افسردگی چیست؟

افسردگی می تواند پاسخی نسبتا مناسب به یک ارزیابی دقیق از واقعیت باشد یا می تواند بر پایه تحریف شدید واقعیت بنا شده باشد. افسردگی هم به عنوان یک اختلال بالینی و هم به عنوان یک حالت عاطفی بهنجار و درواقع ضروری تعریف می شود. اصطلاح افسردگی هم برای توصیف واکنش به تجربیات شدید محرومیت در دوران کودکی و هم به عنوان یک مرحله تحولی نسبتا سطح بالا بکار رفته است. این اصطلاح همچنین یک سبک شخصیتی را توصیف می کند که در آن آمادگی غیرمعمولی برای احساسات ملال آور، آسیب پذیری به احساس از دست دادن و ناامیدی، نیازی شدید به اتصال و حمایت و تمایلی برای سرزنش، مسئولیت پذیری و احساس گناه وجود دارد

چگونه می توان فهمید که شخصیتی که با آن روبرو هستیم افسرده وار است؟

لذت نبردن از فعالیت های زندگی مشخصه عامه ای است که همگان آن را نشانه اصلی افسردگی می دانند اما آسیب پذیری فرد نسبت به برخی احساسات همانند شرم و خجالت زده شدن، احساس گناه و تقصیر کار بودن و همچنین احساس ناکافی و ناموفق و دوست داشتنی نبودن از دیگر نشانه های است که می تواند دال بر داشتن شخصیت افسرده وار باشد. در زبان عامه به این حالت حساس بودن و زودرنجی می گویند.

آیا میان شخصت افسرده وار و اختلال افسردگی تفاوتی وجود دارد؟

باید توجه داشت که افراد با شخصیت های افسرده وار ممکن است تجربه حالات خلقی افسردگی را داشته یا نداشته باشند. همچنین، تمامی افرادی که شدیدا نسبت به علائم افسردگی آسیب پذیر هستند، لزوما شخصیت های افسرده وار ندارند. اگرچه معمولا اختلال خلقی افسردگی و شخصیت افسرده وار با هم رخ می دهند، اما شخصیت افسرده وار فی نفسه قابل تمایز از اختلال های خلقی است. شخصیت ثبات بیشتری دارد درحالیکه اختلال های خلقی اپیزودیک، با دوره های شدید و بهبودی هستند. در اولی درون مایه های شخصیتی تکرار پذیری وجود دارد که تحت استرس تشدید می شوند. در دومی، علائم نباتی (مثلا، کندی روانی-حرکتی، تغییر اشتها، بهم ریختگی خواب، کاهش میل جنسی)، حزن شدید، و همخوانی نسبی میان شدت اختلال خلقی و عملکرد کلی روانشناختی وجود دارد. در حالیکه دارو های ضد افسردگی به تسکین رنج در افراد مبتلا به اختلال خلقی کمک می کنند، اما در کاهش خود تنبیه گری یا حساسیت به طرد در افراد با شخصیت افسرده وار اثربخشی ندارند.

آیا انواع مختلفی از شخصیت افسرده وار وجود دارد؟

اگرچه انواع افسردگی احتمالا بر روی یک پیوستار با هم وابسته هستند، اما افسردگی “اتکایی یا ساده” را می توان از افسردگی “درون فکنانه یا ملانکولیک” متمایز دانست.

نوع اول که به آن “درون فکنانه یا ملانکولیک” می گویند و نشانه های آن شامل موارد زیر است:

  • خود سرزنش گری: من بی عرضه هستم، من به درد هیچ کاری نمی خورم، من هیچی نخواهم شد، من آدم دوست داشتنی نیستم)، خود تنبیه گری (همه اش تقصیر من بود که … ، اگر من این کار را نمی کردم آن اتفاق بد نمی افتاد و…

  • گناه: حس اینکه تمایل و فکر و انگیزه های که در فرد وجود دارد نامناسب و گناه آلود هستند به صورتی که فرد سعی می کند به آنها نزدیک نشود چون این تصور را دارد که اگر به آنها پرداخته شود قابل کنترل نخواهند بود و صرفا از طریق سرزنش خود به نوعی در حال پاکسازی هستند مثل تنبیهی که در عقوبت فعل گناه آلودی رخ داده است. در این حالت لزوما فرد کار خاصی را انجام نداده است و در ذهن خود میل و فکری را که گناه آلود می داند را معادل عمل انجام شده می پندارد.

افراد با افسردگی درون فکنانه خود را برای کاستی های واقعی یا فرضی سرزنش می کنند و به شکست ها با این عقیده پاسخ می دهند که به هرحال آن ها قابل سرزنش هستند.

نوع دوم که به نام “اتکایی” و در برخی ترجمه ها ”انگل وار” است و دارای نشانه های زیر می باشد:

  • حساسیت به فقدان و طرد: فرد نسبت به از دست دادن عزیزان خود بسیار بیمناک است و حتی ممکن است تصاویر این از دست دادن را در ذهن خود بازسازی کند. انتقاد از سمت دیگران بخصوص از طرف عزیزان برای او بسیار دردناک است و این معنا را به وی منتقل می کند که آن ها او را دوست ندارند. چنانچه با ناراحتی یکی از افراد عزیز خود مواجه شوند این ناراحتی برای فرد غیر قابل تحمل است و معنی تمام شدن رابطه را می دهد، در برخی موارد فرد از ترس ترک شدن خودش سریعتر رابطه را ترک می کند و یا تهدید به ترک کردن می کند تا در موقعیت طرد شدن قرار نگیرد. حتی ممکن است به دلیل از دست ندادن توجه و یا حتی حضور فرد محبوبش که رابطه ای آزار دهنده با او را دارد هرگز حاضر به ترک ارتباط نشود و سالها در یک رابطه آزار دهنده باقی بماند

  • احساس پوچی: به صورتی که فرد خود را با ارزش نمی بیند و معنی زندگی خود را نمی تواند بسازد

  • احساس ناکافی بودن: به صورتی که تقریبا هیچ وقت احساس رضایت و یا کفایت نمی کند که این در رابطه با موضوعات کاری و تحصیلی و همچنین در رابطه های عاطفی می تواند بازنمود داشته باشد

  • احساس شرم: که در این حالت فرد را مستعد ابتلا به شرمندگی می کند بصورتی که فرد چه نسبت به آن چیزی که از خودش انتظار دارد و چه نسبت به آنچه دیگران از او انتظار دارند و او نیست، احساس شرمندگی و خجالت زده شدن را دارد.

افراد با افسردگی اتکایی برای پریشانی و عدم سازمان دهی که در مواجهه با فقدان و جدایی دچار می شوند قابل توجه هستند. مشکلات آن ها حول موضوعات رابطه، علاقه، اعتماد، نزدیکی و گرما، یا نبود آن ها سازمان می یابد. آن ها به جای کمالگرایی یا خود سرزنشی افراطی، احساس پوچی، تنهایی، کامل نبودن، درماندگی و ضعف می کنند. اغلب از ناامیدی وجودی و بی معنایی زندگی شکایت می کنند.  

وجه تمایز این دو نوع افسردگی در چیست؟

فروید اصطلاح افسردگی اتکایی را برای نوع کودکانه انتخاب ابژه بکار برده است که در آن مادر آرامش دهنده و فراهم آورنده راحتی و مراقبت درنظر گرفته میشود. این نوع افسردگی ناشی از اختلال در رابطه اولیه با ابژه اصلی (مراقب اصلی) است و قابل تمایز از افسردگی درون فکنانه می باشد که ناشی از سوپرایگویی خشن و به طرز بی رحمانه ای منتقد است که احساسات شدید حقارت، بی ارزشی، گناه و آرزو برای کفاره را ایجاد می کند.

در افسردگی اتکایی گناه نقش اندکی دارد اما ترس های غالب از رها شدن و مورد عشق قرار نگرفتن حاکم هستند. شکل ساده، ابتدایی یا اتکایی افسردگی با ماهیتی عمدتا دهانی مشخص شده و به واکنش های ابتدایی دوران کودکی نسبت به زخم نارسیستیک، از دست دادن عشق، ترس از محرومیت و گرسنگی مرتبط می شود. افراد با افسردگی اتکایی، غالبا احساس گناه ندارند اما دچار کندی روانی-حرکتی و احساسات افسردگی، انزوا، خستگی، حقارت، بی ارزشی، تهی بودن و بی علاقگی بوده و شکایت های متعدد جسمانی یا روان تنی دارند. در این نوع افسردگی تمایز خود-ابژه (درک مستقل خود از دیگری) اندکی وجود دارد.

 در افسردگی درون فکنانه، احساسات بی ارزشی، دوست داشتنی نبودن به جای مورد دوست داشتن قرار نگرفتن، گناه و شکست در تامین انتظارات و استانداردها وجود دارد. ایده آل های فوق العاده عالی، سوپرایگویی بیش از حد خشن، مضمون شدیدی از اخلاقیات و تعهد، بررسی و ارزیابی مداوم خود به چشم می خورند. گناه نسبت به وسوسه ها یا افکار سرکشی وجود دارد یا این احساس حاکم است که فرد قادر به تامین انتظارات نیست و مورد نفی و نقد قرار خواهد گرفت. نیاز شدیدی برای کمال، میلی برای سرزنش و مسئولیت پذیری و احساس درماندگی از دستیابی به پذیرش، تایید و به رسمیت شناخته شدن وجود دارد. ابراز احساسات متضاد و خصمانه نسبت به ابژه (دیگری) به دلیل ترس از دست دادن عشق او دشوار است. جدال هایی به قصد جبران و از طریق دستاوردهای بیش از حد انتظار برای کسب تایید و رسمیت یافتن وجود دارند اما رضایت معمولا دوام اندکی دارد. حضور ابژه مهم است اما نه برای ارضای نیاز، بلکه برای ارائه تایید و پذیرش.

تاثیر مراقبان اولیه و اصلی کودک (ابژه) در بوجود آمدن شخصیت های افسرده وار چیست؟

معمولا مادران و پدران افراد با شخصیت افسرده وار بیش از حد در فعالیت های فرزندانشان درگیر می شوند اما ابراز کمتری از عشق و محبت دارند و کمتر پذیرای آرزوی فرزندانشان برای استقلال هستند.  اگرچه ممکن است والدین بیش از حد آسان گیر و سهل انگار باشند، اما بهنگام اعمال کنترل احتمالا بیشتر از روش های منفی استفاده می کنند.

آمادگی برای سرزنش خود نشانه برجسته نوع درون فکنانه شخصیت افسرده وار است اما سوالی که مطرح می شود این است که چرا فرد بصورت مستمر خود را سرزنش می کند؟ سرزنش خود می تواند باقیمانده گرایش دیرین کودک برای چشم پوشی از غفلت ها، نادیده گرفته شدن ها، تعرض و شکنندگی و ناتوانی والدین در هضم کردن احساسات وی باشد، به صورتی که فرد به جای اینکه مشکل را از آن والدین خود بداند آن را ناشی از خود می داند تا بتواند با تلاش و زحمت بسیار آن را تغییر دهد. به این صورت اگر کودکی این مشکل را از آن خود بداند به نوعی والدین خود را تبرئه می کند و کماکان مراقبان ناپایدار و نه چندان مستحکم خود را مراقبت می کند، چرا که مساله حفظ ارتباط با ابژۀ ارضا کنندۀ نیاز، ضرورتی اساسی در افسردگی است. شاید که فرد با حفظ این رابطه متعارض کور سوی امیدی برای خود باز  می کند تا با تلاش خود بتواند واقعیت موجود خود را تغییر دهد. بنابراین درون فکنی افراد افسرده موجب می شود که برای خوب بودن تلاش کنند، گرچه که ممکن است این تلاش چندان موفقیت آمیز نباشد.

در افسردگی اتکایی، حمایت بیش از حد مراقب به شکل کنترلگری و مزاحمت والدین می تواند فرایند اکتشاف و خود هدایتگری را در کودک مختل کرده و منجر به درمانگی و بی ارزشی خویشتن او شده باشد. در این حالت کودک خود را بر اساس تایید و پذیرش بین فردی ارزیابی کرده و در روابط بین فردی بر این اساس و نه برای خود هدایت گری هماهنگ می شود. کودک به دیگران روی خواهد آورد تا آن ها شاخصی برای پیدا کردن مسیر وی در دنیای اجتماعی باشند و در نتیجه احساس درماندگی و ناارزنده بودن در فرد رشد می کند.

تصوری از والدین که درون روان کودک نقش می بندند و باصطلاح درونی کردن بازنمایی های ابژه نام دارد، چطور می تواند شخصیت های افسرده وار را ایجاد کند؟

باید توجه داشت که علاوه بر توصیف والدین به شکل غیرحساس، دسترس ناپذیر، بشدت مزاحم و مداخله کننده یا تحمل ناپذیر در برابر آرزوی در حال رشد فرزند برای خودمختاری و استقلال، یکی از مسائل مهم در آسیب پذیری نسبت به افسردگی از دست رفتن ابژه (مراقب) در سطح بازنمایی ابژه می باشد. به نحوی که به نظر می رسد سطح بازنمایی های ذهنی در افراد افسرده برای حفظ حس اتصال با ابژه (والد) به هنگام غیاب او کافی نیست.

فروید در کتاب “سوگواری و مالیخولیا (Mourning and Melancholia)” بیان می کند که ابژه از دست رفته از طریق همانند سازی درون ایگو درونی می شود تا طاقت فرسایی فقدان را تحمل پذیر کند و البته این از دست رفتن ابژه رخدادی فاجعه آمیز است که در اتصال درون روانی فرد با ابژه رخ می دهد. سوگواری فرایندی است که در آن بازنمایی های نمادین، نامتعارض و باثباتی از ابژه از دست رفته ایجاد می شود که پذیرش کامل عدم درسترسی پذیری فیزیکی برای همیشه به ابژه را تسهیل می کند. اما در افراد با شخصیت های افسرده بازنمایی های با ثباتی از خود و دیگری تشکیل نمی شوند.

در افسردگی اتکایی، بازنمایی ها عمدتا در سطح حسی-حرکتی قرار دارند و معطوف به حفظ رابطه مستقیم، جسمی، حسی و ارضاکننده نیاز با ابژه هستند. اغلب نیاز مبرمی به انکار از دست رفتن ابژه و جستجو برای جایگزینی سریع و مستقیم آن وجود دارد. در افسردگی درون فکنانه، بازنمایی ها اغلب در سطح ادراکی و نمادین قرار دارند و تکه تکه، منفصل، ایستا و متعارض هستند. خطر، ترس از دست دادن ابژه و ارضای نیازی که ابژه می تواند فراهم کند نیست، بلکه هراس از دست دادن عشق، پذیرش و تایید ابژه است. تلاش برای دستاوردهای افراطی و کمالگرایی کوششی است برای تصاحب عشق و تایید؛ خود سرزنشی و گناه راه هایی هستند برای حفظ اتصال با بخش های اغراق شده بازنمایی های از هم گسسته، ایستا و نمادین. این بازنمایی های ابژه که در سطح تحولی پایین تری قرار گرفته اند فرد را نسبت به از دست رفتن ابژه آسیب پذیر و احساس عمیق افسردگی آسیب پذیر می کنند.

شخصیت های افسرده وار در رابطه صمیمی چگونه هستند؟

از آنجا که خود (ارزشمندی خود برای عشق و توجه) و دیگری (دسترس پذیری، مراقب بودن و قابل اعتماد بودن دیگری) درون مایه های اصلی دو گونه شخصیت افسرده وار هستند، تاثیر هر یک بر کیفیت روابط بعدی از جمله روابط عاشقانه و ارتباط با دیگری های اصلی نظیر همسر و فرزند اجتناب ناپذیر است. درون فکنی سبب اجتناب در رابطه می شود که با فاصله گیری فیزیکی و هیجانی مشخص می شود، در حالیکه ویژگی اتکایی خود را در نیازمندی و مطالبه گر بودن نشان می دهد. سبک عشقی افسردگی درون فکن لوداس Ludus(عشق بازی گونه: عشقی که به ندرت منجر به رابطه ای عمیق می شود. افرادی که این سبک عشقی را دارند به ندرت دلبسته می شوند اما به دو دلیل توجه زیادی به این مساله دارند که آیا شریک آن ها از نظر احساسی دلبسته شده است یا خیر؛ اول اینکه این مساله سبب می شود که آن ها احساسی خوبی داشته باشند و احساس موفقیت کنند، دوم اینکه مطمئن می شوند فردی که در رابطه آسیب خواهد دید آن ها نیستند)، با مولفه های اندک صمیمیت، شهوت و تعهد است که اجتناب زیاد از صمیمیت، پایین بودن اعتماد به نفس و عشق نوروتیک اندک را بازنمایی می کند. افراد با افسردگی درونفکنانه رابطه عاشقانه را به خاطر میل به دستیابی به پاداش های خارجی نظیر موقعیت و احترام اجتماعی و نه برای لذت و نزدیکی هیجانی حفظ می کنند.

 سبک عشقی افسردگی اتکایی مانیا (عشق تملگ گرا) با مولفه های اندک صمیمیت، شهوت و تعهد است که عشق نوروتیک زیاد (به معنای اشتغال خاطر، وابستگی و ایده آل سازی بالا)، عشق دوراندیش کم (به معنی دوستی و  انتخاب معشوق بر این اسا که چقدر می تواند برای فرد کارامی داشته باشد) و اجتناب اندک از صمیمیت را بازنمایی می کند. افسردگی درون فکن با سطوح پایین اتصال، حمایت و رضایت کلی از رابطه مرتبط است، در حالیکه افسردگی اتکایی قویا با تعارض رابطه دارد و می توان گفت هر دو سبب کاهش کیفیت و رضایت رابطه صمیمی می شوند.

به اختصار ویژگی های کیفیت رابطه مرتبط با دوگونه شخصیت افسرده را می توان چنین فهرست کرد:

افسردگی درون فکن: نارضایتی از رابطه، عدم اعتماد به جفت، تعهد اندک، نزدیکی/وابستگی/اتصال اندک، حمایتگری اندک، سطوح پایین خودافشایی از جمله انعطاف پذیری و تقابل در خودافشایی، تمایل اندک به بخشش، شایستگی بین فردی اندک، سرمایه گذاری اندک در مراسم خانوادگی و تنظیم اندک رابطه.

افسردگی اتکایی: نارضایتی از رابطه، عدم اعتماد به جفت، حسادت، سطوح بالای تعارض، پریشانی و آسیب در مواجهه با تعارض، اسنادهای ناسازگارانه (حفظ کننده پریشانی) برای رفتار منفی جفت، تمایل اندک به بخشش، شایستگی بین فردی اندک، اجتناب از فداکاری و تنظیم رابطه اندک.

باید توجه داشت که برخلاف افراد عادی که به دنبال روابط نزدیک متعهدانه هستند، دارای حس اطمینان جنسی می باشند، با نزدیکی جنسی آرامش می یابند و از لذت از روابط جنسی پاداش دهنده دوجانبه برای حفظ رضایت از رابطه عاشقانه بهره می برند، افراد با شخصیت های افسرده از رابطه جنسی برای دلایلی چون دستیبابی به رضایت طرف مقابل یا دستکاری کردن وی برای کاهش احتمال رها شدن استفاده می کنند. آن ها احتمالا جوانب عاطفی روابط جنسی را بر خود رابطه جنسی ترجیح می دهند.

تمایز شخصیت افسرده وار از شخصیت مازوخیسم چیست؟

افراد با شخصیت مازوخیسم به نحوی رفتار می کنند که شدیدا در تضاد با سلامت آنان است و ظاهرا به طور ناهشیار به سمت درد و رنج گرایش دارند. در ظاهر، به دلیل برجسته بودن درد هیجانی در تظاهرات بالینی، پویش های مازوخیستی ممکن است شبیه به پویش های شخصیت افسرده وار به نظر رسد. با این حال، پویش های مازوخیستی و افسردگی دو پدیده متفاوت هستند. مازوخیسم یک سازه واحد نیست و این اصطلاح به دامنه ای از پدیده ها با خاستگاه ها و کارکردهای روانشناختی متفاوت اما با فصل مشترک درگیری ناهشیارانه با رنج بکار می رود.

افراد با پویش های شخصیت افسرده به طور معمول از مراقبت و توجه دلسوزانه سود می برند. در مقابل، معمولا دلسوزی یا سخاوت صریح در برخورد با پویش های مازوخیستی معقول به نظر نمی رسد. شفقت یا سخاوت صریح ممکن است باور ناهشیار فرد مبنی براینکه رنج بهترین مسیر برای ارتباط است را تقویت کرده یا خود-تخریبی را در فردی که خود را شاسیته پذیرش مراقبت دریافتی نمی بیند راه اندازی کند. در مقابل، مواجهه مدبرانه در مورد سهم بیمار در مشکلاتش می تواند کنجکاوی در مورد معنای الگوهای خودشکن را تحریک کند. افراد با پویش های شخصیت مازوخیستی ممکن است بر این باور باشند که ابژه صرفا به دلیل رنج بردن آن هاست که به آنان علاقمند هستند؛ چنین باورهایی می تواند مسیر بهبود را شدیدا مسدود کنند. باید به این افراد کمک کرد تا از این انتظارات ناهشیار آگاه شوند و متوجه شده و احساس کنند که علاقه و توجه دیگری وابسته به رنج آن ها نیست.

آیا پرسشنامه های عینی برای ارزیابی انواع شخصیت افسرده وار وجود دارند؟

انواع شخصیت افسرده وار در رویکردهای مختلف روان شناسی به رسمیت شناخته شده اند و برای ارزیابی آن ها پرسشنامه های عینی طراحی شده اند نظیر:

– پرسشنامه تجارب افسردگی (The Depressive Experiences Questionnaire: DEQ): این پرسشنامه شامل ۶۶ سوال است که ابعاد اتکایی و درونفکنانه افسردگی را مورد ارزیابی قرار می دهد.

– مقیاس اجتماعی مداری-اقتدارمداری (The Sociotropy-Autonomy Scale: SAS): این پرسشنامه شامل ۶۰ سوال است که ابعاد اجتماعی مداری (اتکایی) و اقتدارمداری (درونفکنانه) افسردگی را مورد ارزیابی قرار می دهد.

آیا شخصیت افسرده وار تغییر پیدا می کند؟

احساس منفی به خود یا دیگری با خلق معنا و پتانسیلهای جدید قابل ترمیم است و فضای درمان تحلیلی می تواند به فرد برای تغییر  کمک کند. افراد با پویش های شخصیتی افسرده به طور معمول از مراقبت دلسوزانه و توجه درمانگر خود سود می برند.

منابع


Blatt, S. J. (1974). Levels of object representation in anaclitic and introjective depression. The psychoanalytic study of the child,, 29(۱), ۱۰۷-۱۵۷.

Blatt, S. J., & Zuroff, D. C. (1992). Interpersonal relatedness and self-definition: Two prototypes for depression. Clinical Psychology Review, 12(۵), ۵۲۷-۵۶۲.

Blatt, S. J., Wein, S. J., Chevron, E. S., & Quinlan, D. M. (1979). Parental representations and depression in normal young adults. Journal of Abnormal Psychology, ۳۸۸-۳۹۷.

Cassidy, J., & Shaver, R. P. (2016). Handbook of attachment: Theory, research, and clinical applications. New York: The Guilford Press.

Fiorini, L. G., Bokanowski, T., & Lewkowicz, S. (2009). On Freud’s” mourning and Melancholia. London: Karnac Books.

Iacoviello, B. M., Grant, D. A., Alloy, L. B., & Abramson, L. Y. (2009). Cognitive personality characteristics impact the course of depression: A prospective test of sociotropy, autonomy and domain-specific life events. Cognitive therapy and research, ۱۸۷-۱۹۸.

Lingiardi, V., & McWilliams, N. (2017). Psychodynamic diagnostic manual: PDM-2. Guilford Publications.

Murphy, B., & Bates, G. W. (1997). Adult attachment style and vulnerability to depression. Personality and Individual differences, ۸۳۵-۸۴۴.

Otani, K., Suzuki, A., Kamata, M., Matsumoto, Y., Shibuya, N., Sadahiro, R., & Enokido, M. (2012). Parental overprotection increases sociotropy with gender specificity in parents and recipients. Journal of affective disorders, 136(۶), ۸۲۴-۸۲۷.

Pilkonis, P. A. (1988). Personality prototypes among depressives: Themes of dependency and autonomy. Journal of Personality Disorders, ۱۴۴-۱۵۲.

Reis, S., & Grenyer, B. F. (2002). Pathways to anaclitic and introjective depression. Psychology and Psychotherapy: Theory, Research and Practice, ۴۴۵-۴۵۹.

فرانک، ل. س. (۱۳۹۴). تحقق بخشی خود. ترجمه: س. غفوری، و م. دهقانی، تهران: ابن سینا.