پیشنهاد و تحلیل فیلم: سارا امین‌الرعایا و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه:


Obsessional Neurosisنوروز وسواسی 

Obsessive-Compulsive Personality Disorderاختلال شخصیت وسواسی- جبری

Anal Stageمرحله مقعدی

Paranoid-Schizoid Positionموضع پارانویید- اسکیزوئید

Depressive Positionموضع افسرده وار

Annihilation Anxietyاضطراب نابودی

Perfectionismکمال گرایی

Omnipotenceهمه توانی

Aggressionعصبانیت/ پرخاش

Angerخشم

Disintegration Anxiety اضطراب از هم پاشیدگی

Self خویشتن

Frustration ناکامی/ درماندگی

Selfobject Experience تجربه ابژه خویشتنی

Self-Cohesion انسجام خویشتن

Defense Mechanisms سازوکار های دفاعی 

Self- Blameخود سرزنش گری

Self- Doubt تردید نسبت به خویشتن

Protectionمحافظت

Unconscious Impulseتکانه ناهشیار

Idea ایده

Affect عاطفه

Loveعشق 

Hate نفرت

Maturity پختگی

Controlکنترل کردن

Trustاعتماد 

Conflictتعارض  

Fearترس 

Greed حرص/ طمع

Loss of Objectاز دست دادن ابژه

Isolation of Affectانزوای عاطفه

Intellectualizationعقلانی سازی 

Regressionواپس روی 

Integration ادغام/ یکپارچگی 

Superego سوپر ایگو/ فراخود 

Egoایگو/ خود  

Fear of Deathترس از مرگ 

Trauma تجربه آسیب زا

Wishآرزو 

Narcissismخودشیفتگی 

Ambivalence دوسوگرایی

Idealizationآرمانی سازی 

Insecurityناامنی 

Ritualistic Behaviorرفتار تشریفاتی 

Emotion هیجان

کارگردان فیلم Martin Scorsese

سایر آثار :

Boxcar Bertha (1972)

Mean street (1973)

Alice doesn’t live here anymore (1974)

New York,New York (۱۹۷۷)

Raging bull (1980)

The king of comedy (۱۹۸۲)

After hours (1985)

The color of the money (۱۹۸۶)

The last temptation of Christ (198

Goodfellas (1990)

Cape fear (1991)

The age of innocence (۱۹۹۳)

Casino (1995)

Kundun (1997)

Bringing out the dead (۱۹۹۹)

Gangs of New York (۲۰۰۲)

The departed (2006)

Shutter island (2010)

 Hugo (2011)

The wolf of wall street (۲۰۱۳)

Silence (2016)

The Irishman (2019)

جوایز و نامزدی ها :

 اسکار ۲۰۰۵

برنده  : برنده بهترین هنرپیشه زن نقش مکمل ؛ بهترین تدوین ؛ بهترین طراحی صحنه و لباس

نامزد :بهترین فیلم ؛ بهترین کارگردانی ؛ بهترین فیلمنامه ؛ بهترین صدابرداری ؛بهترین هنرپیشه نقش اول مرد ؛ بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد

بفتا ۲۰۰۵

نامزد : ؛ بهترین کارگردانی ؛ بهترین فیلمنامه ؛ بهترین صدابرداری ؛بهترین هنرپیشه نقش اول مرد ؛ بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد ؛ بهترین تدوین ؛ بهترین فیلمبرداری ؛

برنده : بهترین فیلم ؛ بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن ؛ بهترین طراحی و گریم

IMDb rating :7.5

سایت IMDb

داستان فیلم:

داستان فیلم حول محور شخصیتی به نام ” هاوارد هیوز” بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۷ می چرخد. فیلم، داستان این تهیه کننده جوان و بسیار موفق هالیوودی را به تصویر می کشد که در زمینه صنعت هوایی و هواپیما بسیار پیشرو، رقابت جو و بلندپرواز است. شخصیت اصلی فیلم بیانگر یک شخصیت وسواسی است که با افزایش تنش ها و فشارهای زندگی شخصی، مشکلات کاری و همچنین تجربه ی تروما، علایم وسواسی – جبری در او تشدید می شود و او را دچار مشکلات زیادی می کند.

تحلیل روانکاوانه فیلم هوانورد

داستان فیلم حول محور شخصیتی به نام ” هاوارد هیوز” بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۷ می چرخد. فیلم، داستان این تهیه کننده جوان و بسیار موفق هالیوودی را به تصویر می کشد که در زمینه صنعت هوایی و هواپیما بسیار پیشرو، رقابت جو و بلندپرواز است. شخصیت اصلی فیلم بیانگر یک شخصیت وسواسی است که با افزایش تنش ها و فشارهای زندگی شخصی، مشکلات کاری و همچنین تجربه ی تروما، علایم وسواسی – جبری در او تشدید می شود و او را دچار مشکلات زیادی می کند.

داستان از جایی شروع می شود که در سال ۱۹۱۴ میلادی،  مادری در حین حمام کردن پسر بچه ۸ یا ۹ ساله اش، به او یاد می دهد که چطور کلمه ” قرنطینه” را هجی کند. او به پسرش در مورد شیوع ناگهانی بیماری وبا هشدار می دهد و به او می گوید که ” تو در امان نیستی” . از همین صحنه ابتدایی فیلم می توان به اهمیت ارتباط کودک با مادر در شکل گیری علایم و نشانه های اختلال ها اشاره کرد. انتخاب چنین صحنه ای نشان می دهد که مخاطب قرار است انتظار چه چیزی را در آینده آن کودک داشته باشد، زندگی در دنیایی ناامن و تهدید کننده.

شخصیت وسواسی هاوارد هیوز

با توجه به دیدگاه های روان تحلیلی، زندگی با مادری که دچار وسواس آلودگی نسبت به میکروب هاست که به نظر می رسد در دوران شیوع بیماری های مسری مانند وبا و تیفوس علایم وسواسی داشته است و از ترس آلوده شدن به میکروب اجتناب وسواس گونه ای داشته، در شکل گیری شخصیت هاوارد بسیار تأثیر گذار بوده است. اضطراب شایع ترین واکنش هیجانی است که فرد در وسواس  با آن درگیر است. مادر هاوارد او را با صابون خاصی می شست که در طی فیلم می بینیم این نوع از صابون همیشه همراه هاوارد هیوز است و در مواقع اجتماعی که اضطرابی تجربه می کند، دستهایش را به صورت افراطی با آن شست و شو می دهد تا بتواند اضطرابش را کاهش دهد.

با افزایش مشکلات و چالشها در زندگی هاوارد ، اضطراب او افزایش می یابد که کنار آمدن با شرایط را برای او بسیار سخت می کند. این مسأله از دیدگاه کوهات به این معناست که در چنین شرایطی انسجام خویشتن فرد دچار ضعف می شود که در پی آن، اضطراب از هم پاشیدگی خویشتن به وجود می آید. در واقع ، احساس ترس از دست دادن حسی از خویشتن یکی از عمیق ترین اضطراب های آدمی ست که زیر بنای تمام پاتولوژی های شخصیتی محسوب می شود. افزون بر آن، می توان به این موضوع اشاره کرد که پاسخ ها و تجربه های ابژه خویشتنی در انسجام خویشتن نقش بسزایی ایفا می کنند، به این خاطر که اگر این گونه تجربه ها بیش از حد ناکام کننده یا تحریک کننده باشند، خویشتن ضعیف و شکننده ی فرد در دوران کودکی مورد تهدید قرار می گیرد و فرد برای دفاع از خویشتن مجبور به استفاده از مکانیسم های دفاعی می شود. در نهایت این چنین تجربه های پر از نقص و اشتباهی فرد را مستعد ابتلا به آسیب های روان شناختی مختلفی می کند. برای مثال، در جایی از فیلم که هاوارد به دلیل سانحه ی هوایی دچار آسیب های روانی، جسمی و مالی زیادی شد، آن چنان تجربه این تروما برای او استرس زا بود که از ترس شدید از دنیای بیرونی قادر نبود محیطی را که در آن قرار داشت، ترک کند و فقط می توانست بطری شیری را مصرف کند که به نظر می رسد از کودکی به شکل نمادین برایش معنای سلامتی، ایمنی، دور ماندن از میکروب و زنده ماندن را داشته است.

معمولا افراد با ساختارهای وسواسی سه ویژگی بسیار مشخص دارند: نظافت – خساست – لجبازی . از دیدگاه کرنبرگ، در این گونه شخصیت های وسواسی-جبری پرخاشگری و خشم درون یک سوپر ایگوی خود سرزنش گر و به شدت سخت گیر جذب و  ادغام می شود که ویژگی هایی همچون کمال گرایی، شک داشتن به خویشتن و نیاز شدید به کنترل محیط و خود را در پی دارد. در مورد هاوارد هیوز آنچه دیده می شود، این است که او بسیار تمیز، ایراد گیر، کمال گرا و در عین حال لجباز است که هر وقت تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، دیگر صحبتهای دیگران در او اثری ندارد. او قوانین خاصی برای غذا خوردن دارد، برای مثال در رستوران غذا برای او به شکل ویژه ای سرو می شود، در کنار استیک حتماً ۱۲ عدد نخود و یک بطری شیر که درب آن بسته است، وجود دارد. او نمی تواند غذای خود را با کسی شریک شود و زمانی که یکی از دوستانشان در ظرف غذای او دست می برد، اضطراب او به حدی شدت می گیرد که محل را ترک می کند.

هاوارد در کارهایش به جزئیات توجه زیادی دارد و می خواهد هر کاری را به کامل ترین شکل ممکن انجام دهد. برای ساخت فیلم اولش میبینیم که چطور هاوارد برای اضافه کردن دو دوربین به مجموعه دوربین هایش تلاش می کند و افراد دیگر این اصرار او به داشتن ۲۴ دوربین را متوجه نمی شوند، کاری که تصور می کنند با همان ۲۲ دوربین انجام می شود و در عین حال به شکلی می خواهند تلاش او را ناارزنده سازی کنند. او در برابر رفتار دیگران نسبت به جوان و تازه کار بودنش بسیار حساس است و فردی را برای مدیریت کارهایش استخدام می کند که از او می خواهد صدای او باشد و از نیرو ها بخواهد هاوارد را ” آقای هیوز” بنامند.

توجه به جزئیات ساخت فیلم و هواپیما یکی از مهم ترین ویژگی های هاوارد است که به نظر می رسد به دلیل سوپرایگوی بسیار سخت گیر نسبت به کارهایی که انجام می دهد، تردید مرضی دارد و به سختی رضایت پیدا می کند، مانند اینکه او بعد از انجام دادن هر پروژه ی بسیار سنگینی که انجام می دهد و مورد اقبال عمومی هم قرار می گیرد به دنبال هدف دیگری می رود تا شاید با دستاوردهای زیادی که کسب می کند به احساس لذت و رضایتمندی برسد.

زمانی که فیلم اول هاوارد بعد از دوبار فیلم برداری اکران می شود و با استقبال تماشاچیان روبرو می شود باز هم از دیدن نتیجه ی کار خود به شدت مضطرب است و بعد از نمایش فیلم با عصبانیت از گروهش می خواهد که فیلم را پیش او بیاورند تا بتواند صحنه هایی از فیلم را حذف کند. در واقع می توان این برداشت را داشت که او ایده آلی را در ذهنش دارد که برای رسیدن به آن تلاش می کند اما همچنان هیچ چیز برای او کافی نیست. به همین خاطر بعد از ساخت فیلم به سراغ یکی دیگر از علایقش می رود که ساختن هواپیماست. او در این کار هم نظرات وسواس گونه ای دارد حتی با دست کشیدن به بدنه هواپیما، از اینکه پرچ های آن به اندازه کافی صیقلی نیست ایراد می گرفت. البته پشت سر هم بودن صحنه ای که هاوارد بدن معشوق خود را در حین رابطه جنسی لمس می کند و صحنه ای که به بدنه هواپیما دست می کشد می تواند به شکلی بیانگر وسواس های فکری او به تکانه های جنسی باشد که محتوای اصلی فیلم دوم او را نیز تشکیل می دهد.

ساختن هواپیما و پرواز هم می تواند به نوعی نشان از علاقه او به کنترل کردن محیط باشد، به این خاطر که پرواز یکی از کارهاییست که بشر به خودی خود نمی تواند انجام دهد و موفقیت های او در صنعت هواپیما سازی نشان از تمایل او به تسلط داشتن و احساس همه توانی است. علاقه به کنترل کردن محیط و دیگر ویژگی هایی که مطرح شد، از دیدگاه روان کاوی کلاسیک می تواند به تثبیت شدن در مرحله روانی – جنسی مقعدی برگردد که در آن کودک داستانهایی در مورد دفع کردن و کنترل مدفوع دارد و حتی کودک متوجه می شود که این موضوع می تواند واکنش های والدین را به همراه داشته باشد و با مفهوم خودشیفتگی پیوند بخورد چرا که من و غیر من در کودک در حال شکل گیری است که برای هاوارد محیط بیرونی تهدیدکننده محسوب می شده است.

مدفوع در ساختار روان به تدریج معنای سیمبولیک پیدا می کند که یکی از بازنمایی های نمادین آن پول است که در مورد شخصیت هاوارد هیوز به وضوح دیده می شود. همانطور که اشاره کردیم خساست و احتکار کردن یکی از مهم ترین ویژگی های این ساختار شخصیتی است که در مورد هاوارد به شکل وارونه ای اتفاق می افتد که حتی در مواقعی بیش از حد از سرمایه و دارایی هایش برای پیشبرد اهدافش استفاده می کند. پول برای او به نوعی کنترل کردن و قدرت داشتن را معنا می دهد که او از این طریق می تواند بهترین امکانات را برای خود فراهم کند و حسی از تسلط بر محیط را پیدا کند.

یکی از ویژگی های اصلی تفکر در ساختار وسواسی اشتغالات ذهنی اجباری و تکراری با تصاویر ، ایده ها یا کلماتی است که فرد آنها را بسیار آزار دهنده می داند. به طور معمول فرد افکار ناراحت کننده مزاحمی را تجربه می کند که در زندگی روزمره تداخل ایجاد می کند و فرد تلاش می کند تا با افکار بعدی که به دنبال خنثی کردن افکار ناراحت کننده ی اولیه است، این ها را کنترل کند. بدیهی است که چنین افکار و تصاویری سطح بالایی از اضطراب و آشفتگی را برانگیخته می کند و فرد می تواند ساعت ها بین افکار وسواسی و خنثی کردن آنها ازطریق اعمال وسواسی به نشخوار فکری بپردازد. این اعمال وسواسی می تواند به صورت تکرار وردی خاص به دفعات مشخصی باشد که مانند یک تیک به نظر می رسد. در طول فیلم می بینیم زمانی که هاوارد دچار اضطراب زیادی می شود که می تواند نشان از اضطراب نابودی برای او باشد، به شکلی اجبارگونه جملاتی را تکرار می کند که قادر به قطع کردن آن نیست. هاوارد در صحنه ای حتی مجبور می شود که دهان خود را محکم بگیرد تا شاید بتواند بر آن کنترل پیدا کند و کاری که انجام می دهد، هجی کردن کلمه ” قرنطینه” است که به نوعی خنثی کننده افکار ناراحت کننده برای اوست. به همین خاطر می توان متوجه شد که یاد گرفتن کلمه ” قرنطینه” در ساختار روان هاوراد چه کارکرد مهمی دارد و چقدر معنای خاصی برای او دارد تا از این طریق بتواند احساس اضطراب را در خویش کاهش دهد.

روابط هاوارد با زنان

یکی از مهم ترین مسایلی که در مورد ساختار وسواسی روان هاوارد می توانیم به آن اشاره کنیم جدا سازی عاطفه از ایده هاست که منجر به این مسأله می شود که پیوند های عاطفی و هیجانی به صورتی عمیق در او شکل نگیرد. در این جداسازی اگرچه ایده های وسواسی هشیار هستند، اما در واقع این ایده ها و افکار جانشین هایی تغییر شکل داده شده از تکانه های ناهشیار هستند. به همین خاطر روابط او با زنان بسیار سطحی اتفاق می افتد و به نوعی تملک داشتن معنا می دهد. از دیدگاه روابط با ابژه کلاین زمانی که فرد نمی تواند خشم ها و ناراحتی های خود را در موضع افسرده وار حل و ترمیم کند، ممکن است وارد روابط بی بند وبار جنسی شود و به این خاطر که تحمل پرداختن به خشم خود را ندارد، ابژه را حذف می کند و به دنبال ابژه ی دیگری می رود که آن را ایده آل کند، اما زمانی که به عمق رابطه، کنار هم بودن خوبی و بدی آن و پختگی می رسد، دوباره ابژه را کنار می گذارد و این روند ادامه پیدا می کند.

زمانی که او با کاترین هپبورن آشنا می شود، حسی از اعتماد و نزدیکی به او پیدا می کند و احساس می کند که کاترین دنیای روانی او را می تواند درک کند، به همین خاطر زمانی که سوار بر هواپیما هستند، برخلاف عادت همیشگی اش بطری شیر خود را به کاترین می دهد و به این شکل او را وارد زندگی خود می کند.

زمانی که کاترین در مورد معاشرت هاوارد با زنان بازیگری که عکسشان در روزنامه ها چاپ شده است به او اعتراض می کند، هاوارد با استفاده از مکانیسم عقلانی سازی سعی در توجیه عملکرد خود دارد و آن ارتباط ها را در راستای شغلش می داند که از نظر عاطفی برای او معنایی ندارند و به کاترین می گوید تو همان کسی هستی که اعتقاد داشتی که مردان شکارچی هستند و این یک مسأله زیستی در نظریه داروین است که موجب خشم کاترین می شود و او را نسبت به ادامه رابطه دلسرد می کند. در انزوای عاطفه که یکی دیگر از مکانیسم های دفاعی اصلی شخصیت هاوارد هیوز است، میبینیم که وقتی متوجه می شود که کاترین به او خیانت کرده است و می خواهد رابطه شان تمام شود دچار خشم زیادی می شود و تلاش می کند که با حرفهایش ارزش شخصیتی کاترین را پایین بیاورد و بعد با آتش زدن لباس هایش به نوعی انزوای عاطفه در او دیده می شود که در یک موقعیت ادیپی ابژه خود را از دست داده است و نمی تواند در سوگ آن بنشیند.

در ارتباط با ایوا گاردنر، برای جلب نظر او برای داشتن رابطه با یکدیگر، گردنبندی گرانبها به او هدیه می دهد که ایوا به او می گوید ” من خریدنی نیستم” و از او می خواهد که برای درخواستش لازم نیست که هدیه های مختلفی بخرد همین که او را برای یک شما دعوت کند، کافی ست که برای هاوارد قابل درک نیست. بعدا در ارتباط با ایوا مشخص می شود که هاوارد به او اعتماد ندارد و بعد از سانحه هوایی دچار افکار پارانوییدی نسبت به ایوا شده است که می تواند یادآور همان دنیایی باشد که مادرش برای او به تصویر کشیده است. از دیدگاه کلاین می توانیم این موضوع را مطرح کنیم که وقتی ایگو نمی تواند موضع افسرده وار را برای خود به خوبی حل و فصل کند به موضع پارانویید بر می گردد که در آن همه چیز به “همه خوب” و ” همه بد” تقسیم می شوند. بعد از سانحه هوایی که برای هاوارد اتفاق می افتد، کنار آمدن با شکست، نقص و مشکلات آنچنان اضطراب آور است که او نسبت به دیگران حتی شریک عاطفی خود اعتمادش را از دست می دهد و دنیای بیرونی شدیداً تهدید کننده می شود که باعث می شود هاوارد خود را در اتاقی حبس کند که این حالت اسکیزوئیدی نوعی دفاع در برابر اضطراب تجربه شده توسط هاوارد می تواند باشد.

یکی دیگر از مواردی که جداشدگی او از عاطفه مشخص است زمانی ست که از او در مورد احساساتش سوال می کنند و او قادر به پاسخ دادن نیست. برای مثال در سکانسی که فیلم اول او اکران می شود و مصاحبه گر به او می گوید که شب بزرگی برای هاوارد است و احساسش نسبت به آن چیست او فقط به یک کلمه ” بله ” بسنده می کند.

کلام آخر

هاوارد هیوز شخصیتی وسواسی را به نمایش می گذارد که دائماً تلاش می کند کارهایش را به بهترین نحو انجام دهد و اهداف بلندپروازانه ای برای خود تعیین می کند که در طول فیلم برایرسیدن به آنها از تمام منابع و توانایی های خود استفاده می کند تا به یک ایده آلی برسد. ساختن فیلمهای بسیار پرخرج در سینمای هالیوود و ساختن هواپیما های مختلف که ویژگی های خاصی دارند و او را با چالشهای زیادی روبرو می کنند، نمونه ای از فعالیتهای کمال طلبانه ی اوست. ایده آلی که مدنظر هاوارد است و در انتهای فیلم با تداعی خاطره کودکی او مشخص می شود، این است که او در پاسخ به دنیای ناایمن و تهدید کننده ای که مادرش برای او ترسیم می کند، تصمیم می گیرد برای غلبه بر این محیط ترسناک و پر از خشم که قصد آسیب زدن به او را دارند، به سه آرزو تحقق بخشد: اینکه سریع ترین هواپیمای دنیا را بسازد، بزرگترین فیلم های تاریخ سینما را بسازد و پولدارترین مرد دنیا شود.

سکانس انتخابی :

۱. سکانسی از فیلم هوانورد

۲. سکانسی از فیلم هوانورد

۳. سکانسی از فیلم هوانورد