را به دست مراجع قدرت در حاکمیت‌هایی سپرده‌اند که زنجیر­های بردگی آنها را می‌بافند. انسان معاصر دست‌کم آن‌گونه که ادعا می‌کند، هرگز مالک هویت و محتوای ذهن خویش نیست، چنین ادعایی اغلب بسیار کذب و گمراه کننده است.  

بگذارید مساله را فراتر از موقعیت دشوار گالیله و ون‌لیانگ در نظر بگیریم. اگر هر یک از ما در این تنگنای قانون و اخلاق (انسانیت) قرار می‌گرفتیم، چه می‌کردیم؟ گاهی پیروی از یک قانون اشتباه یا سکوت در مقابل آن، می‌تواند به معنای خیانت به بشریت باشد. بدون تردید همه‌ی ما در مقیاس‌های متفاوتی، بارها و بارها چشم خود را بر روی چنین تنگناهای اخلاقی دشواری بسته‌ایم و گلوی وجدان خود را با هزار طناب توجیه فشرده‌ایم تا بی­صدا در امان بمانیم و بی‌تفاوت گذشته‌ایم، گاه آن سان که شاید دیگرگونه‌ها هم از کنار هم نمی‌گذرند. اما افراد رشدیافته تا جایی موافق همراهی با یک قانون هستند که حداقل این قانون اگر در راستای مراقبت از انسانیت، اخلاق و جهان نباشد، دست‌کم در تقابل جدی با آنها قرار نگیرد. این دقیقا همان تنگنایی است که دکتر لی با آن مواجه بوده است. نه تنها تاریخ مملو از چنین تنگناهای دشواری بوده است، بلکه زندگی هر روزه‌ی آدمی به طرز گریزناپذیری آغشته‌ی چنین آزمون‌های اخلاقی سختی هست[۲]. آزمون‌هایی که ما عمدتا به بهای گریز از هزینه­ آنها در دام مصالحه‌های غیراخلاقی و غیرانسانی می‌افتیم. همچنان که حاکمیت‌ها نیز با ائتلاف‌هایی فعالانه یا منفعلانه در منجلاب مصالحه‌هایی آلوده به خون هزاران زن و کودک و پیر و جوان دست و پا می‌زنند. بر کسی پوشیده نیست که دست حکومت‌های بسیاری به نسل­کشی‌های گسترده‌ای (یهودی‌ها، فلسطینی‌ها، ارمنی‌ها، ویتنامی‌ها، تاتارهای کریمه، بوسنیایی‌ها، عراقی‌ها، روهینگیایی‌ها، سوری‌ها، یمنی‌ها، اویغورها، روانداها و اخیرترین آنها نسل­کشی مسلمان هند …) آلوده است.

اکنون روشن است که هدف از نوشتن این مقاله فراتر از پرداختن به بحران عالم‌گیر کرونا است. هر رویدادی حتی در یک مقیاس بسیار کوچک به طور نمادین می‌تواند پنجره‌ای پیش چشمان ما بگشاید تا به رفتار خود، دیگران و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بیندیشیم. برای مثال می‌توانیم پویایی‌های رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی مردم با یکدیگر، حاکمیت‌ها با مردم خود و حاکمیت‌ها با یکدیگر را در ائتلاف‌های منطقه‌ای و بلوک‌های شرق و غرب ببینیم. همچنین قدرت گرفتن تدریجی احزاب راست­ افراطی و رهبران عوام‌فریب در سرتاسر جهان، همگی نشان دهنده‌ی یک خودشیفتگی پاندمیک مرگبارتر از کرونا است. پاندمی خودشیفتگی­ با عبور از مرزهای اخلاق و انسانیت و تسخیر علم و تکنولوژی مدرن، جهان آدمی را در سیاه‌چاله‌های تمدن بلعیده و از پیکر آدمی یک هستی بی‌سرنشین ساخته که هویت، معنا و مقصدش را گم کرده است. در نتیجه بحران کروناویروس با وجود تمام هزینه‌های سنگین جانی و مالی که برای بشریت داشته است، توانسته با توقف ناگهانی و ناخواسته‌ی ماشین شتاب‌زده­ی زندگی ­مدرن، نه تنها فرصتی بی‌سابقه برای بازبینی و بازتعریف آگاهانه‌ی هویت و نقشی که هر یک از ما بازی می‌کنیم، فراهم کند، بلکه فرصتی حیاتی برای بازنگری و باز تعریف هویت ملی و جهانی آدمی مهیّا کرده است.

طبق نظریه‌ی اخلاقی کلبرگ، قوانین به منظور مراقبت از انسان‌ها برای یک هم‌زیستی مدنی و در راستای تحول و تکامل افراد تنظیم شده‌اند و اگر در مواردی این قوانین به طور واضح در تضاد با سلامت فرد یا جامعه قرار بگیرد، عمدتا افراد رشدیافته از نظر اخلاقی، قادر خواهند بود تا نه تنها قانون را به نفع انسانیت نقض کنند بلکه آشکارا به شیوه‌ای سازنده با آن به مخالفت برخیزند. این فرایند منشا اصلی تکامل قوانین مدنی در طول تاریخ بوده است.

اکنون باید اشاره‌ی مختصری به نظریه‌ی رشد اخلاقی لارنس کلبرگ و افرادی داشته باشیم که به پیشرفته‌ترین مرحله در این نظریه دست‌یافته‌اند. کلبرگ سه سطح اخلاقی را مطرح می‌کند و هر سطح دو مرحله را در برمی‌گیرد. وی اولین سطح رفتار اخلاقی را مبتنی بر اجتناب از تنبیه (مرحله اول) و دستیابی به پاداش از طریق مصالحه (مرحله دوم) معرفی می‌کند، در سطح دوم فرد به منظور دریافت تایید دیگران با آنها همنوا می‌شود (مرحله سوم) و از قوانین و قواعد اجتماعی برای گریز از توبیخ توسط مراجع قدرت و در امان ماندن از احساس گناه پیروی می‌کند(مرحله چهارم). در سطح سوم، فرد اعمال خود را بر اساس تعهد به اصولی که همگان برای بهزیستی جامعه الزامی می‌دانند هدایت می‌کند (مرحله پنجم) و اعمال خود را طبق اصولی که از دورن فرد می‌جوشد (ارزش‌های جهان‌شمول مانند، آزادی، انسانیت، عدالت و برابری…) هدایت می‌کند، تا از سرزنش خویشتن در امان بماند (مرحله ششم). تنها افرادی که به آخرین مرحله‌ی اخلاقی کلبرگ رسیده باشند، قادر خواهند بود تا در مواجهه با قوانینی که اصول اخلاقی جهان‌شمول را نقض می‌کنند، در عوض پیروی از قانون بر مبنای اصول اخلاقی درونی‌شده فردی به طور مستقل تصمیم بگیرند، بر اساس آن عمل کنند و هزینه‌ی آن را بپردازند.  

لازم به ذکر است که همیشه و در همه جای دنیا فرد، جامعه و حاکمیت‌ها در معرض این خطر قرار دارند که با توجیه‌هایی در ظاهر اخلاقی و انسانی قوانین را نقض کنند، در حالی که این توجیه‌ها را تنها دستاویزی برای رسیدن به اهداف خود می‌کنند. مثلا زمانی که فردی خودسرانه صرفا به بهانه‌ی نوع پوشش یک زن، او را در خیابان زیر مشت و لگد می‌گیرد، این رفتار نه تنها هیچ تبیین اخلاقی و انسانی ندارد بلکه کاملا ضد اخلاقی و ضد انسانی است. همچنین وقتی احزاب­­ سیاسی به بهانه‌ی حفظ قدرت و جایگاه خود به سانسور، پنهان‌کاری و سرکوب متوسل می‌شوند و توجیه‌های عوام‌فریبانه می‌آورند، آنها صرفا با آرمانی‌سازی فریبنده‌ی هدف، وسیله­ را توجیه می‌کنند. ازاین‌رو، هر شکلی از نقض قانون فقط و فقط در شرایط بسیار خاصی و مبتنی بر استدلال‌هایی بسیار محکم و استوار که ریشه در اصول اخلاقی جهان‌شمول دارند، می‌تواند به معنای واقعی اخلاقی (و البته همچنان غیرقانونی) باشد.   

قانون مبتنی بر اخلاق، پایه و اساس تحول و مدنیت است و به همین دلیل پیشرفت یک جامعه تابع مستقیمی از ­پایبندی مردم آن جامعه به قانون است، نیازی به گفتن نیست که هر چه مردم نقش فعالانه‌تری در تدوین و تصویب قوانین مبتنی بر اخلاق و انسانیت داشته باشند، التزام عملی بیشتری نسبت به آن نشان می‌دهند و بالعکس. به گواهی یافته‌های انکارناپذیر تاریخ هزاران ساله زندگی آدمی، در چالش‌های پایدار و مزمن میان عموم مردم و حاکمیت‌ها، در نهایت با گذشت زمان روشن شده است که غالبا عموم مردم بر مواضع و خواسته‌هایی درست تاکید داشته و حاکمیت‌ها بر خواسته‌ها و مواضعی اشتباه پافشاری می‌کرده‌اند که مستلزم تغییر بوده است. بدون ­هیچ استثنایی، حاکمیت‌هایی که در زمان مناسب به شیوه‌ای قانون‌مند، اخلاقی و سازنده، تن به تغییر و برآوردن خواسته‌های عموم مردم داده‌اند، محبوب، مستحکم و پایدار شده‌اند و آنهایی که سرسختانه بر مواضع خود پافشاری کرده‌اند و خواسته‌های عموم مردم را نه تنها نادیده ­گرفته بلکه آنها را سرکوب کرده‌اند، در طول زمان به تدریج منفور، متزلزل و در نهایت متلاشی شده‌اند.

اگر بخواهم صرفا برای روشن‌سازی و تبیین مفهوم اخلاق جهان‌شمول (مرحله شش) در نظریه‌ی کلبرگ مثال‌هایی روشن بیاورم، ترجیح می‌دهم که به دو واقعه‌ی تاریخی مهم اشاره کنم که بر اساس آنها فیلم‌هایی نیز تهیه شده است، مطمئن هستم که معرفی این فیلم‌ها هم مفهوم اخلاق جهان‌شمول را بخوبی برای ما روشن می‌کنند و هم تماشای آنها در راستای پیام «در خانه می‌مانیم» است. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، یکی از این وقایع تاریخی مهم را بخوبی به تصویر کشیده است. شیندلر مردی بی‌بندوبار و خوش‌گذران است که تدریجا دچار تحولی عظیم می‌گردد و جماعتی را از شعله‌های آتش کوره‌های نازی‌ها نجات می‌دهد و دومی فیلم اسرار رسمی (۲۰۱۹) به کارگردانی گوین هود است. نقد داستان اول را به طور کامل به شما می‌سپارم، ولی برای روشن‌سازی مرزهای اخلاق و قانون و تقدم اخلاق بر قوانین غیرانسانی به اختصار به نقد داستان دوم می‌پردازم.  

خانم کاترین گان، کارمند جوان اداره‌ی امنیت ملی انگلستان بود. او اطلاعاتی فوق‌سری (ایمیل فرانک کوزا) یکی از روسای اداره امنیت ملی امریکا­ را در سال ۲۰۰۳ فاش کرد. متن این ایمیل نشان‌دهنده‌ی تلاش (لابی) امریکا و انگلستان با شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور گرفتن مجوز یک جنگ غیرقانونی علیه عراق بود (متن کامل این ایمیل فوق‌سری در سوم ماه مارس ۲۰۰۳ در روزنامه آبزرور در لندن منتشر شد و جهان را شوکه کرد). کاترین چند روز بعد به نقض قانون و افشاگری اعتراف کرد و بی‌درنگ بازداشت شد. در بازجویی‌ها، او در پاسخ این اتهام که قوانین اداره امنیت انگلستان را نقض کرده، استدلال می‌کند که نخست دولت انگلستان به مردم در مورد قانونی جلوه دادن جنگ دروغ گفته است، ضمن اینکه او خود را کارمند مردم انگلستان معرفی می‌کند و نه دولتی موقت و فریبکار. دوم اینکه او شجاعانه تاکید کرد که با افشای اطلاعات سری در تلاش بوده تا از وقوع یک جنگ غیرقانونی و مرگ هزاران انسان بی‌گناه پیشگیری کند. هر چند که با افشای این رسوایی بزرگ، دستان امریکا و انگلیس از رسیدن به یک مجوز قانونی برای جنگ کوتاه شد، اما هدف اخلاقی و انسانی کاترین محقق نگردید و در ۲۰ ماه مارس ۲۰۰۳ یعنی تنها هفده روز بعد، جنگ علیه عراق به بهانه‌ی واهی، خلع سلاح کشتار جمعی با یک حمله‌ی ائتلافی به رهبری امریکا، انگلیس و همراهی تقریبا ۳۰ کشور دیگر شروع شد. جنگ مرگباری که تا پایان جولای ۲۰۰۶، شش صد هزار عراقی را به کام مرگ کشاند. این واقعه‌ی تاریخی از یک سو نشان می‌دهد که ابرقدرت‌های مدعی دموکراسی و حقوق بشر، چگونه قوانین را با یک بی‌اخلاقی تمام‌عیار به منظور نیل به اهداف شوم خود نقض می‌کنند و از سوی دیگر نشان دهنده رفتار اخلاقی و انسانی تحسین‌برانگیر زن جوانی است که اراده می‌کند تا در مقابل ائتلاف دولتمردانی جنگ‌طلب و فریبکار تمام قد بایستد، انتخابی دشوار و پرمخاطره که بدون تردید نماد بارزی از متعالی‌ترین شکل انسانیت در عصر برهوت اخلاق است.

 اگرچه تردیدی وجود ندارد که دولت چین با پنهان­کاری، سانسور، توبیخ و تهدید افرادی چون دکتر لی ون‌لیانگ و همچنین عدم اقدام به موقع در اطلاع‌رسانی دقیق و درست در مورد بیماری کرونا، سهم بسیار تعیین‌کننده‌ای در خلق این پاندمی جهانی داشته است، اما به هیچ عنوان نمی‌توان سهم دیگر کشورها را در غفلت از خطر ویروسی که جهان را ­به طرز کشنده‌ای تهدید می‌کند نادیده بگیریم. تقریبا واکنش تمام کشورهای جهان، حتی پس از قرنطینه شهر ووهان (در تاریخ بیست و سوم ژانویه ۲۰۲۰،) در وهله­ی نخست توسل به مکانیزم انکار و ناچیزانگاری خطر این ویروس مرگبار بود و تا زمانی که در پیش پای خود با یک فاجعه‌ی انسانی جدی مواجه نشدند، راهبرد­های پیشگیرانه‌ی موثری اتخاد نکردند. این مساله در مورد غالب کشورهای جهان که به شدت درگیر بحران کرونا شدند مصداق پیدا می‌کند. در نتیجه فرافکنی همه‌ی مسئولیت‌ها و تقصیرها بر دوش دولت یا مردم چین تنها شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت سنگینی است که تمامی حاکمیت‌ها در قبال مردم کشور خود و جهان داشته‌اند.

بحران ویروس کرونا، میدان نبرد جهان‌شمولی است که اغلب کشورها به دلایل مختلفی چون انکار، پنهان‌کاری، سهل‌انگاری­، سیاسی‌کاری و تقدم‌بخشی به منافع افتصادی در مقابل سلامتی مردم، در وهله‌ی اول از این ویروس، شکست سنگینی خورده‌اند. اکنون در وهله‌ی دوم مبارزه با ویروس کرونا و در یک تنگنای دشوار دیگر، بر روی پیوستاری که یک سوی آن سلامتی مردم و سوی دیگر آن ثبات اقتصادی است، حاکمیت‌ها باید نقطه­ی مشخصی را انتخاب کنند. این روزها نقش سفیدپوشان از جان‌گذشته‌ی خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا در تقدم‌بخشی به سلامتی مردم، الگوی بی‌همتایی، برای تمامی حاکمیت‌ها و مردم در جهان فراهم کرده است. اکنون وقت آن رسیده است تا آشکار گردد که چه کسانی، همچون کاترین گان در روزهای بسیار دشوار تاریخ، قادر به اتخاذ تصمیم‌هایی بسیار انسانی و اخلاقی هستند. در شرایطی که از یک سو هر گونه بازگشت زودهنگام به کار قطعا به معنای مرگ هزاران نفر در هر کشور و صدها هزار نفر در جهان خواهد بود و از سوی دیگر هر گونه تعلل در برگشت به موقع به کار یا عدم حمایت مالی از اقشار آسیب‌پذیر، مساوی با یک فروپاشی اقتصادی ویرانگر با پیامدهای گسترده‌ی امنیتی و سیاسی خواهد بود. امروز دوباره جهان سخت چشم دوخته به اولویت حاکمیت‌ها، در یک تنگنای اخلاقی میان سلامتی مردم و دیگر منافع حاکمیت‌ها. احتمالا حفظ تعادلی پایدار میان این دو در تمام کشورها، وابسته به حمایت مالی­ حاکمیت‌ها­ از مردم، وضعیّت خزانه‌ی اعتماد عمومی به دولتمردان و همیاری مردم است. 

بنی آدم اعضای یک ­پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی / نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی

دکتر محمود دهقانی

روانشناس بالینی

 22 فروردین ۱۳۹۹

پیوست


[۱]  روانپزشکی، روانکاوی و بیولوژی جدید ذهن،۲۰۰۵، صفحه ۳۸۳. این پاراگراف در تایید و به پاس، از جان‌گذشتگی‌های سفیدپوشان خط مقدم مبارز با کرونا در ایران و تمام جهان در ابتدای این مقاله آورده شده است و در برگیرنده‌ی قانون سوم اریک آر کندال است، او یکی از برندگان جایزه‌ی نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال ۲۰۰۰ میلادی است.    

[۲] – برای مثال آیا از خزانه‌ی انسانیت، چیزی در من و شما باقی‌مانده تا در این روزهای بسیار سخت بیکاری، بی‌پولی و دشواری، سخاوتمندانه به مردم بی‌بضاعت محله، روستا، شهر و کشور خود یا جهان کمک کنیم تا آنها نیز بتوانند برای ریشه­کن کردن ویروس کرونا در خانه بمانند؟