در این روش فکری، استفاده سریع از فرآیند اولیه، بخشی از هزینه های رانه جنسی زنا با محارم، رانه تخریب گری و مشتقات هر دو را که مورد تقاضای سرکوبی هستند، کاهش می دهد. انرژی ذخیره شده از این طریق تخلیه شده و لذت خنده را ایجاد می کند که بسته به نوع شوخی (مثلاً جوک های بی ادبانه) ممکن است دلچسب یا حتی یک گاف (حرف مفت) باشد.
روشی که سریعا مورد استفاده قرار می گیرد، استفاده از فرآیند اولیه است که مشابه رویا اما بدون واپس رانی رسمی است، (از کلمه به تصویر ادراک شده) و با کلمه به گونه ای برخورد می کند که گویی بازنمایی چیزی است یا از معانی مختلف یک کلمه استفاده می کند، همانطور که به چیزهای مختلفی اشاره می کند.
گاهی اوقات یک حرف یا هجا تغییر می کند یا کلمات از طریق تراکم و جابجایی به هجاها شکسته می شوند که از مجاورت ها، شباهت ها، هم صداها (مشابه در صدا) یا تضادها استفاده می کنند. این تداعیهای سطحی کلمه (شباهت های ظاهری) تداعیهای عمیقتر (معنایی) را پنهان میکنند.
در واقع، فرد با کلمات بازی میکند، درست همانطور که نوزاد در حین فراگیری زبان این کار را انجام می دهد، به شیوه ای که در آن کلمات بیش از آنکه بیانگر چیزها باشند، خود چیزها هستند.
انواع مختلفی از شوخی وجود دارد: ما از بازی با کلمات کودکانه به شوخی های ساده و بی زیان که تأثیر آنها هرگز خنده مفرط نیست، پیشرفت می کنیم؛ آنها معمولا چیزی بیش از یک لبخند تولید نمی کنند. شوخیهایی که لذت بیشتری ایجاد میکنند، معمولاً جوکهای بی ادبانه ای هستند که از شوخیهای شدید و توهینهای جنسی که سرگرم کننده گروههایی با فرهنگ یا بازدارندگی کم هستند، ناشی میشوند. در شوخیهای بی ادبانه، که به وسیله تراکم و جابجایی پنهان شدهاند، هدف حمله جنسی (برهنگی) یا صرفاً حمله به کسی است (مثلاً بیاعتبار کردن یا تحقیر یک شخصیت معتبر). شخص سومی برای گوش دادن به جوک مورد نیاز است: شخصی که بیشترین لذت را با تخلیه خنده تجربه کند. بنابراین، شوخی های بی ادبانه به سه جزء نیاز دارند: (الف) سازنده ای که آن را بیان می کند. ب) شخصی که شوخی درباره او گفته می شود (عموماً غایب یا خیالی، مگر در موارد فحاشی های گستاخانه). و (ج) شخص سومی که از آن لذت می برد. برای نویسنده یا گوینده شوخی، لذت در ابتدا بسیار ناچیز است اما با سرایت آن (همانندسازی با شخصی که از آن لذت می برد) شدت می یابد. این مکانیسم پیچیده تأثیر اجتماعی مورد نظر را به شوخی می دهد؛ شوخی به تماشاگر نیاز دارد زیرا نمی توان به تنهایی از آن لذت برد.
بهترین شوخی ها با آنچه که شخص سوم میتواند درک کند، تعادل ایجاد میکنند؛ اگر بیش از حد پیچیده باشند، نیاز به تلاش زیادی دارند، از این رو زمانی که نیاز به تلاش دارند، اثر لذت بخش خود را از دست می دهند. اگر یک شوخی خیلی آسان باشد، شخص سوم باید در شرایط خلق و خوی سرخوش، با بازداری های کم، تمایل به فحاشی و سطح فرهنگی کاهش یافته باشد. شخص سوم بیش از همه از شوخی لذت می برد زیرا عملیات فکری خلاقانه و استفاده ناگهانی و لحظه ای از فرآیند اولیه وارد شده در گفتمان فرآیند ثانویه، آزادانه توسط نویسنده ارائه می شود، بنابراین نیازی به تلاش خلاقانه ندارد. با استفاده از عملیات فکری دیگری، شخص سوم سطح معینی از رضایت را برای رانه به دست می آورد که در دستگاه روانی ممنوع است.
با این حال، گوینده برای لذت بردن از شوخی خود به شخص سوم نیز نیاز دارد، زیرا همانطور که گفتیم، شوخی در تنهایی هیچ لذتی ایجاد نمی کند؛ تنها زمانی که خنده در شخص سوم برانگیخته شود ممکن است گوینده از طریق سرایت همانندسازی با خنده دیگری احساس لذت کند. این شوخی را به یک پدیده اجتماعی تبدیل می کند که آن را از طنز، نوعی لذت مشابه، اما با نیروی روانی (لیبیدو) خودشیفته، متمایز می کند. در شوخ طبعی، سوژه ممکن است به خودش یا مشکلات در واقعیت لبخند بزند، در مورد آنها شوخی کند و در نتیجه اهمیت آنها را کاهش دهد، که به موجب آن ایگو موقتا قادر مطلق می شود: شوخ طبعی نیازی به اشخاص سوم ندارد؛ اگرچه ممکن است آنها نیز از آن لذت ببرند، اما سوژه نیازی به لذت بردن آن ها از شوخ طبعی ندارد.
شوخی ها سوپاپ اطمینان هستند که به بازداری های رانه بدون نیاز به عمل اجازه می دهند. آن ها ممکن است با ظاهری طنزآلود پشتیبانی شوند (ر.ک. کمیک) تا فضا را برای لذت شوخی آماده کنند.
COMIC, THE
Ger.: Komisch (witzig). – Sp.: cómico. – Fr.:
comique. – It.: comico. – Port.: cômico.
طنز
یک عملیات روانی لذت بخش که از مسیر خنده تخلیه می شود، منشأ آن چیزی قابل کشف است اما لزوماً در روابط اجتماعی بین انسان ها جستجو نمی شود. ممکن است شامل فهم حیوانات خاص، اشیاء بی جان، یا موقعیت هایی باشد که جنبه های اغراق آمیز یا کاریکاتوری را نشان می دهند. طنز به طور کلی مربوط به رویدادهایی درمورد بزرگسالان یا افرادی با دستگاه روانی تثبیت شده است: با یک اید، یک ایگو و یک سوپرایگو، و همچنین محدودیت های کاملاً مشخص بین ناخودآگاه، نیمه خودآگاهی و خودآگاهی.
طنز عملیاتی از قسمت نیمه خودآگاهی (Prec) است، قسمتی از ایگو که به فعالیت فکری، قضاوت و فرآیند ثانویه تعلق دارد. ناخودآگاه در خلق آن دخالتی ندارد،آنطور که درمورد جوک ها دخیل است. طنز چیزی است که در افراد مشاهده می شود: حرکات، اشکال، اعمال، و ویژگی های شخصیتی آنها؛ در ابتدا ممکن است فقط شامل حرکات بدن باشد و بعدا حرکات فکری یا تظاهرات آنها را شامل می شود. همانطور که گفتیم، ممکن است بر حیوانات، چیزها یا موقعیت ها تمرکز کند. ما به شیطنت های اغراق آمیز و بی هدف دلقک ها می خندیم، چون ما را به یاد بی دست و پا بودن کودکانه می اندازند. ما به هر گونه صرف اغراق آمیز انرژی می خندیم: از بعد حرکتی، طنز ممکن است به اشکال بدن و حالات چهره خنده دار تقسیم شود.
چرا حرکت اغراق آمیز و بی هدف، اثری طنزآلود ایجاد می کند که حتی ممکن است به موقعیت های دیگر منجر شود؟ فروید آن را به مقایسه ( که به طور خودکار به عنوان نوعی از فهم دریافت شده است) بین حرکت مشاهده شده در دیگری و آنچه سوژه در عوض انجام می دهد، نسبت می دهد. از طریق فرآیند قضاوت و عقده همنوع، با انجام خود حرکت یا تقلید از آن، ایده حرکتی با اندازه ای خاص را به دست آوردهام و از طریق این عمل معیاری برای این حرکت در احساسات عصبي ام آموخته ام. (جوک ها و رابطه آنها با ناخودآگاه، ۱۹۰۵، ص ۱۹۱)
ما یک انسان همنوع را که همان کارها را انجام می دهد، درک می کنیم؛ سپس، هنگامی که با او آشنا شدیم، می توانیم با خودمان مقایسه اش کنیم. این فرآیند با مداخله حافظه آسان می شود، که هر بار ما را از تکرار یک روش به وسیله جایگزین کردن آن با هزینه بازنمایی نیروگذاری روانی، نجات می دهد. وقتی می بینیم که یک انسان همنوع به طور اغراق آمیز یا بی هدف عمل می کند – در مقایسه خودکارمان، برای فهمیدن، با عملی که خود در موقعیت مشابه انجام می دهیم – بازنمایی نیروگذاری روانی ذخیره می شود. انرژی ذخیره شده، توسط مکانیسم لذت بخش خنده تخلیه می شود. این راهی است که در آن، در شرایط مساعد دیگر، لذت در یک حرکت طنزآلود ایجاد میشود – هزینهای درونی که وقتی با حرکت خود فرد مقایسه میشود، به یک مازاد غیرقابل استفاده تبدیل میشود. (همان، ص ۱۹۴) بنابراین، لذت طنز از هزینه بازنمایی روانی ناشی میشود که عدم تناسب حرکت طرف مقابل ما را نجات میدهد.
HUMOUR
Ger.: Humor. – Sp.: humor. – Fr.: humeur. – It.:
umore. – Port.: humor.
شوخ طبعی
این عملیات فکری که توسط بخش نیمه خودآگاه ایگو و از طریق جابجایی کوچکی در بازنمایی های نیمه خودآگاه انجام میشود، یک شوخی ایجاد میکند و وضعیت رنج را که در واقعیت وجود دارد، به چیزی لذتبخش تبدیل میکند.
بنابراین، شوخ طبعی نگرش آگاهانه دفاعی ایگو در پاسخ به یک واقعیت ناراحت کننده است که به وسیله آن موفق می شود احساسات دردناکش را به لذت تبدیل کرده و خودش را نجات دهد.
برخلاف طنز یا شوخی، شوخ طبعی لزوما نیازی به حضور دیگری ندارد: کافی است سوژه به خودش و واقعیت بخندد. از این نظر، شوخ طبعی خودشیفتگی است (ر.ک. خودشیفتگی)، نوعی پیوند بین ایگو و سوپرایگو در برخی افراد که ایگو را قادر میسازد تا موقتا با خود آرمانی (ایگوی ایده آل) همانندسازی کند (از این نظر شبیه شیدایی یا مکانیزم شیدایی است)، و به ترس ایگو از واقعیت لبخند می زند. بنابراین،خود آرمانی شبیه پدری می شود که به پسرش می گوید: «ببین! اینجا دنیایی است که خیلی خطرناک به نظر می رسد! این چیزی نیست جز یک بازی برای کودکان – فقط ارزش شوخی کردن را دارد! (۱۹۲۷، ص ۱۶۶). «شوخ طبعی کمکی است که از طریق عاملیت سوپرایگو به طنز داده میشود» (همان، ص ۱۶۵).
این شکل از طنز رنج را نمی پذیرد، پیروزمندانه از اصل لذت حمایت میکند، قدرت مطلق ایگو را بالا میبرد و همه اینها را در حوزه سلامت روانی به دست میآورد، حتی اگر به سادگی واقعیت را رد کرده و به عنوان یک توهم گذرا عمل کند. با این حال، تا زمانی که اندکی واقعیت را تشخیص می دهد، “عاقلانه” است.
«همه افراد ظرفیت نگرش طنز را ندارند. این هدیه ای کمیاب و گرانبها است و بسیاری از مردم حتی فاقد ظرفیت بهره بردن از لذت طنزی هستند که به آنها ارائه می شود» (همان، ص ۱۶۶).
مشاهده گر به وسیله همانندسازی از لذت طنز بهره می برد. مردی که در روز دوشنبه به مرگ محکوم می شود و می گوید: «روش خوبی برای شروع هفته»، این قطعه طنز را برای بهره برداری خودش ایجاد می کند، اگرچه یک ناظر بیرونی ممکن است قدرت مطلق یا نیروگذاری بیش از حد یک ایگو را تشخیص دهد که موقتا با خود آرمانی (ایگوی ایده آل) همانند سازی کرده است. این لذت شاید به اندازه شوخی ها یا طنزها شدید نباشد، اما “به طور خاص رهایی بخش و مهیج” است.
بنابراین، شوخ طبعی نوعی دفاع است، در میان عالیترین دفاع ها، در پاسخ به مشکلات واقعیت که موقتا به لحاظ عاطفی شکست میخورند، در حالی که ایگو یک عمل خاص مناسب را از طریق فعالیت فکری آماده میکند، در صورتی که این عمل ممکن باشد.