پیشنهادی از عاصفه احمدی
عنوان اصلی:
Narcissism and Its Discontents
Diagnostic Dilemmas and Treatment Strategies With Narcissistic Patients
کتاب خودشیفتگی و ناخرسندی های آن در سال ۲۰۱۸ توسط گلن گابارد و هلی کریسپ نوشته شده است. به دلیل ماهیت چندوجهی اختلال شخصیت خودشیفته، درمان این اختلال متخصصین بالینی را با چالش های زیادی رو به رو کرده است. از آنجا که عنوان خودشیفتگی برای طیف وسیعی از تحلیل شوندگان با تابلوهای بالینی متفاوت به کار می رود، به نظر می رسد متون روان پویا در مورد اختلال شخصیت گیج کننده هستند. طی سالهای متمادی متون اندکی در مورد اختلال شخصیت خودشیفته وجود داشته است.
در رویه معمول روانپزشکی معاصر، تمییز دادن درجات خودشیفتگی بیمارگونه و خودشیفتگی سالم دشوار است. وجود درجاتی از سرمایه گذاری روانی روی خود نه تنها طبیعی است بلکه برای سلامت روان شناختی ضروری است، اما شناسایی نقطه ای در طیف احترامِ به خود که در آن خودشیفتگی سالم به خودشیفتگی بیمارگونه بدل می شود آسان نیست.
مفهوم عشقِ به خود اغلب برای توصیف ماهیت خودشیفتگی استفاده می شود، اما این مفهوم تنها برای توصیف یک زیرگروه از افراد با خودشیفتگی بیمارگونه به کار می رود.
آیا خودشیفتگی بیمارگونه به معنی عشقِ افراطی به خود است؟
یا حس شدیدِ ناامنی؟
نشانه ای از عزت نفس کم است یا عزت نفس زیاد؟
خودخواهی است؟
اعتقادی است مبنی بر اینکه فرد خود را نسبت به دیگران باهوش تر، جذاب تر و دارای ارتباطات اجتماعی قوی تر می بیند؟
آیا خودشیفتگی ناتوانی فرد است در وفق دادن خود با آنچه دیگران حس یا فکر می کنند؟
از صفت “خودشیفته” ممکن است برای اشاره به فردی استفاده شود که به شدت ناخوشایند و منفور است، کسی که همیشه آماده جنگ با دیگران و به تحقیر حساس است یا به کسی گفته می شود که به موفقیت و اعتماد به نفس دیگران حسادت می کند.
در بیشتر موارد، افراد خودشیفته درباره ظرفیت عشق ورزیدن و دوست داشته شدن احساس ناامنی می کنند و در جستجوی افرادی هستند که آنها را تحسین کنند، تحت تاثیرشان قرار دهند، نیازهایشان را درک کنند، خاص بودن آنها را تایید کنند و نقش ابژهای ایدهآل را بازی کنند که هرگز آنها را شرمنده یا تحقیر نمی کنند.
اما با این حال تحلیلگران هنگام کار با تحلیل شوندگان خودشیفته ممکن است به دلیل مبهم بودن مفهوم خودشیفتگی، با موقعیت های چالش برانگیز و سوالات متعددی مواجه شوند.
مثلا ممکن است رفتاری معین نشان دهنده خودشیفتگی بیمارگونه در یک فرد به خصوص باشد و همزمان در فردی دیگر، تظاهری سالم از احترام به خود باشد؛ یا شخصی با صفت خودشیفته ممکن است به مساله ای کماهمیت واکنش شدیدی نشان دهد، اما فرد دیگری با همان صفت به دلیل اعتماد به نفس ظاهری اش ممکن است نسبت به هرگونه توهینی خونسرد باشد. سردرگمی درباره ماهیت خودشیفتگی –چه سالم، چه بیمارگونه- گواه بر وجود شکل های مختلف خودشیفتگی است.
با خواندن این کتاب، تحلیلگران می توانند از لحاظ تجربی و علمی، به دیدگاه یکپارچه ای از انواع تعریف خودشیفتگی و آسیبشناسی آن برسند. در این کتاب خلاصهای از درمانِ روان پویای بین ذهنیتی[۱] و درمانِ روان تحلیلی از تحلیل شوندگان خودشیفته بیان می شود و با ارائه توضیحات بالینی روشن، تحلیلگران را برای رو به رو شدن با چالش های بالقوه آماده می کند. این کتاب برای متخصصین و تحلیلگران، در هر مرحله حرفه ای که باشند، می تواند جذاب و آموزنده باشد. تببین های پدیدارشناختی واضح و تاثیرات بالینی کتاب حاضر، هم منجر به تقویت تجربه تحلیلگران حرفه ای می شود و هم انعطاف لازم را در تحلیلگران مبتدی ایجاد خواهد کرد.”
فصلهای کتاب:
بخش اول: معضلهای تشخیص
فصل اول: خودشیفتگی و ناخرسندیهای آن
فصل دوم: بافت فرهنگی خودشیفتگی
فصل سوم: سبکهای ارتباطی
بخش دوم: استراتژیهای درمانی
فصل چهارم: شروع درمان
فصل پنجم: انتقال و انتقال متقابل
فصل ششم: انطابق درمان با بیمار
فصل ۷: استراتژیهای درمانی
فصل ۸: پایان درمان
ویژگیهای مهم کتاب:
سبک های ارتباطی :
یکی از موضوعات مهم کتاب که در فصل سوم مطرح شده است موضوع”سبک های ارتباطی” است. نویسندگان به مهم ترین سبک های ارتباطی تحلیل شوندگان خودشیفته اشاره می کنند که هم در موقعیت درمانی و هم در زندگی روزمره شان مشاهده می شود. بررسی دقیق سبک های ارتباطی این تحلیل شوندگان، اطلاعات باارزشی درباره ساختارِ خود[۲] بیمار و روش تعامل وی با دیگران به تحلیلگر می دهد. با وجود آنکه نویسندگان ادعا نمی کنند که تمام سبک های ارتباطی تحلیل شوندگان خودشیفته را بررسی کرده اند اما خواندن این فصل درک روشن تری از مفهوم خودشیفتگی برای تحلیلگران ایجاد می کند و به ایشان کمک می کند تا استراتژی های مناسب برای درمان هر بیمار را به کار بگیرند.
انتقال و انتقال متقابل:
فصل پنجم یکی از فصل های جذاب این کتاب است که در آن انواع رایج انتقال و انتقال متقابل در درمان تحلیل شوندگان خودشیفته به طور مفصل بررسی می شود. خوانندگان این فصل با شناخت انواع بالقوه انتقال های متقابل، می توانند اطلاعات مهمی درباره شناخت اشکال متفاوت خودشیفتگی در تحلیل شوندگان کسب کنند و هم برای تشخیص و مدیریت موقعیت های محتملِ پیش بینی ناپذیر، بحرانی و تهدیدکننده درمان، آمادگی کسب کنند.
نوع عملکرد بالای خودنما[۳]:
متون روانکاوی در این موضوع هم نظرند که اختلال شخصیت خودشیفته در یک طیف قرار دارد. یک انتهای طیف که به وسیله کرنبرگ به تفصیل توصیف شده است، شامل افراد حسود و حریصی است که درخواست تمجید و توجه از دیگران دارند. سر دیگر طیف که توسط کوهوت توصیف شده است، شامل نوع دیگری از تحلیل شوندگان مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است که نسبت به تحقیر و چندپارگیِ خود، آسیب پذیرترند. دو سر این طیف توسط این دو مولف روانکاو تعریف شده است. اما بعضی دیگر از تحلیل شوندگان توصیف شده توسط سایر مولفان، جایی در بین این دو سر طیف قرار می گیرند.
در دو سر طیف طبقه بندی گابارد، خودشیفته بی توجه[۴] و خودشیفته گوش به زنگ[۵] قرار دارند. طبقهبندی راس[۶] و همکاران (۲۰۰۸) شامل سه گروه از اختلال شخصیت خودشیفته است: خودبزرگ بین[۷]، آسیب پذیر و شکننده[۸] و عملکرد بالای خودنما. از آنجایی که در متون روانکاوی اشاره اندکی به این نوع از خودشیفته های های فریبنده[۹] شده است، بررسی تفصیلی این موضوع در فصل پنجم این کتاب جالب و بدیع است. در نگاه اول این نوع افراد ممکن است نوروتیک به نظر برسند، اما تحلیلگر طی فرایند درمانی ویژگی های خودشیفته مخفی آنها را تشخیص می دهد. این زیرگروه ممکن است در طی درمان هم برخی از ویژگی های خودشیفته های بی توجه و هم گوش بزنگ را بروز دهند، اما با این حال آنها نوع متفاوتی از زیر گروه خودشیفته محسوب می شوند. آنها ممکن است در شروع درمان بسیار جذاب و خواهان تغییر به نظر برسند، اما در واقع علاقه اصلی آنها جلب توجه تحلیلگر و کسب تحسین از سوی اوست و تمایلی برای شناخت تعارض ها و نقش خود در مشکلاتشان ندارند. در واقع مهمترین انگیزه آنها بیمارِ خاص تحلیلگر بودن است. انتقال متقابل تحلیلگر در شروع درمان مثبت خواهد بود، یعنی تحلیلگر ممکن است آنها را فردی با انگیزه، متفکر و همکاری کننده در درمان ببیند. اما در طول زمان دینامیک انتقال-انتقال متقابل تغییر خواهد کرد. تحلیلگر متوجه می شود که این تحلیل شوندگان در همه داستان هایی که تعریف می کنند دایما به خود رجوع می کنند و تمایل زیادی دارند که قهرمان همه داستان هایشان باشند. در این نقطه تحلیلگر به تدریج تشخیص می دهد که تقابلی[۱۰] در تعاملشان وجود ندارد. بنابراین، با خواندن این فصل می توان این زیرگروه از اختلال شخصیت خودشیفته را دقیق تر شناخت.
پیوست
[۱] intersubjectivity
[۲] Self-structure
[۳] Higher functioning
[۴] oblivious
[۵] hypervigilant
[۶] RUSS
[۷] grandiose
[۸] vulnerable
[۹] charming narcissist
[۱۰] mutuality