پیشنهاد و تحلیل فیلم : پریا نقی زاده و پدرام محسنیان
مفاهیم روانکاوانه
Envy: حسادت
Jealousy: غبطه
Love: عشق
Hate: نفرت
Depression: افسردگی
Suicide: خودکشی
True self: خود واقعی
Identification: همانندسازی
Transformational object: ابژه دگرساز
Loneliness: تنهایی
Rage: غیظ
Gaze
Psychological terror: وحشت روانی
Primal scene: صحنه نخستین
Perversion: انحراف جنسی
Rivalry: رقابت
Voyeurism
Rape: تجاوز
Trauma
Guilt: گناه
Shame: شرم
Suicide: خودکشی
این شاهکار سینمایی محصول سینمای آلمان در سال ۲۰۰۶ است
کارگردان : Florian Henckel von Donnersmarck
سایر آثار کارگردان
(The tourist (2010
(Never look away (2018
نامزدی ها:
بهترین کارگردان؛ بهترین فیلمانه؛ بهترین هنرپیشه نقش اول مرد در بفتا ۲۰۰۷
بهترین فیلم خارجی سال در گلدن گلاب ۲۰۰۷
جوایز:
بهترین فیلم خارجی اسکار سال ۲۰۰۷
مطالعه بیشتر در مورد این فیلم در سایت IMDb
داستان فیلم
سال ۱۹۸۴ در برلین شرقی؛ یک مامور سازمان جاسوسی را مسئول تحت نظرگرفتن یک نویسنده و معشوقه اش قرار می دهند. پس از مدتی ام خود را غرق در زندگی آنها می یابد
تحلیل روانکاوانه فیلم زندگی دیگران
مقدمه
داستان فیلم «زندگی دیگران» در مورد نظارت حکومت آلمان شرقی بر زندگی شهروندان خود است، امری که بر اثر افزایش فشارهای سنگین روانی بر مردم منجر به افزایش نرخ خودکشی در این کشور میشد. فیلم فضای «وحشت روانی» (Psychological terror) حاکم بر زندگی شهروندان را نشان میدهد.
جرد ویسلر در طول جنگ سرد، به صورت پنهانی زوجی تئاتری را زیر نظر گرفته است. این امر به مرور زمان تعادل سیستم روانی او را به مسیری دیگر تغییر میدهد. در طول فیلم شاهد دگرگونی جرد ویسلر هستیم که از افسری وفادار به اشتازی و انسانیتزدا شده به فردی با احساسات انسانی تبدیل میشود. و شغل خود را در جهت منافع اجتماعی و هدفی والاتر فدا میکند.
ویسلر
ویسلر در ابتدا نسبت به رابطه عاشقانه دریمن و کریستا ماریا احساس ناخوشایندی دارد، شاید به این دلیل که احساسات میان آنها نشاندهنده عواطفی شخصی است که به دور از چشم و نگاه اشتازی و در نتیجه خارج از کنترل حکومت اتفاق میافتد. در چشم او هر عشقی به غیر از عشق به اجتماع ناآشنا، مشکوک و به طور بالقوه خطرناک است. در دنیای ویسلر عواطف فردی و شخصی خطرناک و ناشناخته تلقی میگردند.
در ابتدا، ویسلر از نظر دیدگاه سیاسی خودش، انگیزه انجام وظیفه محول بر خود را دارد اما به مرور زمان و با دیدن عشق میان زوج هنری و دیدن صحنههایی که میتوان به نوعی آنها را «صحنههای نخستین» به شمار آورد، دلبسته این زوج میگردد. (Primal scene).
ویسلر شروع به تغییر میکند. در جایی سعی میکند «حقیقتی تلخ» را به دریمن نشان دهد. او زنگ در خانه دریمن را به صدا در میآورد تا او را از مشکلی که کریستا ماریا در دام آن افتاده با خبر کند. ویسلر عاقبت این ماجرا را از طریق تجهزات شنود و نظارتی دنبال میکند که پیش از این در راستای شنودی «تماشاگرانه» (Voyeuristic) به کار میرفت. سرسپردگی او به اشتازی در مسیر انجام کاری که از نظر اخلاقی درست میداند تغییر میکند.
ویسلر در دو زمینه با دریمن همانندسازی میکند، دو حوزهای که فقدان آن در زندگی شخصی او مشهود بود (Identification):
- یکی از این موارد مربوط به فقدان ارتباط صمیمی و هیجانی است. ویسلر معشوقهای ندارد که به او دلسپرده باشد. او در ابتدا از صحنههای عشقبازی دریمن و کریستا ماریا نتبرداری میکند و احساسی نسبت به رابطه صمیمی و نزدیک دو انسان ندارد. اما در ادامه چیزی در او تغییر میکند. او در صحنهای از زنی که با او همبستر شده میخواهد که دقایقی بیشتر در کنار او بماند و شاید به این طریق میخواهد تجربهای نزدیک و عاشقانه را تجربه کند، همانند آنچه در رابطه دریمن و کریستا شاهد آن بوده است.
- مورد دیگر در زمینه امور فرهنگی و هنری است. ویسلر در ابتدا در خانهای بدون جزئیات زیاد زندگی میکند. او به تنهایی غذایی ساده میخورد و تلویزیون نگاه میکند. در مقابل، زندگی دریمن از تئاتر، شعر، موسیقی و گفتگوهایی سیاسی و غنی پر شده است. تغییر در کاراکتر ویسلر را در زمانی میبینیم که با ورود به خانه دریمن با اشیایی مواجه میشود که پیش از آن صرفاً از طریق توصیفات شنیداری آنها را تجسم کرده بود. در اینجا کتاب شعری را برمیدارد تا با محتوای فرهنگی زندگی دریمن آشنا شود.
Perversion, Envy, Jealousy
همپف در صدد تخریب دریمن نویسندهای روشنفکر برآمده است. در ظاهر جهتگیری سیاسی این موضوع را پیش میبرد اما در ادامه متوجه میشویم که عشقی شهوانی به کریستا ماریا انگیزهای اصلیتر برای او است. او میخواهد شواهدی علیه دریمن پیدا کند تا بتواند این رقیب سیاسی و جنسی خود را از صحنه حذف کند.
او با پیگیری گزارشهای ویسلر و توجه خاص به صحنههای عشقبازی این دو زوج در صدد به دست آوردن چیزی بیشتر از این رابطه است. او با ماشین کریستا ماریا را تعقیب و او را به دلیل حاضر نشدن بر سر قرار هفته گذشته توبیخ میکند و میگوید: «بجنب! سوار شو». او به این خواسته تن میدهد و همپف آمرانه میگوید: «تو نمیدونی چی برات خوبه». بیننده فیلم شاهد این است که همپف علیرغم رضایت کریستا ماریا او را نوازش میکند و میگوید: «بگو تو هم بهش نیاز نداری. بهم بگو تا بگذارم بری». تمایلات جنسی همپف در دسته انحرافات جنسی قرار میگیرد چرا که او در مسیر ارضای آن، ابژهای انسانی را به ابژهای صرفاً جنسی تقلیل میدهد. کریستا ماریا خود را قربانی میکند و تسلیم همپف که نماینده دولتی پدرسالانه است میشود تا بتواند زندگی و هنر معشوقهاش را نجات دهد. او تبدیل به زنی مطیع و ضعیف میگردد. او هدف جنسی مردی قرار میگیرد که حمایت فرهنگ سیاسی مردسالارانه را در پشت خود دارد.
کلام آخر
اشتازی برای اثبات خیانت دریمن به حکومت آلمان شرقی تلاش میکند اما در ادامه فیلم متوجه میشویم که هدف اصلی نظارت بر دریمن نه اعمال خیانتکارانه او بلکه نوعی دشمنی شخصیِ برخاسته از حسادت و رشک از جانب برونو همپف وزیر فرهنگ است. او که به عنوان وزیر فرهنگ توانمندیهای لازم برای ارتقای فرهنگ را ندارد، در برابر دریمن ـ شخصی فرهنگی و متفکر ـ قرار میگیرد. به نظر میرسد او برای جبران این فقر درونی خود تلاش میکند تا معشوقه دریمن را به تملک خود درآورد و دریمن را نابود سازد.
ویسلر مدارکی که میتواند دریمن را پایین بکشد، نابود میکند اما قادر به نجات کریستا ماریا نیست. احساس گناه و شرمی که کریستا ماریا در مورد تسلیم شدن در برابر امیال جنسی همپف و همچنین احساس اجبار برای تبعیت از دستورات او تجربه میکند، بر توان او برای حفظ بقای روانی غلبه میکند، به شکلی که دست به خودکشی میزند.
ویسلر متوجه میشود سیستم نظارت بیشتر در جهت منافع شخصی است تا منفعتی اجتماعی. به این ترتیب، او بیشتر در مسیر دگرگونی روانی و سیاسی پیش میرود و با سوژههای تحت نظارت خود همدلی میکند. داستان دگرگونی ویسلر، روایتی از ظرفیت انسانها برای عشق و تغییر است.