مایکل آیگن در ۱۱ ژانویه ۱۹۳۶ در خانواده‌ای یهودی در نیوجرسی متولد شد و روانکاوی را با نگاه عارفانه‌ای ترکیب کرد. او به‌ویژه به دلیل کار با بیمارانی که اغلب از سوی دیگر روانکاوان نادیده گرفته می‌شدند، از جمله افراد مبتلا به روان‌پریشی، شهرت یافت. آیگن نویسنده‌ای توانمند در حوزه روانکاوی بود و آثار و مقالات متعددی با محوریت فلسفه و معنویت نگاشته است. نگاه او به مفاهیمی چون رنج، شور زندگی، خلاقیت و معنای وجود، همچنان منحصربه‌فرد باقی مانده است.

مایکل آیگن تحت تأثیر جریان روانکاوی مستقل بریتانیا و نظریه‌های وینیکات، بیون و فروید قرار داشت. او در کار خود عرفان را با روانکاوی ادغام کرد و توضیح داد که “یک محقق یا پیرو منظم هیچ مکتب خاصی نیست.” او به‌ویژه با آثار ویلفرد بیون دلبسته بود و نشان داد که چگونه بیون از تصاویر و مفاهیم دینی و عرفانی برای تبیین فرآیندهای روانکاوی استفاده می‌کند.

آثار آیگن با زبانی شاعرانه و فلسفی نوشته شده‌اند و بیشتر برای خوانندگانی مناسب هستند که علاقه‌مند به روان‌شناسی عمیق و فلسفه هستند. او در آثارش سه حوزه کلیدی را بررسی می‌کند:

  1. تجربه‌های عمیق روان‌شناختی: آیگن به کاوش در احساسات، افکار و تجربه‌های درونی انسان پرداخته و از مفاهیمی چون تحمل اضطراب، آشفتگی و عدم قطعیت سخن گفته است.
  2. روابط میان‌فردی: او پیچیدگی و تناقضات روابط انسانی را بررسی کرده و نشان داده است که این روابط چگونه بر شکل‌گیری روان انسان تأثیر می‌گذارند.
  3. معنویت و روانکاوی: آثار او پیوندی میان معنویت و روانکاوی برقرار می‌کنند و نشان‌دهنده علاقه او به جنبه‌های عمیق‌تر تجربه انسانی هستند.

مایکل آیگن بر این باور بود که هدف روان‌درمانی تنها کاهش علائم روان‌شناختی نیست، بلکه کمک به افراد برای تجربه‌ای عمیق‌تر از زندگی، افزایش ظرفیت برای لذت و تحمل درد، و یافتن معنا در وجود است.

مایکل آیگن سبکی فلسفی و شاعرانه دارد که خواندن آثارش را هم چالش‌برانگیز و هم الهام‌بخش می‌سازد. او به ترکیب دانش بالینی با بینش‌های فلسفی علاقه‌مند بود و در آثارش این دو را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد در هم آمیخت.

مایکل آیگن نویسنده‌ای پرکار است که ده‌ها کتاب در زمینه روان‌کاوی، معنویت و تجربه‌های انسانی نوشته است. فهرست زیر شامل برخی از برجسته‌ترین کتاب‌های اوست:

فهرست کتاب‌ها

۱.     The Psychoanalytic Mystic

o        بررسی ارتباط میان روان‌کاوی و معنویت.

۲.     Emotional Storm

o        تحلیل طوفان‌های احساسی و اثرات آن‌ها بر روان انسان.

۳.     The Sensitive Self

o        مطالعه حساسیت و شکنندگی روان.

۴.     Contact with the Depths

o        کاوش در لایه‌های عمیق روان‌شناختی.

۵.     Ecstasy

o        بررسی لذت و شور در تجربه انسانی و تأثیر آن بر روان.

۶.     Madness and Murder

o        تحلیل جنون و خشونت در انسان.

۷.     The Electrified Tightrope

o        بررسی تعادل میان خلاقیت و آشفتگی روانی.

۸.     Flames from the Unconscious

o        تحلیل تأثیرات ناهشیار بر تجربه‌های انسانی.

۹.     Feeling Matters

o        مطالعه اهمیت احساسات در زندگی روانی.

۱۰.Toxic Nourishment

o        بررسی تغذیه روانی ناسالم و تأثیر آن بر شخصیت.

۱۱.Kabbalah and Psychoanalysis

o        بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های روان‌کاوی و کابالا.

۱۲.Under the Totem: In Search of a Path

o        مطالعه مسیرهای روانی و معنوی در تجربه انسان.

۱۳.Image, Sense, Infinities, and Everyday Life

o        بررسی پیوند میان تصویر، حس و بی‌نهایت در زندگی روزمره.

۱۴.Eigen in Seoul: Faith and Transformation

o        مجموعه‌ای از مقالات و سخنرانی‌های او در کره جنوبی درباره ایمان و تحول.

۱۵.Reshaping the Self

o        مطالعه درباره تغییرات و بازسازی خود.

۱۶.Faith

o        تحلیل روان‌شناختی مفهوم ایمان.

۱۷.Unconscious as Infinite Series

o        بررسی ناهشیار به‌عنوان یک سری بی‌نهایت.

۱۸.A Felt Sense

o        تحلیل احساسات و نقش آن‌ها در شناخت خود.

۱۹.The Challenge of Being Human

o        تأملاتی در مورد چالش‌های انسانی و روان‌شناسی آن.

۲۰.Annihilation Anxiety and Fantasy

o        بررسی اضطراب از بین رفتن و نقش خیال‌پردازی.

۲۱.Love and Loss: The Roots of Grief and Its Complications

o        تحلیل عشق، فقدان و پیچیدگی‌های غم.

۲۲.Eigen in Seoul Volume 2

o        ادامه مباحث ایمان و تحول در کره جنوبی.

دیدگاه اصلی مایکل آیگن بر تجربه انسانی، ظرفیت روان‌شناختی برای تحمل درد، اضطراب و آشفتگی، و پتانسیل‌های رشد درونی تمرکز دارد. او مفاهیم روان‌کاوی کلاسیک را با بینش‌های فلسفی و معنوی ترکیب می‌کند و بر اهمیت تجربه‌های عمیق انسانی در فرآیند روان‌درمانی تأکید دارد. اصول کلیدی دیدگاه او شامل موارد زیر است:

۱.      تحمل آشفتگی و اضطراب:
آیگن معتقد است که بخشی از فرآیند رشد روان‌شناختی، یادگیری تحمل اضطراب و آشفتگی‌های زندگی است. او تأکید می‌کند که مواجهه با دردهای درونی و ناهشیار، به ما کمک می‌کند ظرفیت‌های روانی خود را گسترش دهیم.

۲.      رابطه و ارتباط انسانی:
آیگن اهمیت زیادی برای رابطه میان‌فردی قائل است. او به فضای امن در روان‌درمانی برای کشف و بازسازی بخش‌های آسیب‌دیده روان تأکید دارد و معتقد است که ارتباط درمانی می‌تواند تحول‌آفرین باشد.

۳.      پارادوکس و تناقض:
آیگن به تضادهای درونی انسان توجه ویژه‌ای دارد. او می‌گوید که انسان‌ها به‌طور همزمان می‌توانند عشق و نفرت، امید و ناامیدی، یا خلاقیت و ویرانگری را تجربه کنند.

۴.      معنویت و روان‌کاوی:
آیگن روان‌کاوی را راهی برای دسترسی به عمق معنوی انسان می‌داند. او به بررسی ارتباط میان روان‌کاوی و عرفان پرداخته و معتقد است که روان‌کاوی می‌تواند ابزاری برای کشف معنا و عمق در زندگی باشد.

۵.      نقش احساسات:
او احساسات را جوهره تجربه انسانی می‌داند. آیگن باور دارد که شناخت احساسات، حتی احساسات دشوار (مانند خشم، غم یا شرم)، به ما کمک می‌کند خود را بهتر درک کنیم و رشد کنیم.

۶.      نقش ناهشیار:
آیگن ناهشیار را منبعی بی‌پایان برای خلاقیت، تخریب و تحول می‌داند، نه یک تهدید. او باور دارد که کار با ناهشیار می‌تواند ابزاری قدرتمند برای رشد و خودشناسی باشد.

مایکل آیگن از نظریات روان‌کاوانی برجسته‌ای مانند وینیکات، بیون، و فروید تأثیر گرفته است، اما دیدگاه‌های خود را فراتر از سنت‌های روان‌کاوی کلاسیک گسترش داده و آن‌ها را با فلسفه و عرفان تلفیق کرده است.

او اهداف اصلی روان‌کاوی را چنین میداند:

  1. افزایش ظرفیت برای تحمل آشفتگی:
    آیگن معتقد است که روان‌کاوی به افراد کمک می‌کند تا ظرفیت خود را برای تحمل اضطراب، آشفتگی و پیچیدگی‌های زندگی افزایش دهند. این فرآیند شامل روبه‌رو شدن با احساسات دشوار مانند غم، خشم، یا شرم و یادگیری مدیریت آنهاست.
  2. رشد درونی و گسترش خود:
    روان‌کاوی به افراد اجازه می‌دهد تا بخش‌هایی از خود که پیشتر ناشناخته یا سرکوب شده بودند را کشف کنند و این کشف به گسترش و رشد شخصیت منجر می‌شود.
  3. ایجاد پیوندهای عمیق‌تر با دیگران:
    آیگن تأکید می‌کند که روان‌کاوی می‌تواند به افراد کمک کند تا ارتباطات عاطفی عمیق‌تر و معنادارتری با دیگران برقرار کنند. این شامل بازسازی توانایی اعتماد کردن، عشق ورزیدن، و پذیرفتن است.
  4. کشف معنا در زندگی:
    روان‌کاوی از دیدگاه آیگن، ابزاری است برای یافتن معنا و هدف در زندگی. او معتقد است که روان‌کاوی می‌تواند به افراد کمک کند تا زندگی خود را در سطحی عمیق‌تر و معنادارتر تجربه کنند.
  5. خودپذیری و شفقت:
    یکی از اهداف مهم روان‌کاوی، کمک به افراد برای پذیرش خود و ایجاد نوعی شفقت نسبت به خویشتن است. این خودپذیری به افراد اجازه می‌دهد تا به جای فرار از مشکلات، با آنها مواجه شوند.
  6. تجربه لحظه‌های تحول‌آمیز:
    آیگن به لحظات «تحول‌آمیز» در روان‌کاوی باور دارد، لحظاتی که در آن فرد احساس می‌کند به لایه‌های عمیق‌تری از وجود خود دست یافته است. این لحظات می‌توانند به تغییرات اساسی در دیدگاه و احساسات فرد منجر شوند.
  7. ادغام خلاقیت و ویرانگری:
    او معتقد است که روان‌کاوی می‌تواند به فرد کمک کند تا میان جنبه‌های خلاق و ویرانگر روان خود تعادل برقرار کند و این تعادل برای رشد و پویایی شخصیت ضروری است.

آیگن روان‌کاوی را یک فرآیند بی‌پایان می‌داند. او باور دارد که انسان‌ها همواره در حال تغییر و تحول هستند و روان‌کاوی می‌تواند به آنها کمک کند تا با این تغییرات همگام شوند و درک عمیق‌تری از خود و جهان به دست آورند.

به طور خلاصه، هدف روان‌کاوی از دید مایکل آیگن نه فقط درمان، بلکه زیستن کامل‌تر و عمیق‌تر است.

آثار مایکل آیگن از نظر سبک و محتوای فکری، شباهت زیادی به آثار روان‌کاوانی دارد که به جنبه‌های تجربه درونی، روابط انسانی و رشد روان‌شناختی توجه ویژه دارند. او تحت تأثیر روان‌کاوان بزرگی چون وینیکات، بیون و فروید بوده است، اما رویکرد خود را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد گسترش داده است. در زیر به شباهت آثار او با این روان‌کاوان اشاره می‌کنیم:

۱. دونالد وینیکات (Donald Winnicott)

شباهت‌ها:

  • تأکید بر فضای انتقالی: آیگن مانند وینیکات به اهمیت فضایی امن در روان‌کاوی برای کشف خود واقعی فرد اشاره می‌کند.
  • رشد روانی در بستر رابطه: هر دو به نقش روابط اولیه (مانند رابطه مادر-نوزاد) در شکل‌گیری شخصیت تأکید دارند.
  • توجه به بازی و خلاقیت: آیگن، مانند وینیکات، خلاقیت را یکی از عناصر اصلی تجربه انسانی می‌داند.

تفاوت‌ها:

  • آیگن بیشتر به ابعاد معنوی و عرفانی تجربه انسانی پرداخته است، در حالی که وینیکات به این جنبه‌ها کمتر توجه دارد.

۲. ویلفرد بیون (Wilfred Bion)

شباهت‌ها:

  • تمرکز بر آشفتگی و اضطراب: آیگن و بیون هر دو به نقش اضطراب و آشفتگی در فرآیند رشد روان‌شناختی توجه ویژه‌ای دارند.
  • تجربه‌های ناهشیار: هر دو معتقدند که ناهشیار منبعی برای خلاقیت و همچنین آشفتگی است.
  • مفهوم ظرفیت ذهنی برای نگهداری احساسات: آیگن از مفهوم «ظرفیت نگه‌داری» بیون الهام گرفته و آن را در آثارش بسط داده است.

تفاوت‌ها:

  • آیگن بیشتر به احساسات و تجربه‌های شخصی توجه دارد، در حالی که بیون به نظریه‌پردازی‌های انتزاعی و پیچیده‌تر علاقه‌مند بود.

۳. زیگموند فروید (Sigmund Freud)

شباهت‌ها:

  • توجه به ناهشیار: آیگن مانند فروید، ناهشیار را منبع اصلی تجربه‌های روان‌شناختی می‌داند.
  • بررسی کشمکش‌های درونی: او نیز مانند فروید، به تضادهای درونی انسان (مانند کشمکش میان غرایز و اخلاق) پرداخته است.

تفاوت‌ها:

  • آیگن بیشتر بر جنبه‌های معنوی و احساسی روان تأکید دارد، در حالی که فروید رویکرد علمی‌تر و ساختاری‌تر به ذهن داشت.

۴. کارل گوستاو یونگ (Carl Jung)

شباهت‌ها:

  • معنویت: آیگن، مانند یونگ، به معنویت و ابعاد عرفانی تجربه انسانی توجه دارد.
  • نمادها و تصاویر درونی: هر دو به تأثیر نمادها و تصورات درونی در روان انسان پرداخته‌اند.

تفاوت‌ها:

  • آیگن از زبان روان‌کاوی کلاسیک بهره می‌گیرد، در حالی که یونگ بیشتر بر اسطوره‌شناسی و کهن‌الگوها تمرکز دارد.

۵. ملانی کلاین (Melanie Klein)

شباهت‌ها:

  • توجه به تجربه‌های ابتدایی و اولیه: آیگن و کلاین هر دو به اهمیت تجربه‌های دوران کودکی در شکل‌گیری روان تأکید دارند.
  • عشق و نفرت: هر دو به بررسی همزیستی عشق و نفرت در روان انسان پرداخته‌اند.

تفاوت‌ها:

  • آیگن دیدگاه انسانی‌تر و کمتر ساختاری نسبت به مفاهیم روان‌شناختی دارد، در حالی که کلاین بیشتر بر نظریه‌های ساختاری تمرکز داشت.

اما ویژگی منحصر به فرد آثار مایکل آیگن دیدگاه‌های این روان‌کاوان را با احساسات عمیق، معنویت، و نگاه فلسفی ترکیب کرده و آنها را از چارچوب نظری خشک به تجربه‌ای زنده و انسانی‌تر منتقل کرده است. او برخلاف بسیاری از نظریه‌پردازان، بر لحظات کوچک اما معنادار زندگی و تجربه‌های شخصی تأکید زیادی دارد.

منابع

Eigen, M. (۱۹۹۸). The Psychoanalytic Mystic. Boston: Massachusetts Institute of Psychoanalysis.

Eigen, M. (۲۰۰۴). Emotional Storm: A Psychoanalytic Perspective on the Dynamics of Love and Hate. New York: Routledge.

Eigen, M. (۲۰۱۱). Contact with the Depths: Psychoanalysis and Human Experience. New York: Routledge.

Winnicott, D. W. (1965). The Maturational Processes and the Facilitating Environment. London: Hogarth Press.

Bion, W. R. (۱۹۶۲). Learning from Experience. London: Heinemann.

Freud, S. (۱۹۱۷). Introductory Lectures on Psychoanalysis. London: Standard Edition.

Jung, C. G. (۱۹۶۱). Memories, Dreams, Reflections. New York: Pantheon Books.

Klein, M. (۱۹۵۲). The Psycho-Analysis of Children. London: Hogarth Press.

Winnicott, D. W. (1971). Playing and Reality. London: Routledge.

Behr, H., & Eigen, M. (2019). Psychoanalysis, Spirituality, and Existentialism. Psychoanalytic Dialogues, 29(5), 522-535.