هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی به خاطر فشارهای مرتبط با جنسیت خود آرزو کنیم که ای کاش عضوی از جامعۀ جنس مخالفمان بودیم. شاید یک زن در فرهنگی مردسالار به خاطر تبعیض های جنسی جامعه علیه زنان بر جنسیت خود نفرین فرستاده و آرزوی مرد بودن کند. ازطرفی شاید یک مرد تحت فشار برخی مسئولیت های زندگی به جنس مخالف غبطه بخورد. شاید یک دختر نوجوان از عادت ماهیانۀ خود و محدودیت های رفت و آمدی و ارتباطی بیشتر نسبت برادرش به جنسیتش اعتراض کند.

بااین‎حال، برخی از ما ممکن است نارضایتی عمیق تری از جنسیت تعیین شدۀ خود داشته باشیم و با وجود برخورداری از ویژگی های جسمانی یک جنس، به لحاظ روان‎شناختی و هویتی خود را عضوی از جنس مخالف بدانیم. هنگامیکه ناهمخوانی بارزی میان جنسیت تخصیص یافته و جنسیت تجربه شدۀ افراد وجود داشته باشد به چنین حالتی نارضایتی یا ملال جنسیتی یا «ترنس سکشوالیسم» گفته می شود. یک مرد ترنس سکشوال خود را زنی می داند که در بدن یک مرد زندانی شده است. بنابراین ویژگی های زنانه از خود بروز می دهد و ممکن است در صدد هورمون درمانی و جراحی تغییر جنسیت برآید تا بدنش را نیز با روانش همخوان کند.

ازطرفی، لازم است بین یک فرد ترنس سکشوال و یک فرد هوموسکشوال یا ترنس وستیک تمایز قائل شویم. یک فرد هوموسکشوال یا هم‎جنس خواه کاملاً از جنسیت و بدن خود رضایت دارد و صرفاً گرایش جنسی اش به سمت جنس موافق است؛ به‎علاوه وقتی یک پسر ترنس‎ عنوان می کند که عاشق یک پسر شده، او را هم‎جنس خواه نمی دانیم چون او درواقع یک دختر دگرجنس‎خواه است که عاشق یک پسر شده است. ازطرفی یک مرد ترنس وستیک یا مبدل پوش (از انحرافات جنسی) مشکلی با جنسیتش ندارد، ولی برای دستیابی به ارضای جنسی لباس های زنانه بپوشد.

ترنس سکشوالیسم ممکن است از کودکی وجود داشته باشد یا بعداً در بزرگسالی ایجاد شود. همچنین می تواند با یک مشکل ژنتیکی-هورمونی مادرزادی مثل سندرم آدرنوژنیتال مردانه ساز همراه باشد یا نباشد؛ قطعاً شبکۀ پیچیده ای از عوامل زیستی-روانی در شکل گیری نارضایتی جنسی عنوان شده، ولی قدر مسلم می دانیم که ترنس ها در زمینۀ همانندسازی با جنسیت مقدرشدۀ خویش و ادغام آن در هویتشان به عنوان یک فرد تعارضاتی را تجربه می کنند! شاید این سوال اصلی که من کیستم؟ زن هستم یا مرد؟ نه فقط مهم ترین پرسش‎ هیستریک، بلکه سوال مهم ترنس سکشوال هم باشد. شاید ترنس سکشوال در تلاش برای پاسخ به این سوال بنیادین باشد.