پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امینالرعایا و پدرام محسنیان
مفاهیم روانکاوانه:
Acceptance پذیرش
Anxietyاضطراب
Alivenessسرزندگی
Ambivalenceدوسوگرایی
Integrityیکپارچگی
Painدرد
Frustrationناکامی
Fear ترس
Good Enough Motherمادر به اندازه ی کافی خوب
Defectنقص/ کاستی
Kindnessمهربانی
Wholenessتمامیت
Compassionدلسوزی
True Selfخود واقعی
Securityامنیت
Insecurityناایمنی
Peer Pressureفشار همسالان
Emotional Neglectغفلت هیجانی یا عاطفی
Tensionتنش
Sense of Selfحسی از خویشتن
Rejectionطرد
Shameشرم
Fantasyفانتزی
Lonelinessتنهایی
Emotional Bondپیوند عاطفی
Protectionمحافظت
Vulnerabilityآسیب پذیری
Empathyهمدلی
Guiltاحساس گناه
Identificationهمانند سازی
Object constancyثبات ابژه
Needsنیازها
Objectابژه
Isolationانزوا
Friendshipدوستی
Characterشخصیت /منش
Jealousyحسادت
Sibling Relationshipرابطه همشیرها
Superegoسوپرایگو
Self-Esteem عزت نفس
Hopelessness ناامیدی
کمدی درام
IMDb rating : 8
کارگردان Stephen Chbosky
سایر آثار کارگردان
The Perks of Being a Wallflower
(۲۰۱۲)
جوایز نامزدی ها :
اسکار ۲۰۱۸
نامزد بهترین گریم
بفتا ۲۰۱۸
نامزد بهترین گریم
سایت IMDb
داستان فیلم:
داستان فیلم اعجوبه در مورد پسر بچه ای به نام آگست ( آگی ) پولمن است که به دلیل یک بیماری مادرزادی چهره ی متفاوتی نسبت به دیگران دارد. آگی نسبت به ظاهر خود دچار شرمی است که او را از ارتباط با محیط بیرونی بازداشته است به همین خاطر والدینش تصمیم می گیرند دوره ی ابتدایی را مادر آگی در خانه به او تدریس کند. با شروع فیلم میبینیم که قرار است تغییر بزرگی در روند زندگی آگی شکل بگیرد: خانواده آگی تصمیم گرفته اند او به مدرسه برود تا بتواند با محیط اجتماعی از نزدیک مواجه شود و در کنار همسالانش به آموختن دروس بپردازد. ورود به مدرسه برای آگی موقعیت استرس زایی است که دردسرهای مختلفی به همراه دارد…
تحلیل روانکاوانه فیلم اعجوبه
داستان فیلم اعجوبه در مورد پسر بچه ای به نام آگست ( آگی ) پولمن است که به دلیل یک بیماری مادرزادی چهره ی متفاوتی نسبت به دیگران دارد. آگی نسبت به ظاهر خود دچار شرمی است که او را از ارتباط با محیط بیرونی بازداشته است به همین خاطر والدینش تصمیم می گیرند دوره ی ابتدایی را مادر آگی در خانه به او تدریس کند. با شروع فیلم میبینیم که قرار است تغییر بزرگی در روند زندگی آگی شکل بگیرد: خانواده آگی تصمیم گرفته اند او به مدرسه برود تا بتواند با محیط اجتماعی از نزدیک مواجه شود و در کنار همسالانش به آموختن دروس بپردازد. ورود به مدرسه برای آگی موقعیت استرس زایی است که دردسرهای مختلفی به همراه دارد.
یکی از ویژگی های جالب فیلم این است که نه تنها ما شاهد چالش های زندگی آگی هستیم، بلکه دیدگاه افراد درگیر هر یک از ماجرا ها را برای ما به تصویر می کشد تا متوجه شویم آن چیزی که ما از بیرون به آن می نگریم و برداشت می کنیم، همه چیز آن واقعه نیست.
روابط درونی خانوده آگی
یکی از مسایل مهمی که فیلم به آن پرداخته است، این موضوع است که وقتی توجه و مراقبت والدین بر روی یک فرزند متمرکز می شود، ممکن است فرزند دیگر خانواده مورد غفلت عاطفی قرار بگیرد و احساس طرد شدن و تنهایی را تجربه کند. این همان مسأله ای ست که ویا به عنوان فرزند بزرگ تر خانواده با آن روبروست. با وجود اینکه در ۴ سالگی اش آرزوی داشتن یک برادر را داشته، با به دنیا آمدن آگی، توجه پدر و مادرش کاملاً بر روی مشکلات آگی متمرکز می شود.
ساختار خانواده به دلیل مشکلاتی که در پی به دنیا آمدن آگی با آن مواجه می شوند، دستخوش تغییراتی می شود مثل اینکه مادر خانواده که در حال نوشتن پایان نامه بوده است، این موضوع را به تعویق می اندازد تا بتواند به خوبی از آگی مراقبت کند. همچنین، توجه و حضور والدین به دلیل جراحی هایی که آگی داشته است، به مراتب کمتر از قبل به فرزند بزرگتر خانواده، ویا می شود. به همین دلیل ویا که در آن سن قادر نبوده کاملاً به خود متکی باشد، حضور ناکافی والدینش موجب می شود نیاز ویا در کودکی به تداوم ابژه به سوی مادر بزرگش معطوف شود. در واقع می توان این طور برداشت کرد که مراقبت های والدینی برای ویا ناکافی و غیر قابل اتکا بوده است که او پیوند عاطفی عمیقی را با مادربزرگ شکل می دهد تا احساس یکپارچگی بیشتری داشته باشد و متعاقب آن، آسیب های بالقوه در این ارتباط خنثی شود. اگرچه این غفلت عاطفی از سوی والدین موجب احساس طردشدگی، دوست داشتنی نبودن، عزت نفس پایین و ناامیدی در شخصیت ویا شده است.
در بخشی که اتفاقات را قرار است از دیدگاه ویا ببینیم فیلم ما را وارد فضایی می کند که متوجه شویم توجه زیاد والدین به آگی آنچنان هم مورد رضایت ویا نیست. او نگاهی به اتاق خواب آگی می اندازد که پدر و مادرش کنار آگی هستند و او با لبخند تلخی در اتاقش را می بندد. او تعریف می کند که چطور بعد از مرگ مادربزرگش احساس تنهایی می کند، چطور احساسات دوسوگرایانه ای نسبت به آگی دارد، از یک طرف او را دوست دارد از سوی دیگر آگی را به خورشیدی تشبیه می کند که مادر و پدر و همچنین خودش به دور آن می گردند. به شکلی او نسبت به توجهی که آگی از والدین می گیرد احساس حسادت می کند و می گوید: ” مادر چشمان فوق العاده ای دارد اما ی کاش یک دفعه با آنها به من نگاه کرده بود.” او در تکالیف و امتحانات مدرسه اش کمکی از والدین نمی خواسته چون احساس می کرده والدین توان مسائل و مشکلات بیشتر از سوی او را نداشته اند. شاید خانواده با گفتن این جمله که” تو فهمیده ترین دختر جهان هستی” به صورت ناخودآگاه فشار سوپرایگوی او را بیشتر می کنند که هیچ گاه اعتراضی نسبت به شرایط موجود نداشته باشد و آنها را درک کند که درگیر چه مسایلی هستند. رفته رفته در فیلم میبینیم که با کمتر شدن دلمشغولی های مادرانه ایزابل (مادر) نسبت به آگی، توجه مادر به نیازهای عاطفی ویا در ارتباط با خودش جلب می شود و می فهمد که چطور او را سالها از نظر عاطفی نادیده گرفته است.
در عین حال وجود ویا در خانواده برای آگی به شکلی حمایت کننده است که وقتی والدین نمی توانند پاسخگوی نیازها و ناراحتی های او باشند، ویا ابژه ی بیرونی مورد اعتمادی ست که می تواند به او تکیه کند و کمتر در برابر محیط بیرونی احساس آسیب پذیری کند. این موضوع در فیلم زمانی پر رنگ می شود که آگی در جشن هالووین متوجهمی شود همکلاسی هایش، در نبودش او را مسخره می کنند. وقتی به خانه برمی گردد ویا به سراغش می رود و تلاش می کند که به او بفهماند که اگر قرار است در جامعه و مدرسه زندگی کند باید بپذیرد که این مدل رفتار ها مانند عدم پذیرش، طرد شدگی و … را از سوی دیگران ببیند و نسبت به چنین واکنش هایی محکم باشد و در هم نشکند. ویا از مشکلاتی که با دوست صمیمی اش دارد برای آگی تعریف می کند و به سبب همین تجربه مشترک از او می خواهد که با هم به مراسم هالووین بروند چون حالا بهترین دوست همدیگر هستند.
در ارتباط مادر خانواده با آگی، می توانیم به مفهوم مادر به اندازه کافی خوب اشاره کنیم که به نظر می رسد مادر همیشه متناسب با حد و توان تحمل آگی ناکامی هایی را به او ارائه داده است و حالا در ابتدای فیلم میبینیم که بحثی میان پدر و مادر است که آیا آگی آمادگی رفتن به مدرسه را دارد یا نه؟ آگی که شاهد چنین بحثی است می بیند که مادرش معتقد است او الان می تواند وارد مدرسه شود و لازم است که دنیای بزرگتری را تجربه کند. در طول فیلم میبینیم که چطور مادر آگی در برابر بسیاری از اضطراب ها و نگرانی هایی که در محیط مدرسه برای او پیش می آید و به نظر فراتر از تحمل آگی است، از او مراقبت می کند و در عین حال اجازه می دهد که ناکامی هایی را هم تجربه کند تا بتواند مسیر رشدی خود را پیش ببرد. بعد از روز اول مدرسه که آگی روز سختی را گذرانده است، با گریه به مادرش می گوید ” چرا من باید انقدر زشت باشم؟” مادر به او می گوید تو زشت نیستی و اگی در جواب می گوید چون تو مامانمی اینو میگی ، مکالمه ای که در ادامه بین مادر و آگی اتفاق می افتد این است که مادر به شکلی همدلانه سعی می کند به آگی بگوید که هر کسی نقص ها و نشانه های در ظاهرش دارد که نشان مسیری ست که در طول زندگی طی کرده است و هر کسی که بخواهد آدم را بشناسد تمامیت تو را در نظر می گیرد نه فقط ظاهرت را. به تدریج در طی فیلم می بینیم که چطور صورت آگی برای خودش و دیگران از اهمیتش کم می شود و کودکان دیگر مثل جک و سامر به سمت او جذب می شوند. برای مثال وقتی جک از آگی می پرسد که ” تا به حال به جراحی پلاستیک فکر کردی؟” آگی با خنده و شوخی جواب می دهد که “رفیق این قیافه ی بعد از جراحی های منه، کلی کار برده تا اینقدر زیبا بشم.”
فشار همسالان
یکی از چالش هایی که دانش آموزان با آن روبرو هستند فشار همسالان است. شخصیت هر کودکی بر روی اینکه چگونه از پس آن فشار بر می آید، تأثیر گذار است. همچنین، فشار همسالان می تواند شخصیت و رفتار کودک را تحت الشعاع خود قرار دهد. عوامل ناخودآگاهی تعیین کننده های اصلی رفتار یک فرد هستند تا تسلیم فشار همسالان شود و در ازای آن، احساس امنیت و پذیرش را در گروه همسالان به دست آورد. در واقع، نیاز فرد به احساس تعلق داشتن نسبت به محیط بیرونی، دوست داشته شدن از طرف آن باعث می شود فرد خود را عضوی از آن گروه یا اجتماع به حساب بیاورد.
این موضوع در مورد آگی و دوستانش دیده می شود که چطور جولیان با رفتارهای قلدرمآبانه ی خود و فشار به همکلاسی هایش برای همراهی با او، باعث می شود آگی روزهای سختی را در مدرسه بگذارند و برای رهایی از شرمی که گریبان گیرش است، به فانتزی هایش در مورد فضانورد بودن پناه می برد. او از همین طریق، اضطراب و رنج خود را دربرابر تنش ها و ناکامی هایی که در مدرسه تجربه می کند ، تسکین می دهد. همین جا لازم است به این موضوع هم اشاره کنیم که فانتزی فضانورد شدن برای آگی، می تواند به بخشی از خود واقعی او هم اشاره کند که حسی از خویشتن را برای او به همراه می آورد که مبتنی بر تجربه اصیل خودانگیخته ای ست که احساس سرزندگی را برایش به ارمغان می آورد.
مثال دیگری که در فشار همسالان می توان در فیلم مشاهده کرد تغییر رفتار جک ویل دوست تازه ی آگی در مدرسه است که برای ارتباط برقرار کردن با دوستان قدیمی خود که جولیان سردسته ی آنهاست، در روز هالووین آگی را به خاطر چهره اش مسخره می کند تا همان احساس تعلق داشتن و پذیرش در گروه دوستی را دوباره به دست بیاورد اما متوجه نمی شود که آگی حرف های او را می شنود و همین مساله باعث می شود، آگی از جک و دیگر دانش آموزان کنار بکشد و احساس دوست داشتنی نبودن در گروه همسالان را تجربه کند.
رفتار کودکان دیگر هم وقتی فشار و رفتارهای زورگویانه جولیان از سوی مدیر مدرسه از سر راه برداشته می شود، با آگی بهتر می شود و در اردوی مدرسه به تدریج همگی با آگی ارتباط دوستانه ای برقرار می کنند و او را به عنوان عضوی از گروهشان می پذیرند.
مهربانی
مفهوم مهربانی و محبت داشتن به دیگری، از مسایل اساسی ست که در فیلم مطرح می شود. مدیر مدرسه در جلسه ای که با جولیان و والدینش برگزار می کند این جمله را می گوید که” آگی نمی تواند ظاهر خودش را تغییر دهد، پس شاید ما بتوانیم نوع نگاهمون رو عوض کنیم.” این دقیقا همان چیزی ست که فیلم از ابتدا می خواهد به مخاطبینش یادآوری کند که علی رغم وضعیت حال حاضر دنیا و تشویق رسانه ها به خودکامی ها و خودخواهی ها، زندگی مهربانانه یکی از لذتهایی ست که از خودمان دریغ کرده ایم به این دلیل که این مدل زندگی در واقع همانند سازی دلسوزانه با آسیب پذیری ها و جذابیت های دیگران است و ممکن است باعث شود که تصور کنیم زندگی با دید همدلانه می تواند ما را در موضع ضعف قرار دهد و زندگی موفق ما را به خطر بیاندازد:
این مساله همان چیزی است که خانواده جولیان با آن درگیر بودند و نمی توانستند احساس همدردی را در جولیان تشویق کنند، اما در مقابل آنها، زمانی که اتفاقات را از دیدگاه جک میبینیم متوجه می شویم که مادر جک برای راضی کردن او به اینکه جک و دوستانش در تعطیلات تابستانی آگی را با محیط مدرسه آشنا کنند، از هر دو جنبه اهداف مرتبط با خویشتن و همدردی با ابژه ی دیگر استفاده می کند. مادر جک به او می گوید که علاوه بر اینکه این درخواست می تواند به بورسیه تحصیلی او مرتبط باشد، این کار مهربانی در حق کودکیست که بچه های دیگر مانند برادرش از او می ترسند و اگر او با آگی مهربان نباشد، آگی مشکلات زیادی در مدرسه ی راهنمایی خواهد داشت.
جک در این بخش از فیلم از چهار ویژگی آگی صحبت می کند که او در دوستی با آگی و همانند سازی های همدلانه اش داشته است: “اول اینکه به چهره اش عادت می کنین” این موضع نشان دهنده ی دید همدلانه او به آسیب پذیری های آگی است. در مورد دوم و سوم به باهوش بودن و بامزه بودن آگی اشاره می کند که بیانگر جذابیت هاییست که ابژه برای جک داشته است. و در مورد چهارم می گوید که می خواهد این اعتراف را بکند که ” حالا که میشناسمش، واقعا دلم می خواهد که با آگی دوست باشم، اعتراف می کنم که اولش چون مامانم ازم خواسته بود که با او خوب باشم این کار را می کردم ولی الان انتخاب خودمه که می خواهم با اون بگردم، اون دوست خوبیه.” این مورد هم نشان می دهد که در نهایت او این انتخاب را می کند که برای دوستی دوباره با آگی، تلاش کند و لذت دوستی با همدیگر را از خودشان دریغ نکند.