کسانی که بی‌ پروا و شجاع بودند

پیش از آنکه بتوانند ژن خود را به نسل بعدی منتقل کنند

کشته شدند؛

باقی افراد یعنی ترسوها

و ملاحظه‌ کارها زنده ماندند

ما نوادگان آنهاییم!

🕴رولف دوبلی[۱]

یکی از پدیده های قابل توجه دنیای ما مفهوم سلبریتی است. واژه‌ سلبریتی (Celebrity) در انگلیسی به معنای شهرت و محبوبیت است و به طور کلی این واژه‌ برای افراد مشهور به کار می‌رود، از بازیگران و مدل‌های موفق گرفته تا افرادی که در هر یک از زمینه‌های موسیقی، ورزش، هنر، سیاست، ادبیات و … فعالیت می‌کنند. حتی ممکن است یک فرد سلبریتی باشد اما هیچ حرفه تخصصی هم نداشته باشد اما به خودی خود با قرار گرفتن در فضای رسانه ای این عنوان را کسب کرده باشد. روزگاری سلبریتی ها و ستاره های سینما برای مخاطبان خود یادآور توانایی ها و استعدادهای خارق العاده شان در دنیای هنر یا فعالیت خاص بودند، اما امروزه رسانه های جمعی عوامل دیگری را برای برتری و به شهرت رسیدن افراد به وجود آورده اند که همین، تشخیص خاستگاه به شهرت رسیدن آنان را دشوار می کند. در جامعه معاصر سلبریتی بودن لزوما به این معنی نیست که یک فرد در مقایسه با میانگین افراد آن جامعه از استعداد و مهارت بیشتری برخوردار است، بلکه صرفا به این معنی است که یک نفر بهتر از دیگران توانسته کالایی را که مردم می خواهند، به خوردشان بدهد. فرقی ندارد این کالا زیبایی ای با سبک کیم کارداشیان باشد یا فعالیت های بشردوستانه آنجلینا جولی. سلبریتی لزوما هنرمند نیست.

آنتونی لیلتی[۲] در کتابی تحت عنوان خلق سلبریتی‌ها، آغاز شکل گیری افرادی با عنوان سلبریتی را به قرن ۱۸ مرتبط می‌داند. از نگاه لیلتی، سلبریتی بودن ربطی به فعالیت این افراد ندارد، در واقع آن‌ها حاصل علاقه مردم نسبت به زندگی خصوصی‌شان هستند.

در همه جای دنیا عطش عجیبی برای پیگیری سلبریتی‌ها وجود دارد. مهم این است که مردم با دیدن آن بتوانند رویایی از آن چه را ندارند، در سر بپرورانند. به همین خاطر است که با بررسی سلبریتی های هر جامعه می توان به فرهنگ توده ای و شکاف های اصلی آن جامعه در یک دوره مشخص پی برد. چرا که فرهنگ شهرت چیزی فراتر از علاقه به آدم های مشهور، انعکاسی از ارزش های جمعی و نمایش رابطه پیچیده میان انتظارات اجتماعی و واقعیت های اجتماعی- اقتصادی است. از نگاه هارتلی (۲۰۰۲) سلبریتی‌ها در جوامعی به وجود می‌آیند که در آن هویت یک مسئله اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. این ویژگی اغلب جوامع امروزی است که در آن‌ها صنایع سرگرمی در دهه‌های اخیر رشد قابل‌توجهی داشته است.

مفهوم سلبریتی ارتباط تنگاتنگی با فضای مجازی دارد. شبکه‌های اجتماعی مانند تریبون یا رسانه‌ای شخصی است که فرد با استفاده از آن می‌تواند درباره موضوعات مختلف اظهار نظر کند و حتی درآمدزایی داشته باشد. سلبریتی‌ها معروفیت‌شان را مدیون رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها با شناساندن ستارگان به مردم مخاطبان بیشتری جذب می‌‌کنند و ستارگان که سوژه‌ رسانه‌ها هستند هم به شهرت بیشتری می‌رسند. از طرف دیگر ما چهره هایی را داریم که وابسته به رسانه نیستند گرچه شاید میزان دنبال کننده و فالوئرهای یک صفحه در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی مثل توییتر، فیس بوک و اینستاگرام یا غیره کمتر باشد اما عمق نفوذ تفکرات این افراد در بین مردم خیلی بالاست و تاثیرگذاری زیاد دارند که ما به اینگونه افراد در جامعه نیاز داریم.

 سلبریتی سازی یک پروسه‌ اجتناب ناپذیر در صنعت رسانه‌ای جهان شده است. آنچه واضح است اینکه مهم‌ترین عرصه‌ی صنعت رسانه‌ای جهان، ساخت خبر و موضوع سرگرمی است. در واقع سلبریتی‌ها که قرار بود تا ابزاری برای توسعه اقتصادی صنعت رسانه‌ای باشند، امروز گویی رسانه را در خدمت خود گرفته‌ و رسانه‌های نوین ابزاری برای شهرت سازی‌های مجازی سلبریتی‌ها شده‌اند. در ژانویه سال ۲۰۰۶ نیویورک پست، در مطلبی که به دختر جوانی به نام پاریس هیلتون می پرداخت اظهار کرد که دیگر واژه سلبریتی نمی تواند موقعیت او را توضیح دهد و پیشنهاد کرد باید به او  سلیبوتارد[۳]   گفت. این واژه ترکیبی از سه واژه سلبریتی+ دبیوتانت[۴]  ( تازه به دوران رسیده ) + ریتارد [۵] ( عقب مانده ) است. در طول ۵۰ سال گذشته در تاریخ جهان اولین بار است که هر کس می‌تواند رسانه‌ی خودش را داشته باشد؛ شکسته شدن انحصار رسانه ای و ایجاد نوعی تکثر در فضایی متفاوت اولین تغییر مهم این دوره است که تغییر مدیوم رسانه هم همراه آن شده است. یک دوره مطبوعات، یک دوره رادیو، بعد تلویزیون و اکنون هم اینترنت و فضای مجازی. با گسترش حضور خرده‌سلبریتی‌ها در فضای مجازی، خط پررنگی که افراد مشهور را از دنبال کنندگانشان جدا می‌کند کمرنگ شده و شهرت به یک طیف بدل شده و از حالت صفر و یک و انحصار گروهی محدود بیرون آمده است. همچنین با حضور مستمر خرده‌سلبریتی‌ها در شبکه‌های اجتماعی و نمایش «پست‌ها» و «استوری‌های» آن‌ها در کنار پست‌ها و عکس‌های خانواده و دوستان صمیمی افراد، مرز‌های زندگی خصوصی کمرنگ شده و به مخاطبان احساسی از نزدیکی و صمیمیت با این سلبریتی‌ها (ی غریبه) القا می شود.

یکی از اتفاق‌هایی که امروزه حسابی خبر ساز شده درآمد چند ده میلیونی سلبریتی‌ها از اینستاگرام و تلگرام است؛ شاید به نظر برسد که سلبریتی‌های سینما و تلویزیون فقط با قرارداد فیلم و سریال کسب درآمد می‌کنند اما این روزها رسانه‌هایی مانند شبکه‌های اجتماعی بی شک درآمد سلبریتی‌ها را نجومی کرده‌ است. اینستاگرام برای مخاطبان یکی از اعتیاد آور‌ترین و برای سلبریتی‌ها یکی از پول ساز‌ترین شبکه‌های جهان است؛ مخاطبان این برنامه‌ محبوب هر روز و هر ثانیه بیشتر و بیشتر می‌شوند و با نگاه‌های‌شان درآمد بالاتری به سلبریتی‌ها می‌دهند. به گزارش  بیزینس اینسایدر کریس رونالدو  در سال ۲۰۱۸ میزان مبلغی که به ازای انتشار هر یک پست تبلیغاتی در اینستاگرام گرفته است، ۷۵۰ هزار دلار بوده؛ در حالی که مبلغ آن در سال ۲۰۱۷، ۴۰۰ هزار دلار بوده است، به گزارش ایسنا سلبریتی‌های ایرانی، برای ارسال هر پست در اینستاگرام ۱۵ تا ۳۵ میلیون تومان و برای ارسال هر پست در تلگرام ۱۰ میلیون دریافت می‌کنند. در عرصه سیاست هم سلبریتی ها در حال افزایش هستند و سلبریتی شدن در این بافت نیازمند راه اندازی کانال و صفحه ای و سایتی است که در آن به انتقاد علمی و عمومی به سیاست های اقتصادی و فرهنگی و هنری و اجتماعی داخل و خارج کشور پرداخت.

فرهنگ سلبریتی در جوامع غربی آنچنان گسترش یافته که به بخشی از زندگی و فرهنگ روزمره تبدیل شده است، به تعبیر نایار[۶] (جامعه شناس حوزه رسانه) در این جوامع فرهنگ سلبریتی از طریق یک چرخه در ارتباط با زندگی روزمره مردم قرار می گیرد، از سویی سلبریتی ها به عنوان تصاویر در زندگی روزمره و حوزه عمومی به گردش در می آیند و از سوی دیگر سلبریتی ها در برابر پاسخ این تصاویر همچنان رشد می کنند. به عبارت دیگر فرهنگ سلبریتی فقط تولید رسانه ای نیست، بلکه مصرف مخاطبان از این تصاویر است که گردشی از فرهنگ سلبریتی را شکل می دهد. دریسنس[۷] (۲۰۱۲) سلبریتیزه شدن[۸] جوامع را فرآیند ساختاری طولانی مدتی می داند و از نگاه او که به دنبال درک دینامیک ساختاری فرهنگ سلبریتی است، مجموعه عوامل ساختاری در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زمینه ساز سلبریتیزه شدن است. او مجموعه این عوامل را در قالب مدلی ارایه می کند که شامل سه شاخص اصلی از جمله دموکراتیزه شدن[۹]، گونه گونه شدن[۱۰] و قابلیت انتقال[۱۱] است. از سوی دیگر مدل او نیروها و عوامل شکل دهنده به فرهنگ سلبریتی نیز هستند که شامل رسانه ای شدن، شخصی شدن و کالایی شدن می شود. در سه شاخص سلبریتیزه شدن مقصود او از دموکراتیزه شدن امکان دستیابی افراد عادی به موقعیت های شهرت و تبدیل شدن به سلبریتی است. گونه گونه شدن اشاره به تنوع حوزه هایی دارد که سلبریتی ها از آن بیرون می آیند و فراتر از گذشته به ورزش و هنر محدود نمی شود. در قابلیت انتقال اشاره می شود به امکان تحرک سلبریتی ها بین حوزه های مختلف.

سلبریتی وطنی

ظهور و گسترش اینترنت به طور عمومی و رسانه های اجتماعی به طور خاص در ایران به سبب ایجاد فضای رسانه ای غیر رسمی و افزایش قدرت مخاطبان، فرصت قابل توجهی برای رشد فرهنگ سلبریتی ایجاد کرده است. روزانه بیش از هشتادمیلیون عکس روی اینستاگرام بارگذاری می‌شود. ماهیت تصویری شبکه اجتماعی اینستاگرام بستر مناسبی برای گردش فرهنگ سلبریتی فراهم آورده است، چرا که فرهنگ سلبریتی برخواسته از فرهنگ نمایش و دارای ماهیت تصویری است.

 جامعه ایران همچنان که از خیلی لحاظ متفاوت از هر جامعه دیگریست، در مورد سلبریتی هم بشدت با همه نمونه های دیگر متفاوت است.

بررسی اتفاقات اخیر سلبریتی های وطنی حاکی از نهایت آشفتگی، تضاد و ناشناخته بودن جو حاکم سلبریتی های ایرانیست. تازه داستان شکایت طلبه روحانی از خانم بازیگر  فروکش کرده بود که نماینده جامعه شاداب و سینه چاک ایران در فرسنگ ها دورتر درگیر تولد فرزندش بود و مخاطب برایش سوال بود که آیا کارش درست بود یا خیر و هضم این میزان تفاوت در روش و منش گویش بسیار برایش سخت بود. اما در همین اثنا بانوی دیگری در کشور همسایه با پوششی متفاوت از شعارش رو به دوربین با مخاطب به بحث و جدل می پرداخت و ما تا سری چرخاندیم و از کشور همسایه به ایران برگشتیم با حرکتی از سمت چهره ای موجه رو به رو شدیم که یک آن شک کردیم که اینجا ایران است یا تگزاس، که ایشان در خونسردی کامل و خنده رویی رو به دوربین از شلیک اسلحه و قتل  به عجیب ترین شکل ممکن صحبت می کند. فضای رسانه ای بشدت درگیر این مسئله بود و سوالات مختلف از طرف مردم، گروههای سیاسی و جامعه شناسان مطرح می شد. این سردرگمی در ذهن مخاطب پابرجا بود تا اینکه با صحبت های هنرمند عزیز  در مورد آقازاده ها مواجه شدیم. نگاهها دوباره چرخید و واکنش به صحبت های ایشان بشدت بالا گرفت چه علیه و چه له. اما این پایان روزگار ما با سلبریتی ها نبوده و نیست. هنرمندی که برای دیده شدن در سطوح مختلف تلاش های بسیار داشته اینبار با یک حرکت غیر متعارف فیلمی از خود با آهنگ خواندن و اسلحه در فضای مجازی منتشر کرد که تبعات خوبی برایش نداشت و در کوتاهترین فاصله زمانی در مقیاس سلبریتی همسر دوم هنرمند دیگر به شکلی عجیب در فضای مجازی ابراز وجود کرد و نگاه رسانه ها را به خود جلب کرد. 

این خلاصه ای قابل ذکر از فضای سلبریتی های ایرانیست هر چند در این بین واکنش های دیگری هم بود که هم در حافظه مخاطب این مطلب هست و هم از حوصله این یادداشت خارج است. این آمار و صورت وضعیت از شرایط سلبریتی در کشور بشدت  نامتعارف، غیر حرفه ای و آسیب زننده است. در ابتدا برای خود سلبریتی و در ادامه برای طرفداران و مخاطبان فضای مجازی. سلبریتی بودن نیز مثل هر کاری نیازمند دانش و مراقبت است حتی اگر آن سلبریتی هیچ حرفه و تخصصی نداشته باشد و فقط با قدرت رسانه توانسته باشد به این جایگاه برسد. اما در کشور ما حتی هنرمندان روشنفکر هم دانشی از منش و نوع تعامل و برخورد و واکنش در جایگاه سلبریتی ندارند.

سالهاست در مورد هر پدیده  نوظهوری در کشور بیان می شود که اول باید فرهنگ آن مسئله به کشور بیاید و بعد خود آن اول باید یاد بگیریم چگونه در آن جایگاه باشیم بعد بخواهیم در آن جایگاه برویم و آنرا کسب کنیم. اما متاسفانه همیشه این داستان برای ما برعکس است. در چنین شرایطی اینجا بهشت سلبریتی هاست. فرد مورد نظر با حضور در دو فیلم، یا ارايه نمایشی از خود، یا با زدن دو گل در لیگ دسته اول به سلبریتی و تیتر فضای رسانه تبدیل می شود بدون آنکه بداند کجا ایستاده و از اینجا به بعد باید چگونه رفتار کند. خیلی زودتر از آنچه خوابش را ببیند به پول و جایگاهی در فضای مجازی می رسد که از ظرفیتش بشدت بیشتر است و برای همین آداب این بستر جدید از تعامل را بلد نیست و کم سوادی و سطحی نگری اش خیلی زود از پشت لنز دوربین بیرون می زند و در فضایی غیر واقعی غرق می شود.

اتفاقات عجیب و غریب و نامانوس در این فضا کم دیده نمی شود. به تازگی حادثه تاسف باری جامعه هنری را تحت تاثیر قرار داد، گربه یکی از سلبریتی ها از دنیا رفت و چه عجیب و چه دور از ذهن برایش یادبودی در فضای مجازی درنظر گرفته شد و به تبع آن همه دوستان سلبریتی دیگر به شکل کاملا جدی ابراز همدردی کردند با مرگ گربه ! یادداشت ها و کامنت های دوستان سلبریتی به شکل اعجاب آوری دور از ذهن، ناباورانه و نمایشی و تو ذوق زننده بود. حقوق حیوانات ارزشمند، اینکه نگه داشتن حیوان خانگی حسی متفاوت دارد ( هر چند برای نگارنده غیر قابل لمس است ) کاملا محترم اما این میزان از واکنش برای از دست دادن حیوان خانگی نه تنها قابل توجیه نیست بلکه نشانی از روح لطیف هنرمندان هم ندارد و بیشتر شکل خاصی برای به رخ کشیدن متفاوت بودن آن هم به روشی دافعه طور برای سلبریتی است. البته دوست عزیز سلبریتی حتی تاب و تحمل انتقاد مردم را نداشت و بعد از اینکه مخاطبان ( چه طنز و چه تلخ ) نسبت به ماجرای گربه متوفی ایشان واکنش نشان دادند استاد با همان روح لطیف هنری مخاطبان را نوازشی فرمودند که قابل گفتن نیست. البته از این دست اتفاقات کم نبوده است. سلبریتی دیگر چند سال پیش هم در غم از دست دادن گربه خود به سوگ نشست و چه یادداشت سوزناکی که در مدح عزیز از دست رفته نوشته نشد.

مداخله و ورود به حوزه های غیر تخصصی هم از جمله خصوصیت دیگر سلبریتی های وطنی است. هر بازیگر یک  سابقه مجری گری، یا یک نماشگاه آثار هنری، یک آلبوم خوانندگی یا حداقل در بدترین حالت یک کتاب شعر از دستنوشته خلوت گونه در کارنامه خود دارد. این آثار منتشر شده نه تنها کیفیت قابل قبولی ندارد بلکه سطح سلیقه مخاطب را هم تنزل می بخشد. اقداماتی از این دست از طرف سلبریتی ها فقط در جهت دیده شدن و تلاش هایی برای ماندگاری در ذهن مخاطب و فضای رسانه جامعه است تا سلبریتی مبادا به ترس فراموش شدنش نزدیک شود، لاجرم دست به هر شعبده ای می زنند تا از ترس خود بگریزد. این اتفاق در فضای ورزشی هم بشدت به چشم می خورد. ورزشکار مردمی بعد از پایان دوران اوج تلاش می کند تا همچنان نامش در صدر اتفاقات روز باشد، حال به شکل افشاگری از یک مسئله که ۲۰ سال از آن گذشته، یا با حضور پر طمطراق در فضای ورزشی در قالب مربی و مسئول و یا با بیانیه صادر کردن و حمله کردن به دیگران. اوج فاجعه جایی است که ما در کشورمان کسانی را داریم که در نهایت بی هنری از طریق این  که خودشان را به شکل سلبریتی های معروف آرایش کنند امرار معاش می کنند.

سرعت در فضای مجازی طبعاً عمق تصمیم‌گیری را کم می‌کند و به همین خاطر اظهارنظر‌های صریح و سریعی که بعضاً سلبریتی‌ها انجام می‌دهند، به‌ دلیل ماهیت این رسانه است. گذشته اگر قرار بود فرد مشهوری در یک رسانه حرفی بزند، تحقیق و مطالعه می‌کرد وسریع تصمیم نمی‌گرفت. اما به هر حال با وجود ماهیت این نوع رسانه سلبریتی ها هم باید مراقبت و دقت بیشتری در واکنش نشان دادن داشته باشند یعنی همانطور که سلبریتی می پذیرند وارد این فضا شود باید قواعد این بازی را بلد باشد. وقتی شما وارد فضای سلبریتی ها شدید وقتی شما مرزهای حریم خصوصی خودتان را رعایت نمی کنید چطور انتظار دارید که دیگران این مرزها را بازشناسی و به آن احترام بگذارند. اما صد افسوس که برای جامعه سلبریتی سواد رسانه ای نه تنها هیچ اولویتی ندارد، بلکه کوچکترین اهمیتی به مدیریت هیجانات و کنترل احساسات داده نمی شود.

بقول سعدی : اگر صد ناپسند آمد ز درویش رفیقانش یکی از صد ندانند

                    وگر یک بذله گوید پادشاهی از اقلیمی به اقلیمی رسانند

فضای متفاوت جامعه سلبریتی در ایران را می توان از چند جنبه بررسی کرد:

۱. میل به سرپیچی از قانون

بی‌گمان قانونمداری و احترام به قانون سنگ بنای شکل‌گیری جامعه مدنی و توسعه پایدار است. تجربه کشورهای توسعه یافته نشان می‌دهد دستیابی به زندگی مطلوب هرگز با اقداماتی خود سرانه و نادیده انگاشتن قانون سازگار نیست. قانون برای حفظ حقوق فردی و اجتماعی و تعیین مرزها و حدود آزادی و تضمین امنیت جامعه است.

یکی از این مواردی که ما امروز در جامعه ی خودمان هم خیلی زیاد آن را مشاهده می کنیم این است که در حوزه ی قانون گریزی این فرآیند زیاد شکل می گیرد.  بسیاری از سلبریتی های ما یک قانون گریزی زیادی در وجودشان حاکم شده و فکر می کنند که به این شکل می توانند مطرح شوند .

دکتر محمد صنعتی در یادداشتی بنام ”قانون گریزی و قانون ستیزی ما” می نویسد: «وقتی خشونت و قانون ستیزی می‌شود اصل، نا گزیر آنچه خواهیم داشت، احساس ناامنی و تخریب است. بنابراین جامعه با این تصور زندگی می‌کند که اولین گزینه برای حل مشکلاتش را خشونت، گردن کلفتی و قدر قدرت بودن بداند. مردم ما تا چند سال پیش شاید هنوز هم اکثریت معتقدند تا داد نزنند و پرخاش نکنند مسئله شان حل نمی‌شود. این‌ها مشخصات آدم‌های خود محور، خودشیفته است و در عین حال وابسته و پر توقع و بزن بهادر». به طور مثال چند وقت پیش یکی از چهره های ورزشی کشور برای دیده شدن با پلیس درگیر می شود و از این ماجرا فیلم می گیرد و در صفحه مجازیش این فیلم را پخش می کند و در واقع می خواهد به مخاطب بگوید از آنجایی که من آدم مشهور و مهمی هستم به فرمان پلیس اهمیت نداده ام و به آن بی احترامی کرده ام و از این طریق سعی می کند دیده شود. نمونه دیگر که جدیدا شاهد آن هستیم و  ریئس اداره آمبولانس خصوصی کشور آن را تایید کرد، جابجایی سلبریتی ها با آمبولانس های خصوصی در پایتخت است. خودشیفتگی مانع از این می شود که فرد خودش را در قانون تعریف کند. چون هر قانونی محدود کننده ارضا میل است و فرد نرگسانه نمی خواهد تن به محدودیت بدهد.

۲. برخوردهای متضاد و دوگانه / روابط بین فردی

رفتاری که سلبریتی‌ها در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی از خود نشان می‌دهند، گاهی با باور و عقایدی که در زندگی‌ شخصی‌شان دارند، متفاوت است. سر منشا این تفاوت کجاست و به چه چیزی بر میگردد می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد اما ماحصل این فضای دوگانه بشدت حس بی اعتمادی ایجاد می کند. مردم سلبریتی‌ها را در شبکه‌های اجتماعی رصد می‌کنند. حافظه مردم خوب است و می‌دانند یک هنرمند در بزنگاه‌های تاریخی و در بحران‌ها و التهابات اجتماعی چه نقشی داشته و چقدر توانسته موضع‌گیری‌های بخردانه و منطقی نشان دهد. از این رو، اگر بخواهد تغییر رفتار داشته باشد و موضع‌گیری‌هایش پر از نوسان و اعوجاج باشد، طبیعتاً مردم این‌ها را نمی‌پذیرند. در هرحال موضع بیشتر این سلبریتی‌ها از ثبات رأی چندانی برخوردار نبوده و بیشتر تناقض گویی کرده‌اند. قصه فقط به اینجا ختم نمی شود بلکه درادامه می بینیم که سلبریتی همچنان به موضع غلط خویش اصرار می کند و برای شعور مخاطب ارزشی قایل نمی شود.

در ماجرای حجاب سلبریتی که چند سال پیش رخ داد، ایشان همچنان اصرار داشت که بادی وزیده شد و چادر من در یک لحظه از سرم افتاد !! این توجیه تا مدت ها دستمایه شوخی فضای مجازی و حتی خود سلبریتی ها بود. یا سلبریتی دیگر تمام تلاشش این است که خودش را در قامت خواننده فقید موسیقی نمایش دهد ولی وقتی در مورد این شباهت از ایشان سوال می شود در نهایت خونسردی انکار می کند. چرا برای سلبریتی که سالهاست با رسانه آشناست و از تبعات و برد اثرگذاری آن مطلع هستند پاسخگویی به این دست سوالات سخت می شود ؟ آیا صداقت  داشتن در روبه رو شدن با سوال مخاطب و اظهار پاسخی بدون توهین به مخاطب انتظار زیادی  است ؟ در خیلی از این مثالها مسئله اصلی اتفاقی که افتاده نیست، بلکه موضع گیری خود آن سلبریتی نسبت به رفتارش است که تا حد زیادی موجب پذیرش و ترمیم جایگاهش در فضای ذهنی مخاطب می شود. اما متاسفانه انگار  انتظار اینکه سلبریتی به مخاطب و هوادارانش پاسخ در سطح درک مخاطب بدهد،خیلی دور از ذهن  است.

بجز نوع تعامل سلبریتی ها با مردم و مخاطبان، چیزی که بیشتر به چشم می خورد تعامل بین فردی خود سلبریتی ها در جامعه خودشان است. در اسطوره نرگس می خوانیم که نرگس عاشق تصویرش در آب می شود و جز خودش چیزی نمی بیند و بعد دچار رقابت با آن تصویر می شود. در تاریخ رسانه این کشور کم نبوده جنگ های زرگری بین اهالی مطرح فوتبال که از زمین خاکی ها شروع کردند تا هنرمندان خاک صحنه خورده که در فضای رسانه ای چه جنگ هایی بر سر ترانه، فیلم، تعداد فالوور و… داشتند. تقریباً سالی نبوده یا جشنی و مراسمی نبوده که سلبریتی های ما در یک جشنواره یا دورهمی جمع شوند و مراسم را با پشتیبانی از هم به پایان برسانند. اعتراضات تند، نفی دیگری، درگیری بین جناحی حتی در فضای مجازی نشان از عدم توانایی سلبریتی ها در تعامل مناسب و سودمند با یکدیگر دارد که این خود می تواند ناشی از مسایل مختلف باشد از جمله به رسمیت نشناختن دیگری با ذهن و سلیقه متفاوت.  بقول افشین یداللهی  :

 خط قرمزهای ما انگار لیمویی شده

شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده

حرف ها و ژست هامان ادعا در ادعا

دوره ما دوره ی بحران کم رویی شده…

۳. میل به دیده شدن

«من عالی و درجه یک هستم، نگاهم کن»  اگر انسان مختار باشد میان اینکه همه چیز را ببیند ولی هرگز دیده نشود و یا برعکس دیده شود، ولی هرگز چیزی را مشاهده نکند، کدام یک از این دو طرف را برمی گزیند؟ ممکن است کسانی بگویند: «ما دوست داریم همه چیز را ببینیم، اگرچه هرگز دیده نشویم» و برعکس کسانی باشند که بگویند: «ما می خواهیم دیده شویم اگرچه هرگز نتوانیم چیزی را ببینیم» وقتی از دیدن و دیده شدن سخن می گوئیم، منظور فقط رویت و مشاهده نیست، بلکه شنیدن و شنیده شدن و در کلّ، فهمیدن و فهمیده شدن است.

انسان همان اندازه که دوست دارد عالم را بشناسد و شناسایی خود را گسترش دهد، دوست دارد شناخته نیز بشود. در تمام جوامع و دوران‌ها ميل به ديده شدن در انسان‌ها وجود داشته است و اين مسئله تنها در جامعه ما نيست، بلكه در تمام دنيا سابقه تاريخي دارد و افراد سعي مي‌كنند به عناوين مختلف خود را مطرح كنند و بنمايانند. از دیدگاه روان‌شناسی، توجه‌طلبی از نیازهای طبیعی و بخشی از الزامات زندگی اجتماعی آدمی است. كسب وجهه اجتماعی نوعی تایید خویشتن است، چرا كه افراد اگر دریابند كه دیگرانی هستند كه آرا و رفتار آنها را مورد تایید یا الگو قرار می‌دهند، به شكلی حس تایید خودشان تقویت می‌شود. منشأ این نیاز کسب اطمینان از احساس اینکه من به اندازه کافی خواستنی هستم در دوران کودکی با مراقبین اولیه است. عطش و اشتیاق بیش از اندازه سلبریتی ها برای دیده شدن و تایید از طرف مخاطب و فضای رسانه های جمعی وقتی بدون بینش و هیجانی صورت گیرد تبعات مخربش جبران ناپذیر می شود. در جنبه افراطی آن مثلی هست که می گوید : من مشهور باشم ولو به بدنامی، بهتر است از اینکه گمنام باشم. سلبریتی رابطه بسیار تنگاتنگی با دوربین دارد. تم توجه طلبی زیاد با مبالغه در افکار و احساسات موضوع مشترک در میان سلبریتی هاست. اظهار نظر عاطفی در آنها خیلی به چشم می آید و به شدّت نیاز به توجه و ستایش دارند. آنها از خود تصویری درخشان و با شکوه به دیگران ارائه می‌دهند و همان طور که دیگران داستان آنها را باور می‌کنند خودشان هم کم کم باورشان می شود و هویت مستقل خود را از دست می‌دهند و تبدیل به یک کاراکتر نمایشی می‌شوند چنان که انگار در تمام زندگی جلوی دوربین فیلمبرداری هستند!

مسئله با دیده شدن در فضای سلبریتی هایی وطنی به شکل روی آوردن به هر کاری به قیمت جذب مخاطب کشیده شده است. در چند سال اخیر شاهد آن بودیم که سلبریتی های گرامی به طرزی عجیب همه به بزرگداشتِ کریسمس روی آورده اند و عکس از درخت های کریسمس خود می گذارند و حتی جدی تر از هموطنان مسیحی کریسمس را جشن می گیرند. این رفتار مسلما با نیت گرامیداشت آیین و آداب کریسمس و با هدف دورهم بودن نیست، که ای کاش می بود، بلکه فقط نمایشی کوچک برای مخاطبان است برای دیده شدن  به هر قیمتی.

یا نمومه عجیب در زلزله کرمانشاه اتفاقی رخ داد که در تاریخ سلبریتی ها در نوع خود کم نظیر بود. ویدیویی  از حضور سلبریتی عزیز در کنار ساختمان های آسیب دیده از زلزله  در شهر سرپل ذهاب پخش شد که واکنش بسیار زیاد کاربران در شبکه های اجتماعی توییتر و اینستاگرام را برانگیخت. ایشان که برای کمک رفته بودند ویديویی از خودشان منتشر کردند و چه میزانسنی چیدند که اندوه و تالم ایشان بیشتر به چشم بیاید. فضای خلوت و ساختمان مخروبه، تمرکز روی ژست سلبریتی و شیوه دستانی که چشمان مثلا اندوهگین او را می پوشاند!! تمام تلاششان این است که غمگین تر و همدرد تر باشند، در صورتی که خود ماهیت کار بشدت زیر سوال می رود که چگونه در چنین شرایط اسفناکی که مردم آن منطقه در سرگیجی تجربه این تروما هستند شما به فکر تهیه فیلم هنری از خودتان هستید ؟؟

۴. اعتراض مسالمت آمیز

تجمعات مردمی و اعتراض های مسالمت آمیز یک حق مدنی است و حق مدنی جزو حقوق سیاسی و اجتماعی مردم است که بتوانند به تصمیمات جامعه در چهارچوب قانون اساسی اعتراض کنند و حاکمیت هم باید به اعتراض‌های مردمی توجه داشته باشد. رفتاری در چهارچوب قانون ولی عاری از خشونت. و مقصود از اعتراض و نافرمانی، جلب‌ توجه نسبت به سیاست‌ها و قوانینی است که ظالمانه و تبعیض‌آلود است. معترضان به دنبال نفع شخصی خود نیستند، بلکه انگیزه اصلی آنان مبارزه با قوانین و سیاست‌هایی است که با معیارهای اخلاقی سازگار نیست. مقصود اصلی از اعتراض مدنی نه از‌میان‌ برداشتن اصل حکومت و حاکمیت قانون و در نتیجه بازگشت به هرج‌ومرج، بلکه اصلاح و تغییر قوانین و سیاست‌های ناعادلانه است. معترضان مدنی از دست‌زدن به هر‌نوع خشونت پرهیز می‌کنند، زیرا ممکن است اقدام خشونت‌آمیز باعث تحریک حکومت و مقابله ‌به ‌مثل از سوی آن شده و چرخه خشونت تکرار شود.

اعتراض مدنی به‌ مثابه یکی از روش‌های مبارزه با بی‌عدالتی، در مقایسه با مخالفت مسلحانه بدون اینکه عواقب خطرناک و غیرقابل‌کنترل‌شده باشد، باعث تغییرات مهم در قوانین و سیاست‌های حکومتی شده است. جنبش طرفداری از رأی زنان در انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم، مبارزات عاری از خشونت ماهاتما گاندی با استعمار بریتانیا، تلاش‌های مارتین لوتر کینگ در جهت تأمین حقوق شهروندی برای رنگین‌پوستان امریکا و نافرمانی مدنی برخی از شهروندان امریکایی از شرکت در جنگ ویتنام را می‌توان به‌عنوان نمونه‌های تأثیرگذار اعتراضات مدنی در تاریخ جهانی نام برد. یکی از مهمترین سرفصل‌ها و نقاط عطف تاریخ معاصر ایران زمین را می‌توان نهضت مبارزاتی ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت دانست  که نمونه حضور گسترده مردم در اعتراضات مردمی است. سلبریتی های معروف دنیا سهم مهمی در ایجاد و حضور رویدادهای اجتماعی دارند.

جورج کلونی بارها به جهت اعتراض بازداشت شده که یکی از آنها زمانی بود که به همراه معترضان در مقابل سفارت سودان تجمع کرده بود. از بازیگران نسل جدید نیز اخیراً شیلین وودلی[۱۲]، ستاره فیلم « ناهمتا » در جریان اعتراض به ساخت خط لوله انتقال نفت در منطقه داکوتای شمالی که موجب آلودگی محیط زیست می شد، به همراه دیگر معترضان بازداشت شد. اما سلبریتی های ما نهایت اعتراضشان به مسایل جامعه و حتی مسایل بین المللی استفاده از هشتگ در فضای مجازی است و کمتر دیده شده که خارج از اینترنت و در دنیای واقعی حضور فیزیکی داشته باشند. در اعتراضات مسالمت آمیز و در چهارچوب قانون اساسی معلمان به شرایط کاری، بازنشستگان به حقوق یا اعتراض کارگران هیچ ردی از سلبریتی های خوش آب و رنگ نه تنها دیده نشد بلکه در فضاهای مجازی خودشان نیز هیچ واکنشی نشان ندادند. به قول خیام :

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی

۵. شفافیت مالی

صحت اطلاعات، کامل بودن و به موقع بودن اطلاعات مالی به معنی شفافیت مالی است که همیشه در کشور ما جای بحث بسیار داشته است. هر کشوری جهت دست‌‌یابی به اقتصادی با ثبات، کارآمد و پویا بایستی توانایی رصد، برنامه‌‌ریزی و اجرای برنامه‌‌های حوزه اقتصادی را داشته باشد. این مسایل به مقوله‌ی خطیر شفافیت فضای اقتصادی گره خورده‌‌ است و به عبارتی شفافیت اطلاعات اقتصادی از مقدمات و مقومات حصول هر یک از این سه موضوع می‌‌باشد. در این بین وظیفه تک تک افراد جامعه است که نسبت به مسایل مالی خود در جامعه شفافیت کامل داشته و به موقع پاسخگو باشند.

یکی از جنبه های مجهول در فضای بیشتر سلبریتی های جامعه ما عدم وضوح در درآمدزایی و دستمزد قراردادهاست. سلبریتی های جامعه ما اغلب قراردادهایشان را پشت درب های بسته می بندند و دریافتی هایشان برای رسانه نامشخص است و این روند نیز در سالهای اخیر تغییری به خود ندیده و کماکان همه چیز مجهول، ناگفتنی و ناپرسیدنی است. در حوزه ورزش و قراردادهای مالی بشدت ناهمخوانی دیده می شود و هیچ اطلاعات دقیقی در دست نیست دستمزد بازیگران و هزینه های تهیه آثار فاخر سینمایی هم هیچوقت به شکل رسمی و شفاف اعلام نمی شود. جزییات تامین مخارج آخرین ساخته کارگردان قدیمی سینمای دفاع مقدس همچنان معلوم نیست. پرونده سریال پر حاشیه نمایش خانگی  با سرمایه گزاران نامعلوم همچنان موضوع رسانه ها است. عدم وضوح و اطلاع رسانی دقیق در مورد مسایل مالی در سلبریتی های خارجی بشدت خط قرمز است. به عنوان مثال فیلم « روزی روزگاری در هالیوود » که جدیدترین اثر کوئینتین تارانتینو است وقتی در مراحل ساخت بود جزئیات مالی آن پیش از آغاز فیلمبرداری بطور کامل منتشر و جزئیات اختصاص بودجه در دسترس تمام افراد قرار گرفت.

نگاه

مطالعه موضوعات، مشکلات و مسائل مرتبط با جامعه در قالب مفاهیم روانکاوی یکی از حوزه های کاربردی برای فهم پدیده های اجتماعی است و  مفهوم” خودشیفتگی” همیشه یکی از موارد قابل تأمل در این حوزه بوده است.

زیگموند فروید[۱۳] اصطلاح ” خودشیفتگی[۱۴] ” را در سال ۱۹۱۴ به طور رسمی مطرح و دو نوع خودشیفتگی را توضیح داد. خودشیفتگی اولیه و خودشیفتگی ثانویه. در خودشیفتگی اولیه، کودک هنوز قادر به جدا کردن خود و مادر نیست و فکر می کند مادر ادامه خود اوست. کودک تصور می‌کند گریه کردنش باعث رفع گرسنگی اوست یعنی چون کودک مادر را بخشی از وجود خود می داند توجه مادر برای ارضا نیازهای او را نشانه‌ی قدرت خود به انجام کارها تلقی می کند. اگر کودک مراحل رشد را به شکلی بهنجار طی کند، به تدریج متوجه‌ این موضوع می‌شود که دنیای پیرامون، وجودی مستقل از او دارد و می تواند بین خود و دیگری فرق بگذارد.

 نوع دوم خودشیفتگی به دلیل معکوس شدن نیروگذاری روانی صورت می گیرد. یعنی فرد به جای اینکه نیروی روانی خود را به دیگری معطوف کند، به خود باز می گرداند. به نوعی love object یا عشق موضوع اهمیت پیدا می کند. این شکل از خودشیفتگی در بزرگسالی می تواند اتفاق بیفتد.

دکتر حسین پاینده در مقاله ای به نام ”کریستوفر لش و فرهنگ خودشیفتگی” به نقل از کریستوفر لش[۱۵] بیان می کند: «خودشیفتگی به منزله‌ی پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی، به مدرنیته ربط داده می شود. وی استدلال می‌کند که بیماری‌های روانی در هر دوره‌ای، نمایانگر ساختارهای مَنِشِ افرادی است که در آن دوره زندگی می‌کنند. لیکن بیماری غالب در جامعه‌ی مدرن، با روان‌رنجوری‌های دوره‌ی فروید فرق دارد؛ اکنون اختلالات شخصیت، یا به طور اخص خودشیفتگی، مشخصه‌ی بارز اکثر کسانی است که از ناراحتی روانی رنج می‌برند».

ویژگی های خودشیفتگی در بخش اعظمی از سلبریتی ها دیده می شود. پژوهشگرها رفتارهایی ازجمله تلاش در جذب فالوئرهای بیشتر، تمایل به درمیان‌گذاشتن چیزهایی از زندگی خود با فالوئرها و نیز تلاش به ارایه تصویری مثبت در کلیه اوقات را به‌ عنوان نمونه‌هایی از جلوه‌های خودشیفتگی در رسانه‌های اجتماعی برمی‌شمارند.

سیمون بلکبرن[۱۶] در کتاب ” آینه، آینه: استفاده‌ها و سوءاستفاده‌ها از خوددوستی [۱۷] ”  می‌گوید، «علاقه‌ای عاقلانه به خود داشته باشیم اما در «بی‌تفاوتی محض و متکبرانه نسبت به جهان» تصمیم نگیریم. باید به آن چه دیگران فکر می‌کنند اهمیت دهیم. «رفتار خوب سازگاری‌ای کوچک اما مداوم با انتظارات و نیازهای منطقی دیگران است، نشانه‌های کوچکی که حق آن‌ها را تا حدی تأیید می‌کنیم.» به گفت بلکبرن، ما به این حقیقت که مردم تماشایمان می‌کنند، حساسیم و بر این اساس رفتار می‌کنیم و باید هم همین طور باشیم».

نیچه معتقد است که زندگی بر اساس دو بعد بنیادی پیش می رود. از یک طرف ما در دنیای توهمات زندگی می کنیم. به طور پیوسته شکل ها و معانی گذرایی را می سازیم که با آنها بازی می کنیم و سریعا کنارشان می گذاریم. نیچه به این جنبه از زندگی، جنبه آپولوئی می گوید. آپولو الهه ی رویا، هنر و توهم است. از طرف دیگر  ما در یک مجموعه جهانی از انرژی که به طور موقت از آن بروز پیدا می کنیم، قرار داریم که خودمان را بیان می کنیم و دوباره به درون آن ناپدید می شویم. نیچه به این جنبه از زندگی، جنبه دیونیزسی می گوید. دیونیزس سیستم نیچه نماد باطل کردن غیر قابل اجتناب تمام توهمات و تمام وجود فردی است. نیچه شرایط تراژیک زندگی واقعی رای ایجاد تعادل بین ابعاد آپولوئی و دیونیزسی می داند. یعنی شرایطی که فرد می تواند به طور کامل به دنبال توهمات آپولوئی برود و همچنین قادر است این توهمات را در مواجهه با واقعیت های غیر قابل اجتناب شرایط انسانی، رها کند.

استفان میچل در مقاله ای به نام ”بال های ایکاروس : توهم و خودشیفتگی[۱۸] ” مثالی را از مرز میان خودشیفتگی سالم و غیر سالم مطرح می کند که قابل توجه است. ساحلی را در حین جزر و مد در حالت جزر در نظر بگیرید، که در آن شن های بی پایان خودشان را به صورت موادی که باید شکل داده شوند به نمایش می گذارند. فردی کاملا آپولوئی قلعه های شنی خوبی را می سازد و خودش را طوری در این فعالیت غرق می کند که گویی ساخته هایش تا ابد باقی می مانند و کاملا نسبت به حالت مد که اتفاق خواهد افتاد و تمام ساخته هایش را نابود می کند نادان است. در اینجا کسی وجود دارد که واقعیت را نادیده گرفته و در نتیجه دائما توسط آن غافلگیر می شود و ضربه می خورد. اما فرد کاملا دیونیزسی گریز ناپذیری مد را می بیند و در نتیجه هیچ قلعه ای نمی سازد. دغدغه ی دائمی او در مورد ماهیت زودگذر زندگی و ساخته هایش باعث می شود او هیچ فضای روانی برای زندگی کردن و بازی کردن نداشته باشد. او فقط در صورتی یک چیز را می سازد که ساخته هایش از نظر جاودانگی تضمین باشند اما بر خلاف فرد آپولوئیی او از واقعیت رنج نمی برد. سومین گزینه فرد تراژیک نیچه است که نسبت به جزر و مد و ماهیت بی ثبات ساخته هایش آگاهی دارد و با این حال قلعه شنی خودش را می سازد. محدودیت های گریز ناپذیر واقعیت، شور و شوق او برای ساختن قلعه را کمرنگ نمی کند. نیچه می گوید که بازی تراژیک تفریحی که سومین فرد در آن شروع به خلقت و ساختن می کند، غنی ترین شکل زندگی است و باعث ایجاد عمیق ترین معنا از تعامل دیالکتیک بین توهم و واقعیت می شود.

خود شیفتگی مرضی نیز بازتاب دهنده یک نوع تثبیت آپولوئی است. توهمات بیش از حد جدی گرفته شده و بر آنها اصرار می شود. در برخی توهمات خودشیفتگی به طور فعالانه و هشیارانه حفظ می شوند، واقعیت قربانی می شود تا فرد به صورتی اعتیاد آور به داستان های آرمانی شده، خود بزرگ بینانه و حاکی از همزیستی بچسبد. شارون مارکوس در کتاب خود با عنوان «درام سلبریتی» [۱۹]به ترجمه حسین رحمانی می نویسد :  «فرهنگ سلبریتی چیزی نیست جز همین های ‌و هوی؛ نمایشی که عده زیادی در نگارشش دخیلند ولی مهار کاملش در اختیار هیچ کس نیست».

 در وانفسای دنیای شلوغ سلبریتی ها افرادی هستند که که به دور از هیاهوی رسانه، خالی از هر گونه سر و صدای پر بهانه، به شکل صحیح و هنرمندانه مشغول خلق آثار والا و با ارزش اند. کسانی که با خودشیفتگی سالم به  آفرینندگی می پردازند.

این دسته محدود می توانند تعادل بین دو جنبه آپولویی و دیونیزسی را حفظ کنند خصوصیات مهمی دارند،  آنها برای خودشان احترام قایلند که هر جایی به هر شکلی با هر عنوانی و در هر قامتی نباشند. می دانند چه می کنند و در چه فضایی گام بر می دارند. مخاطب را می شناسند و  مراقب خود هستند که چگونه واکنش نشان دهند.خیلی اهل خودنمایی نیستند، آگاهند در چه زمانی و به چه شکلی در مسایل اجتماعی حضور موثر داشته باشند و مخاطب را دست کم نمی گیرند. ترس از فراموشی ندارند و اسم را راهی برای کسب شهرت به هر ضرب و زوری نمی دانند. در فضای سلبریتی  پرویز تناولی داریم که از ” هیچ ” اثری ماندگار و جهانی می سازد که یادآور نام ایران در قامتی با شکوه است به دور از های و هوی پر طمطراق اینستاگرامی  یا حسین علیزاده هنرمندی نوگرا ، اصیل و صاحب تفکر .

هاینز کوهات[۲۰] خودشیفتگی را به عنوان بخشی در سلامت روانی تعریف کرد که دارای سطوح مختلف رشدیافتگی است. و آن را بخشی از زندگی میشمارد که جنگیدن پویا را شکل می دهد و افسردگی را نتیجه از بین رفتن خودشیفتگی می داند. فرد بهنجار دارای نیازهای خودشیفتگی است و در طول عمر با وجود صمیمیت و عشق، احساس تایید شدن در روابط نزدیک تجربه می کند. خودشیفتگی سالم در قالب رفتارهایی چون شوخ طبعی و خلاقیت دیده می شود. خودشیفتگی سالم با خود یکپارچه که نشان دهنده آگاهی و پذیرش نقاط ضعف و قوت است تعریف می شود و فرد می تواند نیازها و تمایلات خود را با کمترین اضطراب و میزان تعارض کمتر برآورده کند. خود شیفتگی سالم همان تعادل دیالکتیک ظریف بین توهم و واقعیت را بازتاب می دهد. توهمات مربوط به خود و دیگران ایجاد می شوند، از آنها لذت برده می شود و در مواجهه با ناکامی ها کنار گذاشته می شوند  و به طور مرتب توهمات جدیدی ساخته و منحل می شوند. خودشیفتگی  بهنجار به مراقبت از خویشتن ، بقا و پیشرفت می انجامد؛ فرد هم زمان با آن که به حفظ و ارتقای خود می اندیشد ، به آسانی با دیگران وارد تعامل موثر می شود و می تواند همدلانه و در راستای نیازهای دیگری به آدمها نزدیک شود. خودشیفتگی سالم به زیر سوال بردن و بی اهمیت کردن تجربه  دیگری نمی انجامد و دیگران راهی  برای بالا رفتن از نردبان قدرت و ثروت و شهرت و موفقیت نیستند.

یادداشتی از رضا شهلا
روانشناس و رواندرمانگر تحلیلی

شهریور ۹۸

پیوست


[۱] Rolf Dobelli (نویسنده و رمان‌نویس سوئیسی)

[۲] Antoine lilti. The Invention of Celebrity

[۳] celebutard

[۴] debutante

[۵] retarded

[۶] Nayar

[۷] Driessens

[۸] Celebritization

[۹] Democratization

[۱۰] Diversification

[۱۱] Migration

[۱۲] Shailene Diann Woodley

[۱۳] Sigmund Freud

[۱۴] Narcissism

[۱۵] Christopher  Lasch

[۱۶] Simon  Blackburn

[۱۷] Mirror, Mirror: The Uses and Abuses of Self-love. Princeton

[۱۸] The wings of Icarus: Illusion and the problem of narcissism.

[۱۹] Sharon Marcus, The Drama of Celebrity

[۲۰] Heinz Kohut