۱.در بسیاری از برنامههای آموزشی، کسانی که در آینده قصد دارند، رواندرمانگر بشوند، باید به عنوان بخشی از آموزشهایشان، خودشان رواندرمانی بشوند، تا هم تجربه درمان شدن را داشته باشند و هم روی مسائل خودشان کار کنند. وقتی یک درمانگر خودش رواندرمانی شده باشد، میتواند مراجع را بهتر درک کند.
۲. رواندرمانی یکی از معدود حرفههایی است، که در آن یکی از مهمترین ابزارهایی که فرد در اختیار دارد، خود-آگاهی است. در رواندرمانی، این فرصت برای فرد پیش میآید که در فضایی امن به مسائل خودش بپردازد و از نقطههای کور شخصیتش و حساسیتهایش و مسائلی که اگر به آنها پرداخته نشود، ممکن است در آینده در حرفهاش مشکل ساز بشود، آگاهی پیدا کند. شناختن “مسائل خودمان” برای اینکه بتوانیم به “مسائل دیگران بپردازیم” حیاتی است. این دو نباید با یکدیگر اشتباه شوند. درمانگر نباید به مسائل مراجع، به خاطر مشکلات خودش، بیش از اندازه یا کمتر از اندازه واکنش نشان دهد. و برای برخی از مسائل مراجعان، درمانگر فقط تا حدی که خودش روی مسائلش کار کرده باشد، میتواند به مراجع کمک کند.
۳. رواندرمانی میتواند برای درمانگرها، نه تنها در زندگی شخصی خودشان (مانند همه افراد دیگر)، بلکه در کارشان نیز مفید باشد. رواندرمانی میتواند، به آنها در جلوگیری از خستگی روانی کمک کند. با وجود اینکه درمانگر بودن، یکی از پاداش بخشترین حرفهها است، اما چالشهای منحصر به فردی دارد و میتواند تاثیرات منفی بر درمانگر و خانوادهاش بگذارد، مگر اینکه، درمانگر برنامهای برای خود-مراقبتی داشته باشد. به خاطر طبیعت برخی از کارهای درمانی، برخی از درمانگران، ممکن است در کارکردن با افرادی که دچار تروما شدهاند، یا مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند، ترومای ثانویه را تجربه کنند. کمک گرفتن از درمانگری دیگر برای کنارآمدن با این تروما، میتواند به درمانگر کمک کند، تا به کارش ادامه دهد. درمانگران میتوانند برای ارزیابی راهکارهای خود –مراقبتی، آسیب پذیری نسبت به فشارهای کاری از کمک یک درمانگر دیگر استفاده کنند، تا بتوانند به همان نوع همدلی و توجه بی قید و شرط مثبتی دسترسی داشته باشند، که مراجعانشان از آنها دریافت میکنند.