پیشنهاد و تحلیل فیلم : پریا نقی زاده و پدرام محسنیان

مفاهیم روانکاوانه


Insomnia: بی خوابی
Splitting: جداسازی
Omnipotence: همه توانی
Rejection: طرد
Self cohesion: انسجام خود
Self disintegration: ازهم پاشیدگی خود
Inhibition: بازداری
Object seeking drive: رانه ابژه جویی
Good object: ابژه خوب
Bad object: ابژه بد
Contamination: آلوده ساختن
Paranoia: پارانویا
Loneliness: تنهایی
Projection: فرافکنی
Envy: حسادت
Jealousy: غبطه
Displacement: جا به جایی
Seductive object: ابژه اغواگر
Rejecting object: ابژه طردکننده
Perversion: انحراف
Oedipal complex: عقده ادیپ
Castration anxiety: اضطراب اختگی
Impotency: ناتوانی

Narcissistic injury: آسیب نارسیستیک
Suicide: خودکشی
Aggression drive: رانه پرخاشگری
Sexual drive: رانه جنسی
Love: عشق
Hate: نفرت
Revenge: انتقام
Meaningless: بی معنایی
Include: شامل بودن
Exclude: بیرون ماندن
Loss: ازدست دادن
Violence: خشونت
Idealization: ایده‌ال سازی
Devaluation: کمینه سازی
Fantasy
Fantasizing
Rescue fantasy: فانتزی نجات
Omnipotency: همه توانی
Sexual guilt: احساس گناه جنسی
Repression: سرکوبی
Voyeurism: چشم چرانی
Loss of the love of the object: ازدست دادن عشق ابژهم

فیلمی بینظیر از کارگردان نابغه ایتالیایی امریکایی مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)

سایر آثار فیلمساز:

(Boxcar Bertha (1972
(Mean street (1973
(Alice doesn’t live here anymore (1974
(New York,New York (1977
(Raging bull (1980
(The king of comedy (1982
(After hours (1985
(The color of the money (1986
(The last temptation of Christ (1988
(Goodfellas (1990
(Cape fear (1991
(The age of innocence (1993
(Casino (1995
(Kundun (1997
(Bringing out the dead (1999
(Gangs of New York (2002
(The aviator (2004
(The departed (2006
(Shutter island (2010
(Hugo (2011
(The wolf of wall street (2013
(Silence (2016
(The Irishman (2019

نامزدی های

بهترین فیلم ؛بهترین هنرپیشه نقش اول مرد؛بهترین هنرپیشه مکمل زن؛ بهترین موسیقی در اسکار ۱۹۷۷
بهترین هنرپیشه نقش اول مرد؛بهترین فیلمنامه در گلدن گلاب ۱۹۷۷
بهترین هنرپیشه نقش اول مرد ؛ بهترین فیلم ؛بهترین کارگردانی؛بهترین تدوین در بفتا ۱۹۷۷

جوایز:

بهترین هنرپیشه نقش مکمل زن در بفتا ۱۹۷۷
برنده نخل طلای بهترین فیلم سال ۱۹۷۶

مطالعه بیشتر در مورد این فیلم در سایت IMDb

داستان فیلم

فیلم دربارهٔ سرگشتگی‌های یک سرباز سابق ویتنام است که در منهتن راننده تاکسی شده‌است و با نجات دختر خردسالی از چنگ باند فحشاء و دلبستگی اش به زنی که در دفتر انتخاباتی یک نامزد شهرداری کار می‌کند، در هم گره می‌خورد

تحلیل روانکاوانه فیلم راننده تاکسی

مقدمه

تراویس بیکل پس از پایان خدمتش در نیروی دریایی، به جستجوی خویشتن خود برمی‌خیزد. او می‌خواهد خویشتنی را خلق کند که در خدمت جامعه و قهرمان آن است. او پس از آنکه در تلاش‌های خود برای خروج از تنهایی در مسیر عشق شکست می‌خورد به خشونت روی می‌آورد.

تروایس دچار بی‌خوابی است. او در بی‌هدفیِ زندگی خود، سعی می‌کند زمانش را با دست‌وپا کردن شغلی در رانندگی سپری کند. کار زیاد تروایس را می‌توان راهی برای فرار او از تنهایی و به این وسیله حفظ انسجام خویشتن او در نظر گرفت. او در روزمرگی خود، بتسی را که در کمپین تبلیغاتی پلنتاین برای ریاست جمهوری فعالیت می‌کند، ملاقات و عشق خود به او را کشف می‌کند. زمانی که تلاش او برای رابطه بیشتر با بتسی با شکست مواجه می‌شود، در مسیر انتقام‌جویی قرار می‌گیرد. او خشم خود را به پلنتاین معطوف می‌کند و نقشه‌‌ای برای ترور او می‌کشد. او برای این کار تمرین بسیار می‌کند اما در این مسیر نیز با شکست مواجه می‌شود.

او سعی می‌کند آیریس ۱۲ ساله را از مسیر مخربی که در آن قرار گرفته رها سازد اما آیریس نیز همانند بتسی تلاش‌های او را ناکام باقی می‌گذارد. بعد از آنکه نقشۀ نجات آیریس و کشتن پلنتاین طبق انتظار پیش نمی‌رود، تراویس به دنبال ساخت نقشی جدید برای خود می‌رود. او به سراغ متیو و مشتری آیریس می‌رود و به شکلی خشونت‌آمیز آنها را به قتل می‌رساند.

بعد از این ماجرا روزنامه‌ها از تراویس به عنوان قهرمانی یاد می‌کنند که ضعف مراجع قدرت را جبران می‌کند و با «گانگسترها می‌جنگد». بعد از این ماجرا آیریس به آغوش خانواده بازمی‌گردد. تراویس در پایان فیلم بتسی را به عنوان مسافر خود به مقصد می‌رساند و به مسیر زندگی روزمره خود ادامه می‌دهد. روزمرگی او همان است اما چیزی در او تغییر کرده است. او هویت جدیدی به غیر از شغل خود پیدا کرده و از گم‌گشتگی نجات یافته است.

تنهایی

تروایس تنها زندگی می‌کند و به نظر می‌رسد با مراقبین اولیه خود یعنی والدینش نیز صرفاً از طریق نامه‌نگاری در ارتباط است، نامه‌هایی که تمام حقیقت زندگی او را بیان نمی‌کنند. او به دنبال برقراری رابطه‌ای عاشقانه است. تراویس سعی می‌کند به شکلی اغواگرانه با فروشنده بلیط تئاتر ارتباط بگیرد. اما مانند دیگر تلاش‌های خود برای رهایی از تنهایی و تجربه عشق طرد می‌شود. او در دیدار خود با بتسی او را تنها توصیف می‌کند: «تو کلی آدم کنارته، اما از درون تنهایی». شاید بتوان این امر را به نوعی فرافکنی تنهایی خودش بر بتسی در نظر گرفت. او به واسطه شغلش روزانه با افراد زیادی در ارتباط است اما تعدد تعامل انسانی نمی‌تواند او را از تنهایی خود رها سازد. (Projection/ Loneliness/ Object seeking/ Projection)

تعامل عمیق با دیگران برای تراویس امری ناممکن به نظر می‌رسد. او می‌خواهد با یکی از همکاران خود در مورد دغدغه نجات جامعه صحبت کند اما به نظر می‌رسد این دو حرف یکدیگر را متوجه نمی‌شوند. او به بتسی می‌گوید که موسیقی را نمی‌شناسد. می‌خواهد با بتسی تجربه‌ای از نزدیکی عمیق داشته باشد اما به دلیل درک پایین خود در زمینه موضوع مورد علاقه بتسی صرفاً می‌تواند به خرید صفحه موسیقی بسنده کند. همچنین زمانی که پلنتاین از گرایش سیاسی او می‌پرسد او اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و بدون شناخت کافی، پلنتاین را به واسطه تداعی آن با بتسی نامزدی موفق توصیف می‌کند. این موارد، در کنار بردن بتسی به تئاتری نامناسب، نشان از جدایی اجتماعی، احساسی و سیاسی تراویس از جامعه دارد، امری که می‌تواند موجب احساسی از کنار گذاشته شدن در فرد شود که خود اساسی برای شکل‌گیری حسادت می‌گردد. (Feeling excluded)

حسادت، غبطه

در طول فیلم شاهد بازنمایی رقابت، حسادت، تعصب و نفرت هستیم. زمانی که تراویس علاقه‌مندی بتسی را از دست می‌دهد، خود را در رقابت با مردی دیگر می‌بیند. این رقابت راه‌حلی موقت برای کنار آمدن با فقدان برای او است. حسادت تراویس جابجا می‌گردد و به جای آنکه به مرد خاصی معطوف گردد که با بتسی در ارتباط است، به سمت رفتارهایی مخرب پیش می‌رود، به سمت استفاده از اسلحه و خشونت. (Jealousy/ Loss/ Displacement/ Violence)

تروایس در مواجهه با تجربه طرد از جانب ابژه محبوب خود دچار زخم خودشیفتگی می‌گردد، زخمی که بر همه‌توانی او سایه افکنده می‌افکند. او تلاش می‌کند تا به پلنتاین که ابژه محبوب بتسی است آسیب برساند، ابژه‌ای که خود می‌خواهد به جای او بنشیند. او به دنبال خرید اسلحه می‌رود. و نه یکی، بلکه چندین و چند قبضه اسلحه تهیه می‌کند که می‌تواند نشان از احساس ناتوانی زیربنایی در روان او داشته باشد، نوعی ناتوانی که می‌خواهد با قدرت بیرونی حاصل از داشتن سلاح آن را جبران کند. او جلوی آینه می‌ایستد و می‌گوید: «با من حرف می‌زنی؟ با من حرف می‌زنی؟». او برای دیده شدن در صحنه رقابت و نشان دادن برتری خود تلاش می‌کند. تراویس با پنهان نگاه داشتن حسادت خود و یافتن مفری برای بیرون‌ریزی آن، از اضطراب اختگی پیوندیافته با حسادت رها می‌گردد و تجربه‌ای از قهرمان بودن پیدا می‌کند. (Castration anxiety/ Impotency/ Oedipal complex/ Narcissistic injury)

دوپاره‌سازی

تروایس در آغاز بتسی را با عنوان «فرشته‌ای در تاریکی» معرفی می‌کند. او بدون آنکه بتسی را بشناسد، او را در مقام ایده‌آل قرار می‌دهد. اما زمانی که بتسی او را پس می‌زند و تلاشش برای بازگرداندن رابطه بی‌ثمر می‌ماند، بتسی جایگاه ایده‌آل خود را از دست می‌دهد. کم‌کم گل‌هایی که برای بتسی خریده بود همانند شهری که در صحبت با پلنتاین آن را کثیف و عامل سردرد معرفی می‌کند، باعث سردرد او می‌گردند. او با عصبانیت به محل کار بتسی می‌رود و اولین جرقه‌های پرخاشگری در فیلم در او مشاهده می‌شود. او بعد از شکست آخرین تلاشش در رابطه با بتسی، تمامی زنان را سرد و بی‌عاطفه معرفی می‌کند. (Idealization/ Devaluation/ Aggression/ Splitting)

فانتزی نجات – همه‌توانی

تراویس فانتزی نجات آیریس را دارد، درست مثل فانتزی نجاتی که در جامعه بزرگ‌تر خود آن را زیسته است، جامعه‌ای که بر اساس این فانتزی در آن دوران وارد جنگ ویتنام شده است. همچنین می‌توان فانتزی نجات آیریس را راهی برای پوشش احساس گناه و اضطراب معطوف به امیال جنسی در نظر گرفت؛ به خصوص اینکه می‌توان نگاه‌های او به آیریس و تعقیب او را نوعی رفتار تماشاگرانه نیز در نظر گرفت.

او به پلنتاین می‌گوید: ««خدا» رو شکر که بارون فرستاد تا کثافت این خیابون‌ها رو بشوره ببره». او باور دارد که کسی باید این شهر را از فساد و آلودگی آن پاک سازد. زمانی که در آخر شب ماشین را تحویل می‌دهد صندلی عقب را تمیز می‌کند. به نظر می‌رسد وظیفه‌ای بر او محول شده تا «کثافتی» که از جانب جامعه بر او و دیگران تحمیل می‌شود را پاک سازد. او می‌خواهد «خداوندگار» و قادر مطلقی باشد که آلودگی‌ها را از شهر می‌شوید.

تراویس به دلیل دوری از درک اجتماعی، بتسی را به فیلمی نامناسب از نظر جنسی می‌برد و به این دلیل عشق او را از دست می‌دهد. به همین دلیل شاید میل جنسی برای او حاوی موضوعی اضطراب‌برانگیز یعنی از دست دادن عشق ابژه شده باشد. او می‌خواهد میل جنسی را که موجب از دست رفتن عشق ابژه شده، به واسطۀ نجات آیریس از ارضای انحراف جنسی دیگران سرکوب کند. همچنین می‌توان نحوۀ نجات آیریس یعنی استفاده از خشونت و اسلحه را پاسخی برخاسته از نفرت و انتقام‌جوییِ جابجا شده در نظر گرفت.

 (Rescue fantasy/ Omnipotency/ Sexual guilt/ Repression/ Perversion – Voyeurism/ Revenge/ Loss of the love of the object)

کلام آخر

رفتار ضداجتماعی تراویس را می‌توان نوعی انحراف از مسیر رشدی نرمال و برخاسته از انتقام‌جویی در نظر گرفت. از طرفی نمی‌توان انکار کرد که بیننده فیلم در جایی با تراویس همدلی و او را به خاطر عمل قهرمانانه‌اش تحسین می‌کند. شاید بتوان رفتار او را تلاشی برای شکل‌دهی به هویتی خودساخته که متکی بر نجات اجتماع است در نظر گرفت. نجات آیریس در سطح اجتماعی باعث برچیده شدن بخشی از فساد و در سطح فردی باعث پیشرفت آیریس در مسیر رشدی سالم‌تر شد. نگاه تأییدآمیز بتسی نیز در آخر فیلم بازنمایی جامعه‌ای است که عمل تروایس را تحسین می‌کند. شاید بتوان این همانندسازی همدلانه با رفتاری ضداجتماعی را برخاسته از قدرت اغواکنندۀ قهرمانی دانست که قادر به ارضای میل به نجات دادن و نجات یافتن است، نجات یافتن از اضطراب‌هایی مانند فقدان و تنهایی. شاید بتوان بخشی از دلیل استقبال بی‌نظیر این روزها از فیلم جوکر را نیز مدیون این نوع همانندسازی در نظر گرفت.

سکانس های انتخابی

۱. بهترین سکانس

۲. ملاقات با بتسی

۳. کمک به آیریس

۴. حرف زدن با خود

۵. قصد ترور

۶. سکانس آخر