زمانی که شعر، شفا میدهد
درباره‌ی آدام فیلیس و نوشته هایش
آدام فیلیپس در ۱۹سپتامبر۱۹۵۴ در خانواده‌ای شلوغ یهودی در کاردیف ولز به دنیا آمد. و از نوجوانی به ادبیات علاقه‌مند شد و در کالج کلیفتون و سنت جان درس خواند. مطالعه آثار یونگ دلیل علاقه‌مندی او به روانکاوی بود.  مسعود خان توانسته بود روان‌کاوی حرفه‌ای را در ۲۷سالگی از او بسازد.  کار حرفه‌ای اش را به‌عنوان روان‌درمانگر کودک شروع کرده بود؛ چراکه اعتقاد داشت روان‌کاوی کودکان به‌اندازۀ روان‌کاوی غیردرمانگران شیرین است.
فلسفه، ادبیات، سیاست، محتوای محبوب فیلیس برای مطالعه بود. به اعتقاد او روان‌کاوی به شعر نزدیک تر بود تا به پزشکی. او حتی با جسارتی تمام در برابر موضع‌گیری روان‌کاو ها گفت: «من فکر نمی‌کنم روانکاوی یک علم باشد یا حتی تلاشی برای آن بکند. » او روان‌کاوی را به‌مثابۀ افسانه‌پردازی می‌دید که به افراد کمک می‌کند با خود و دنیای اطرافشان ارتباط عمیق‌تری برقرار کنند. شاید همین ایده‌ها بود که سبب شد بعضی‌ها او را ازلحاظ فکری لغزنده بدانند.
او ایده‌های  دیگری هم برای دشمن تراشی میان روان کاوان داشت، مثل این ادعا که «روان‌کاوی تنها یکی از کارهایی است که اگر احساس ناخوشی داشته باشید، ممکن است انجام دهید، همان‌طور که ممکن است سوزن‌دوزی یا گلایدر سواری را امتحان کنید.» او جایی گفته بود: «کارهای زیادی هست که می‌توانید در موقع ناراحتی انجام دهید. من معتقد نیستم روان‌کاوی بهترین کاری است که می توانید بکنید، با اینکه برای آن ارزش زیادی قائل هستم.»با این حال به‌عنوان «بهترین نظریه‌پرداز حالات و نارسایی‌های روان‌شناسی نوگرایانه» توصیف شده‌است.
او در آثارش به اهمیت زبان در روان‌کاوی و شخصی بودن تجربۀ روان‌کاوی پرداخته است و مدعی شده روانکاوی نمی‌تواند به فرد بگوید چه باید بکند، بلکه تنها می‌تواند به او کمک کند خودش و خواسته‌هایش را کشف کند.
او با نثری شیوا و رویکردی نوآورانه به روان‌کاوی، آثار ارزشمندی به دنیای ادبیات و روان‌شناسی هدیه کرده است. او با تلفیق روان‌کاوی و ادبیات، به عمق روان انسان نفوذ می‌کند و خواننده را به سفری جذاب در دنیای ناخودآگاه می‌برد. فیلیپس با نگاهی متفاوت به روان‌کاوی، آن را به‌مثابۀ گفت‌وگوی ادبی و اکتشاف شخصی می‌بیند. او بر اهمیت زبان و داستان‌سرایی در روان‌کاوی تأکید می‌کند و معتقد است از طریق زبان است که می‌توانیم به درون ناخودآگاه خود نفوذ کنیم. فیلیپس روانکاوی را فرایندی خلاقانه می‌بیند که بیمار و درمانگر باهم به خلق داستانی مشترک می‌پردازند.
در ایران، بیشتر اما آدام فیلیس با کتاب وینیکات و در تحلیل آثار او شناخته می‌شود. اما خودش در مقایسه با وینیکات تفاوت‌های چشمگیری داشته است. تمرکز اصلی اندیشه‌های فیلیپس بر زبان، داستان‌سرایی، تجربه شخصی است؛ درحالی‌که وینیکات روابط اولیه، مادر خوب کافی، فضای بالقوه است.
رویکرد فیلیپس ادبی، خلاقانه بود؛ درحالی‌که رویکرد وینیکات بالینی، مبتنی بر مشاهده بود.
هدف فیلیپس کشف معنا، خودشناسی درحالی‌که هدف وینیکات درمان اختلالات روانی، رشد شخصیت
روش فیلیپس گفت‌وگوی ادبی، تحلیل رؤیا بود؛ درحالی‌که روش وینیکات مشاهدۀ بالینی، بازی درمانی
باوجود تفاوت‌ها، فیلیپس و وینیکات نقاط مشترکی نیز دارند: هر دو بر اهمیت ناخودآگاه در شکل‌دهی رفتار و تجربه‌های انسان تأکید دارند. هر دو به نقش انتقال در رابطۀ درمانی اهمیت می‌دهند.
او با دورشدن از رویکردهای سنتی و علمی، روانکاوی را به عرصه‌ای برای گفت وگو، کشف معنا و تجربۀ شخصی تبدیل کرده است. زبان ساده و گیرا،  رویکردی ادبی، تمرکز بر تجربۀ شخصی آثار او را خواندنی کرده است.
مهم‌ترین تأثیرات فیلیپس بر روان‌کاوی عبارت‌اند از:
روان‌کاوی به‌عنوان گفت‌وگوی ادبی: فیلیپس معتقد است روان‌کاوی نه یک علم، بلکه نوعی گفت‌وگوی ادبی است. او روانکاوی را به‌مثابۀ افسانه‌پردازی می‌بیند که به افراد کمک می‌کند تا با خود و دنیای اطرافشان ارتباط عمیق‌تری برقرار کنند.
اهمیت زبان در روانکاوی: زبان، به باور فیلیپس، ابزاری قدرتمند در روانکاوی است. او بر این باور است که از طریق زبان است که ما می‌توانیم به درون ناخودآگاه خود نفوذ کنیم و به درک بهتری از خود دست پیدا کنیم.
روان‌کاوی به‌عنوان تجربه‌ای شخصی: فیلیپس معتقد است روان‌کاوی تجربه‌ای کاملاً شخصی است و هر فرد باید به شیوه‌ای منحصربه‌فرد به آن نزدیک شود. او معتقد است روان‌کاوی نمی‌تواند به فرد بگوید چه باید بکند، بلکه تنها می‌تواند به او کمک کند خودش و خواسته‌هایش را کشف کند.

وجه به ابعاد انسانی روان‌کاوی: فیلیپس با تمرکز بر ابعاد انسانی روان‌کاوی، به این حوزه جان تازه‌ای بخشیده است. او با نشان‌دادن ابعاد ادبی و شخصی روان‌کاوی، به بسیاری از افراد کمک کرده است تا درک بهتری از خود و دیگران پیدا کنند.
توسعه مرزهای روانکاوی: فیلیپس با رویکرد بدیع خود، مرزهای روانکاوی را گسترش داده و به این حوزه اجازه داده است تا با حوزه‌های دیگری مانند ادبیات، فلسفه و هنر در تعامل باشد.
اما دیدگاه‌های فیلیپس مهم است به خاطر:
رویکردی جامع‌تر به روانکاوی: دیدگاه‌های فیلیپس به روان‌کاوی اجازه می‌دهد به جنبه‌های پیچیده‌تر تجربه انسانی بپردازد.
ارتباط بهتر با بیماران: رویکرد ادبی و شخصی فیلیپس باعث می‌شود بیماران احساس کنند در فرایند درمان دیده و شنیده می‌شوند.
توسعه ابزارهای جدید درمانی: رویکرد فیلیپس به توسعه ابزارهای جدید درمانی مانند داستان‌نویسی و تحلیل رویا کمک کرده است.
درکل، آدام فیلیپس با رویکرد بدیع و ادبی خود به روان کاوی، به این حوزه جان تازه‌ای بخشیده است. او با نشان‌دادن ابعاد انسانی و ادبی روان کاوی، به بسیاری از افراد کمک کرده است تا درک بهتری از خود و دیگران پیدا کنند.