نویسنده : شهرناز اعتمادی
پارهای از متن کتاب:
شرط اول کارت این است که کسی را که میآید دلت میخواهد ببینی. شما اورژانس که نیستی، اورژانس تا نصف شب مجبور است کار کند، کسی توی بیابان مریض شده و باید او را نجات بدهد. روانکاوی کار لوکسی است. خب، اگر دوست نداری این مراجع را ببینی، چه میدانم موی بر اندامت راست می شود ریختش را ببینی، خب، مگر مرض داری، باید یک کاری بکنی حال هردویتان بهتر بشود، نه اینکه شکنجه بدهی خودت را و در عوض هم هر دفعه فکر کنی اَه این یارو چقدر…خب این میشود یک چیز مازوخیستی، مریض. این روانکاو خودش یک اشکالی دارد. ببین، یک چیزی هست، این که خود من اجازه دارم نخواهم. بعد هم قراری است که با آن یکی می گذاریم که درازمدت ببینیمش. بنابراین کسی باید باشد که حس کنی خوشایند است حضورش. اگر خوشایند نباشد من می گویم نه، من کمک نمیتوانم بکنم. شما تشریف نیارید و این کاری هست که نمی شود تحمیل کرد به کسی، هرچقدر هم که خوب باشد.
دکتر عبدالحسین رفعتیان از معدود درمانگرانی است که اصطلاح “روان درمانگر دارای اصالت” را در ذهن تداعی میکند؛ حرف و عملش یکی است و آنچه که میگوید را در کار بالینی به اجرا در میآورد.
او که فارغ التحصیل پزشکی دانشگاه تهران است، برای تحصیل در روانپزشکی راهی فرانسه شد و هم زمان روانکاوی شخصی را آغاز کرد که تا هشت سال ادامه یافت.
کتاب “از آسمان های دور تا اتاق درمان” هشت گفت و شنید با دکتر رفعتیان در ارتباط با روانکاوی، روان درمانی و زندگی شخصی اوست.
خواندن این کتاب که سرشار از نکته های بالینی است، هم برای روان درمان گران و هم آنها که تحت رواندرمانیاند افزون بر مفید بودن، تجربهای خوشایند و متفاوت خواهد بود.